پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٧٩)

بازدید
٨٦٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

اوستایی و پهلوی: اوزَنِند - او: او را، زَنِند: زدن - اوستا: گَن - پهلوی: زَتَن معنی: او را زدن و نابود کردن، از بین بردن، سر به نیست کردن، کشتن، جا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

اوزَنِند - او: او را، زَنِند: زدن - اوستا: گَن - پهلوی: زَتَن معنی: او را زدن و نابود کردن، از بین بردن، سر به نیست کردن، کشتن، جان گرفتن فصل پنجم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

کیرِنید: کِرنیتَه، کِرنید کیرِن: کَر - بریدن، قطع کردن، انداختن، جدا کردن، گسیختن ید: پسوند وابستگی اوستایی یا برپایه دستور زبان اوستایی: مضاعف با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

کیرِنید: کِرنیتَه، کِرنید کیرِن: کَر - بریدن، قطع کردن، انداختن، جدا کردن، گسیختن ید: پسوند وابستگی اوستایی یا برپایه دستور زبان اوستایی: مضاعف با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

یادآوری از واژه هَمِستار! ایستار: ایستادن ( واستادن ) ، برپا و بلند شدن، برخیزیدن، برخاستن، پایدار، پابرجا، استوار ( ( واژه انگلیسی star: ستاره هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣٨

هَمِستار یا هَمیستار ( هم ایستار ) - واژه اوستایی ( هَمَه ایستاریه hamēstārīh ) وارونه واژه هم نشین ( همنشین: همپا، همراه ) است و واژه هم دادِستان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨١

هَمکَرد: فعل سَبُک - در زبان شناسی: فعلی است تهی، برای ساختن فعل مرکب از آن بهره می گیرند که معنای مشخصی ندارد ولی به فعل مرکب معنا می دهد! هَمکَرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

یادآوری از واژه اسنوا! اوستایی: اسنَئوا اسن: sna - شستن، زدودن، پاک کردن - سرد، یخ ( ( اِسنِیج snaeg یا اسنِئزا snaeza در اوستا به معنی: برف سنگین ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

درسته این واژه سَرنام هست ولی در اوستا به این معنی بکار می رود: اوستایی: اسنَئوا اسن: sna - شستن، زدودن، پاک کردن - سرد، یخ ( ( اِسنِیج snaeg یا اسن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

واژه اوستایی، نام پسرانه داو: داوا - از پیشوند اوستایی دِی به معنی: نگریستن آینده نگر، دوراندیش، روشن بین - هدیه، ارمغان، رهاورد، تحفه - بخشش، دَهِ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

واژه اوستایی - وَئیدا، وَئِدا سانسکریت: ویدهَئتی، ویدهیا ، ویدیا! وید: وَئید، وَئِد، وِست - پیدا کردن، یافتن، به دست آوردن، دستیابی - آورده، دارای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مَرَندی - اوستایی: مَرَتو، مَرَنتی واژه انگلیسی memento هم از این واژه گرفته شده است! مَر: گرچه در بیشتر واژه های اوستا به معنی مرگ یا مذکر ( نر ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

اوستایی: گئوماتا گئو: گاو نر ام: مالکیت ات: پسوند آنت یا آت - پسوند دارندگی اوستایی معنی: دارنده گاو، گاومند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

می پَرَدِد یا پَرَدِد - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) معنی: پرتت می کنه بیرون، میندازه بیرون، رمیدن و پروندن!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢٦

دَرجا: به اوستایی: "dareja" این واژه داستانِ باستانی دارد، زیرا زرتشت در آنجا زاده شد و پس از پیامبری هم دوباره در آنجا به دیدار اهورامزدا رفت و به پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤٤

راسیکا، راشیکا - واژه سانسکریت ( هند و اروپایی ) - نام دخترانه راستی: نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا یا اَشتاد ( درست و راست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤١٨

ژین: اوستایی و کُردی - از واژه زند اوستا گرفته شده است این واژه در اوستا " ژَئِنا:شادی" و در برابر واژه "کَئِنا: کینه" بوده است! "دانا" در اوستا: زا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٧٢

کاژه ( کازه، کاشه ) : نام دخترانه - واژه کُردی و فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) واژه انگلیسی Cache برگرفته شده از فارسی است! همچنین واژه کاز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨٤

کاژه ( کازه، کاشه ) : نام دخترانه - واژه کُردی و فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) واژه انگلیسی Cache برگرفته شده از فارسی است! همچنین واژه کاز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠٣

کاژه ( کازه، کاشه ) : نام دخترانه - واژه کُردی و فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) واژه انگلیسی Cache برگرفته شده از فارسی است! همچنین واژه کاز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٣٦

گرچه جاماسب ( فرنام: بیدَخش یا وزیر گشتاسپ ) یکی از دامادهای زرتشت ( پوروچیستا ) که ستاره شناس، موبد موبدان و پیشگویی بیدار دل ( هوشیار ) بود سرانجام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣٠٦

گرامی پهلوان ایرانی به همراه پدرش جاماسپ ( برادر فَرشوشتر، داماد زرتشت ) ، زَریر ( برادر گشتاسپ ) و چند تن از پسران گشتاسپ ( از جمله اسفندیار ) به دش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦٤

گشتاسپ کیانی ( پادشاه ایران ) برای نگهداری دَئوه ها ( دیوها ) و خدایان دیگر به اَرجاسب ( پادشاه توران ) هر ساله باژ ( باج ) می داد ولی پس از آن که گ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦٤

گرامی: واژه اوستایی و پارتی - در فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) : گرامیگ، گرامیک گرام ( گر ) : اوستایی - ارزش، اعتبار، بها، قیمت - ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦١

دِلاریا ( delāriā ) : نام دخترانه که در آمریکا به وَشنادی ( فراوانی ) در نام و نام خانوادگی آنان کاربرد دارد! دِل: واژه پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦١

آژیار: واژه اوستایی ( āžyār ) ، نام پسرانه آژ: اَژ - در فارسی اوستایی برابر "من" است! - آرامش، آسایش، آسودگی، راحت - اطمینان، دل قرص بودن، خاطرجم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠٣

سِکارنا: سِکَرنَه - واژه اوستایی سه: پیشوند اوستایی - شدن، روی دادن، انجام یافتن - آمدن، گشتن، گردیدن کارنا: کَرنَه - واژه اوستایی گرد، کُروی، دای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

بِگِرای - فعل امر از مصدر گِراییدن حمله وَر شو، یورش ببر، بِتاز، حرکت کن، گرایش کن مانند قصیده دماوندیه دوم ملک الشعرای بهار: بِگِرای چو اژدهای گرزه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦٣

درود ( درستی و راستی ) رسد به شما مهربان محمد من که به دنبال آن واژه"همچنین" گذاشته بودم! ولی بازم ممنون از این که گوشزد کردی، ویرایش گردید: آیین مهر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٩٥

ممنون - واژه یونانی ( memnon ) ممنون در عربی به معنی: نعمت داده شده یا منت ( مَن: سنجیدن با سنگی ویژه ) نهادن و به رخ کشیدن نیکی خود به کسی ممنون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣١١

بَرسام، اَبَرسام، بَرسا - نام پسرانه - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام درست و بُوَنده ( کامل ) آن: " اَبَرسام" بوده که در پی گذشت ز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠٥

بَرسام، اَبَرسام، بَرسا - نام پسرانه - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام درست و بُوَنده ( کامل ) آن: " اَبَرسام" بوده که در پی گذشت زم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦٧

آبراتاس، اَبَرداتِس، آبراداتاس، اَبَرداته - واژه اَکَدی: این زبان در میانرودان ( بین النهرین ) و بین آشوریان و بابلیان رایج بوده و گونه ای از زبان س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤٥

آبراتاس، اَبَرداتِس، آبراداتاس، اَبَرداته - واژه اَکَدی: این زبان در میانرودان ( بین النهرین ) و بین آشوریان و بابلیان رایج بوده و گونه ای از زبان س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣٧

آبراتاس، اَبَرداتِس، آبراداتاس، اَبَرداته - واژه اَکَدی: این زبان در میانرودان ( بین النهرین ) و بین آشوریان و بابلیان رایج بوده و گونه ای از زبان س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢٠

پَنام - واژه اوستایی - نام پسرانه در اوستا: پَئیتی دانَه ( paiti dāna ) در پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : پَدام، پَندام، پَندَم پن: بستن، ج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤٢

پَنام - واژه اوستایی - نام پسرانه در اوستا: پَئیتی دانَه ( paiti dāna ) در پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : پَدام، پَندام، پَندَم پارچه ای ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨٨

پَنام - واژه اوستایی - نام پسرانه در اوستا: پَئیتی دانَه ( paiti dāna ) در پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : پَدام، پَندام، پَندَم پن: بستن، ج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥٣

وَرِجَمکَرد، وَرِجَمکَرت - واژه اوستایی ( وندیداد:varefshva ) وَرِ ( وَرِنگه ) : جای سر پوشیده، پناهگاه، سوراخی در کوه، غار، دژ، قعله، بارو - داور ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥٦

وَرِجَمکَرد، وَرِجَمکَرت - واژه اوستایی ( وندیداد:varefshva ) وَرِ ( وَرِنگه ) : جای سر پوشیده، پناهگاه، سوراخی در کوه، غار، دژ، قعله، بارو - داور ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣٣

هَوُو - نام سومین زن زرتشت ( هَوُوی، Hvovi ) هَووی، مادرِ هیچ یک از فرزندهای زرتشت نیست! . در بُندَهِشن ( بُندَهِش ) فَرگرد ( فصل ) 32 و همچنین وِج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

فِرِنی، فِرینی - واژه اوستایی - نام دخترانه نام نخستین دختر زرتشت که نامش بر او گیرایی داشت و از بچگی به فرنود ( دلیل ) شیرین زبانی ( گفتار نیک، هوخت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

فِرِنی، فِرینی - واژه اوستایی - نام دخترانه نام نخستین دختر زرتشت که نامش بر او گیرایی داشت و از بچگی به فرنود ( دلیل ) شیرین زبانی ( گفتار نیک، هوخت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧١

آرتیستونِه، آرتیستون - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام سومین دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش فرهمند هخامنشی در گل نوشته های ایلامی ( لوح های گلی ای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩٤

آرتیستونِه، آرتیستون - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام سومین دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش فرهمند هخامنشی در گل نوشته های ایلامی ( لوح های گِلی ا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

بَرساد - واژه اوستایی - نام پسرانه بر: میوه، نتیجه ساد: راست، نیکو، درست، سالم، رسیده، پرورده معنی: میوه رسیده، سلام دادن در پایان نماز، درود فرس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

آرشیت، اَرَشکهیت - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) : آرشیت دانا واژه آرشیتِکت ( architect ) هم برگرفته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

آرشیت، اَرَشکهیت - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) : آرشیت دانا واژه آرشیتِکت ( architect ) هم برگرفته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

آرشیت، اَرَشکهیت - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) : آرشیت دانا واژه آرشیتِکت ( architect ) هم برگرفته ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

آیدانا، آیدَنَه، آیادانا، آیَه دانَه - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام پرستشگاه ها در سنگ نوشته های هخامنشی: این پرستشگاه ها به گونه تالار ستون ...