پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٩٥)

بازدید
٢,٦١٤
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

یادآوری از واژه هی! به گونه خودمونی بکار می رود! هِی - در چکامه ها ( شعرها ) به گونه "هین" کاربرد دارد! در اوستا: "hadha" ( ( این واژه بیشتر با زوه ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یادآوری از واژه هی! هِی - در چکامه ها ( شعرها ) به گونه "هین" کاربرد دارد! در اوستا: "hadha" ( ( این واژه بیشتر با زوهر بکار می رود: zaothrō - barāi ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یادآوری از واژه هی! هِی - در چکامه ها ( شعرها ) به گونه "هین" کاربرد دارد! در اوستا: "hadha" ( ( این واژه بیشتر با زوهر بکار می رود: zaothrō - barā ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٧

کُِراوات، کُِرِوات! - اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است! سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٩

کُِراوات - اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است! سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد" از آن گرف ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١٥

پاپیون درسته واژه ای فرانسوی هست ولی ریشه آن از ایران باستان آمده است: اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه ب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٩

کُِروات - اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است! سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد" از آن گرفت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢٣

کُِروات - اوستا: کوئیریس ( kuiris ) ، کائوریس ( kaoiris ) نام "کوروش" هم از این واژه برگرفته شده است! سپس در اوستا و پهلوی: نام "خُرداد" از آن گرفت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٨

نام دخترانه واژه اوستایی و پهلوی ( پارسیک ) برای آگاهی بهتر به واژه "سپاس" یه نگاهی بیَندارید! سنایی: دوست کز ( که از ) کاس و کاسه دور بود/ از سپا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٨٨

سپاس: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) . اوستا: سپاش ( spash ) ، سپاس ( spas ) . پارسی میانه ( پارسیک ) : سپاس ( spās ) - هوسپاس ( hū ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١٤

سپاس: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) . اوستا: سپاش ( spash ) ، سپاس ( spas ) . پارسی میانه ( پارسیک ) : سپاس ( spās ) - هوسپاس ( hū ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

سپاس: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) . اوستا: سپاش ( spash ) ، سپاس ( spas ) . پارسی میانه ( پارسیک ) : سپاس ( spās ) - هوسپاس ( hū ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سپاس: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) . اوستا: سپاش ( spash ) ، سپاس ( spas ) . پارسی میانه ( پارسیک ) : سپاس ( spās ) - هوسپاس ( hū ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٨٥

درود: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک ) اوستا: دروَتات ( drvatāt ) : درست و راست ( ( در اوستا بیشتر با واژه تنو ( tanu ) می آید >>> تندرس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

واژه سلام، از واژه اَکَدی ( از زبان های سامی یا بابِلی کهن یا سومر باستان ) آمده است: سیلوم یا شیلوم در تورات: شَلوم ( Shalom ) ( به عبری: שלום ) سُ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اود: اودن - پسوند نسبت و دارندگی اوستایی و صفت فاعلی ( کُنایی ) مانند: نمود، شنود، آلود، آسود، افزود، فرمود، درود! و. . .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

واژه ناماسته ( namaste ) >>> नमस्ते نام: نَم، خَم شدن، نماز خواندن، نیایش کردن استه: درستی و راستی معنی: نماز و ستایش کردن راستی و درستی ( اَشا ) ) ) ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

این واژه درستش: "سَهِش" هست! ( ( زِنهار: آن را با واژه عربی "سُهی یا سُها" یکسان ندانید: نام کوچکترین ستاره دب اکبر، در زمانِ کهن برای بینایی سنجی ب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١٨

این واژه درستش: "سَهِش" هست! ( ( زِنهار: آن را با واژه عربی "سُهی یا سُها" یکسان ندانید: نام کوچکترین ستاره دب اکبر، در زمانِ کهن برای بینایی سنجی ب ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٦

( ( زِنهار: آن را با واژه عربی "سُهی یا سُها" یکسان ندانید: نام کوچکترین ستاره کم نور دب اکبر، در زمانِ کهن برای بینایی سنجی بهره می بردن! یکی از فرن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

( ( زِنهار: آن را با واژه عربی "سُهی یا سُها" یکسان ندانید: نام کوچکترین ستاره کم نور دب اکبر، در زمانِ کهن برای بینایی سنجی بهره می بردن! یکی از فرن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

نام دخترانه - واژه اوستایی، نام ایزدبانو ( ( یادآوری از واژه نوروز و داشاد!: نام 25 روز اوستایی: اَرد ( آراد، اَردوخش، اَشی وَنگوهی، پارَند، راتا، ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

داشاد، داشن واژه اوستایی - نام پسرانه دَشت: داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) واژه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٦

داشن، داشاد واژه اوستایی - نام پسرانه دَشت: داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) واژه ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

دَهِش - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : "dahišn" دَشت، داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - ( ( آن را با واژه "دَهشَت" ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

دَهِش - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : "dahišn" دَشت، داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - ( ( آن را با واژه "دَهشَت" ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٨

دَهِش - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) : "dahišn" دَشت، داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - ( ( آن را با واژه "دَهشَت" ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٦

دَشت: - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) واژه انگلیسی "donate، donation" از واژه دشت ( ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دَخش - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) دَشت: داشت ( داشتن! ) ، داشن ( دَشن، دَهِش به مانند: پاداشن! ) - واژه انگلیسی "donate، donation" از واژ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستلاف ( دست لاف ) - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) " لاف" در معنای کهن ( قدیم ) : ستاینده و پرستنده، دست خوش و نازِ شست دادن! کسی که برای دس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

دستلاف - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) "لاف" در معنای کهن ( قدیم ) : ستاینده و پرستنده، دست خوش و نازِ شست دادن! کسی که برای دستِ ( داو، فروش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

دست لاف - واژه پارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) "لاف" در معنای کهن ( قدیم ) : ستاینده و پرستنده، دست خوش و نازِ شست دادن! کسی که برای دستِ ( داو، فرو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢٠

واژه ترکی - نام دخترانه آیری: جدا، مجزا، پهلوی: یوتاک - تک، تنها، منفرد، مجرد - به تنهایی، دست تنها - بجز، فقط مانند: آیری بی ذات ده >>> یه چیزه دیگ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١١

یادآوری از واژه میش: واژه جانِوَر یا حیوان، در اوستا: اَنومایا ( anumaya ) اَنو: پیشوند منفی ساز مایا: از ریشه مَشی ( mašya: مَرد، انسان ) معنی: ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

یادآوری از واژه میش: جانِوَر، در اوستا: اَنومایا ( anumaya ) اَنو: پیشوند منفی ساز مایا: از ریشه مَشی ( mašya: مَرد، انسان ) معنی: نا انسان ( غیر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

جانِوَر - یادآوری از واژه میش: در اوستا: اَنومایا ( anumaya ) اَنو: پیشوند منفی ساز مایا: از ریشه مَشی ( mašya: مَرد، انسان ) معنی: نا انسان ( غی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

شَهنَواز، شَهناز، شَهرناز، شَهرنَواز - نام دخترانه در اوستا به این گونه آمده است: شَنگ هَواک ( sanghavāči ) شَنگ ( sang ) : پیشکش، هدیه، رَهاوَرد، ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَهرنَواز، شَهناز، شَهرناز، شَهنَواز - نام دخترانه در اوستا به این گونه آمده است: شَنگ هَواک ( sanghavāči ) شَنگ ( sang ) : پیشکش، هدیه، رَهاوَرد، ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

شَهرناز، شَهناز، شَهرنَواز، شَهنَواز - نام دخترانه در اوستا به این گونه آمده است: شَنگ هَواک ( sanghavāči ) شَنگ ( sang ) : پیشکش، هدیه، رَهاوَرد، ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٦

کالی: نام پسرانه - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) و سانسکریت! در هندوستان ( سانسکریت ) درسته "کالی" نام یک ایزدبانو هست ولی در آنجا هم نام پسرا ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤٨

بَرِشنوم ( bareshnūm، barešnom ) - نوشو، نُشو - واژه اوستایی، نام پسرانه در نَسک وِجرکَرد دینی یا وِچَرکرت دینیک ( vecarkart i denik ) : واژه "بَرِش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١١

بَرِشنوم ( bareshnūm، barešnom ) - نوشو، نُشو - واژه اوستایی، نام پسرانه در نَسک وِجرکَرد دینی یا وِچَرکرت دینیک ( vecarkart i denik ) : واژه "بَرِش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢٢

بَرِشنوم ( bareshnūm، barešnom ) - نوشو، نُشو - واژه اوستایی، نام پسرانه در نَسک وِجرکَرد دینی یا وِچَرکرت دینیک ( vecarkart i denik ) : واژه "بَرِش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بَرِشنوم ( bareshnūm، barešnom ) - نوشو، نُشو - واژه اوستایی، نام پسرانه در نَسک وِجرکَرد دینی یا وِچَرکرت دینیک ( vecarkart i denik ) : واژه "بَرِش ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٥

یادآوری از واژه بَرِشنوم! گُمیز:گومِز، گومیز، گمیختن واژه اوستایی ( گئوش میسمَن ) ، شاشِ گاو پهلوی: گوامیشِن، گاو مزه . گو: گاو میز: مئَس - شاش، اد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٦

یادآوری از واژه بَرِشنوم! پس از آیین بَرِشنوم، آن کس باید نُه شبانه روز در بَرِشنومگاه ( آرامشگاه، قَرَنطینه ) بماند و پیش از رسیدن آن پاک شده ( بَرِ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١٥

"گندم" در اوستا به دوگونه کاربرد دارد: 1. گندم، جو: یَو ( yao ) به گونه های گوناگون بکار رفته است: yaom، yavō، yavanāmca ( ( آن را با واژه دیگر اوس ...

پیشنهاد
٢٥

" گندم" در اوستا به دوگونه کاربرد دارد: 1. گندم، جو: یَو ( yao ) به گونه های گوناگون بکار رفته است: yaom، yavō، yavanāmca ( ( آن را با واژه دیگر او ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شیزان ( šizān ) - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) در کردی به گونه "شیلان، چیلان" کاربرد دارد! شیز: شیل - اوستایی: یَو ( yao ) گندم، جو - کاشت ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

اوشا، اوشَه ( uaah ) ، اوشاه ( usha ) ، اُشَهین، اُشَهن ( اوشَهینا، ushahina ) ، هوشبام ( اوشبامه، hošbama ) - نام دخترانه، واژه اوستایی از نیمه شب ...