هرج و مرج
/harjomarj/
مترادف هرج و مرج: آشوب، آنارشی، اختلال، اغتشاش، بلبشو، بی نظمی، فتنه وفساد، هرتی پرتی
برابر پارسی: آشوب، پریشانی، درهم برهم
معنی انگلیسی:
anarchy
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
مترادف ها
اشفتگی، هرج و مرج، شلوغی، بی نظمی کامل
هرج و مرج، اغتشاش، بی نظمی، بی قانونی، بی ترتیبی سیاسی، خودسری مردم
هرج و مرج، اغتشاش، سخن پر قیل و قال، شلوغی، بنای شگرف، طرح خیالی
هرج و مرج
هرج و مرج، مربوط به اشفتگی اوضاع، پرهرج ومرج
هرج و مرج، مربوط به اشفتگی اوضاع، پرهرج ومرج
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اغتشاش. بی نظمی
سنگ روی سنگ بند نشدن
شیر تو شیر
اسپانیا دوباره به هرج و مرج کشیده شد
انارشی. . . . . بلبشو . . . . . ولوله . . . . .
آل و آشوب
حرکات و معنی هرج و مرج
غار و غور
آنارشی ، بلبشو
بلبشو
آشفتگی
انارشی
شلوغی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)