هی

/hey/

معنی انگلیسی:
hey, gee, alas, bravo, consistently, always, on and on, halloo, [interj.] hey!, alas!, [adv.] bravo!, [adv., infml.] consistently, time and again, every now and then, ahoy, hello

لغت نامه دهخدا

هی. [ هََ / هَِ ] ( صوت ) کلمه ای است که بجهت آگاهانیدن و خبردار گردانیدن در مقام تهدید و تخویف و زجر و استهزا گویند و گاهی در مقام تحسین هم گفته اند. ( برهان ). کلمه تنبیه است که برای آگاه کردن گویند و گاهی در مقام تحسین آید. و به معنی افسوس و زجر نیز آمده. ( غیاث اللغات ). هی کلمه ای است که بدان تهدید کنند و از کار بازدارند و از برای تنبیه بود اعنی آگاهانیدن. ( صحاح الفرس ) :
هینی بگاه جنگ به تک خاسته ز کوه
هین بزرگ بازنگردد به هین و هی.
منوچهری.
گفت هی کیستی که دلشادی
برنشسته به مرکب بادی.
سنایی.
بانگ زد بر ساقی مجلس که هی
می بیار و می بیار و باز می.
مولوی.
آن یکی میگفت اشتر را که هی
از کجا می آیی ای اقبال پی.
مولوی.
ای چشم و چراغ دیده حی
خون ریختنم چه میکنی هی.
سعدی.
هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان
بیدار شو که خواب عدم در پی است هی.
حافظ.
- هی زدن به رکاب ( بر مرکب ) ؛ زجر کردن آن که بدود با گفتن کلمه هی :
من به رکاب می همی باده ناب میزنم
چونکه شوم سوار می هی به رکاب میزنم.
؟ ( از آنندراج ).
- هی کردن :
مرا رساند به کوی تو همچو باد صبا
به شوق خویش در این راه بسکه هی کردم.
علی خراسانی ( از آنندراج ).

هی. [ی َ ] ( ع ضمیر ) ضمیر مفرد مغایب مؤنث به معنی او، آن زن. هی که گاه به تشدید نیز گفته شود کنایه است از واحد مؤنث غایب و گاهی یاء آن نیز حذف گردد و گویند: حتاه فعلت ؛ أی حتی هی فعلت. ( از اقرب الموارد ).

هی. [ هَِ ] ( ق ) پیوسته. پیاپی. مدام.دائم. همیشه. همواره. ( یادداشت مؤلف ) :
خیزید و یک قرابه مرا می بیاورید
هی من خورم مدام و شما هی بیاورید.
؟

هی. [ هََ ] ( فعل ) به زبان دری و هندی به معنی هست. ( انجمن آرا ) ( برهان ) ( غیاث اللغات ) :
هیم به پله نیکی ز یک سپندان کم
به پله بدی اندر هزار سندانم.
سوزنی.
گفت یارب گر تو را خاصان هی اند
که مبارک دعوت و فرخ پی اند.
مولوی.
ساقی اگرت هوای ما هی
جز باده میار پیش ما شی.
حافظ.
|| مخفف هستی :
بگفتم که تو بازگو مر مرابیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ضمیر مفرد مونث غایب آن زن آن ماده .
نام دیگر حرف هائ

فرهنگ عمید

۱. کلمۀ تنبیه در مقام آگاه ساختن و خبردار کردن: هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان / بیدار شو که خواب عدم در پی است هی (حافظ: ۸۵۸ ).
۲. در مقام تحسین.
۳. در مقام تهدید و تخویف.
۴. نهیب.
* هی زدن: (مصدر لازم ) نهیب زدن.
* هی کردن: (مصدر لازم و مصدر متعدی ) راندن حیوانات.

گویش مازنی

/hey/ صوتی است که برای ابراز تاسف بر زبان آورند - صوتی برای تهدید کردن ۳پیوسته ۴راندن و از خود دور کردن & مخلوط – آمیخته

واژه نامه بختیاریکا

( هِی ) حرف ندا؛ آهای

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هِیَ: او - آن (مؤنث)
معنی شَاخِصَةٌ: خیره شونده (منظور از شخوص بصر در عبارت "فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ "این است که چشم آن چنان خیره شود که پلکش به هم نخورد )
معنی وَطْئَاً: قدم نهادن (و عبارت "إِنَّ نَاشِئَةَ ﭐللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئَاً " (:حادثه شب شدیدترین قدم نهادن است) و حادثه شب کنایه از نماز شب استو اشاره دارد به اینکه این عمل از هر عمل دیگر در صفای نفس ، انسان را ثابتقدمتر میسازد ، و بهتر از هر چیز نفس آدمی ...
ریشه کلمه:
هی (۶۴ بار)

مترادف ها

hallo! (صوت)
هی، هالو، اهای، اهوی، یاالله، ای، هالو گفتن

hey! (صوت)
هی، اهای، ای، وه، هلا، های

gee! (صوت)
هی

hoy! (صوت)
هی، اهای

halloo! (صوت)
هی، هالو، اهای، اهوی، یاالله، ای، هالو گفتن

heigh! (صوت)
هی، ای، هان، ای والله

پیشنهاد کاربران

هِی - در چکامه ها ( شعرها ) به گونه "هین" کاربرد دارد!
در اوستا: "hadha"
( ( این واژه بیشتر با زوهر بکار می رود: zaothrō - barāi: برای زوهر!
آنکه همواره به ستاینده زوهَر ( زور: نیرومند ) می
...
[مشاهده متن کامل]

بخشد و هدیه می دهد
زور یا زوهر: مایع یا آبی آمیخته با شیر هست که در هنگام یَزِشن بهره می گیرند به مانند آب مقدس مسیحیان در هنگام غسل تعمید! ) )
معنی: آهای ( ahoy! ) ، لفظی هنگام درود و سلام، ندای احوالپرسی، صدایی یا آوایی برای خوشامدگویی
( ( در انگلیسی شده hi >>> همون "هِی" پارسی است! ) ) -
مُدام، یکسر، پیوسته، همواره، همیشه، در حالِ. . . -
هشدار، زِنهار ( زینهار ) ، به گوش و به هوش باش، حواس جمع
بخشی از بند 19 آبان یشت:
dathat ahmāi tat avat āyaptem aredvī sūra anāhita "hadha" - zaothrō - barāi aredrāi yazemnāi
jaidhyantāi dāthrish āyaptem
معنی: اَردِوی سوره آناهیتا آن موهبت را به او عطا کرد، زیرا او "در حالِ" راز و نیاز ( عبادت ) ، هدیه دادن، قربانی کردن و التماس است که او، آن نعمت را به او عطا می کند

منابع• http://www.avesta.org/ka/ka_tc.htm• http://www.avesta.org/ka/yt5sbe.htm
هی ای گفت یعنی گفت ای داد. با توجه به متن یعنی افسوس خورد یا گفت ای لعنتی.
زن عجوزه با حرص چرخید و هی ای گفت. ( چهل طوطی ویرایش و بازنویسی زهرا نیرومند ) یعنی با حرص گفت ای لعنتی.
oi
British English spoken
used to call someone or attract their attention in a way that is not very polite
ahoy
توفرهنگ لغت کلمه هی به معنی تکرار یامتوالی یاازاین قبیل مفهوم ثبت نشده
هی= مدام، همیشه، پیاپی، همواره
هی= آه و افسوس
و خطاب قرار دادن عامیانه
آگاه باش
دائم، پیوسته، پشت سر هم، همیشه، ابدی
معنی دیگر:
پی در پی، پیاپی، مدام، پیوسته، پشتِ هم، یک نفس، بی وقفه، متوالی، مسلسل، مکرر
تو تهران" هی" ینی همش
مثلا" هی خسته میشدم" ینی همیشه و پشت سر هم خسته میشدم
افسوس
هی با تلفظ hii
همان گونه که در لغت نامه آمده این کلمه معنی هست هم می دهد و مخفف هستی هم می باشد , در گویش شوشتری و شاید برخی از گویش های دیگر زبان پارسی هم معنی هست می دهد .
به نظر بنده کلمۀ " هی " در اصل " ای " بوده که در آن الف اول کلمه به ه تبدیل شده است ؛ اگر این را بپذیریم پس " ای " معنی " هستی " می دهد یعنی هی = ای = هستی .
...
[مشاهده متن کامل]

از سوی دیگر با توجه به این که ب و ن برای امر و نهی کردن در آغاز به فعل می چسبند مانند فعلِ ایست که امر آن بِایست می شود و نهی آن نَایست می شود و نگارش آن ها به همین صورت صحیح است . در کلمۀ ای به معنای هستی هم می توان حرف ن را به آغاز چسباند و آن را منفی کرد و نوشت نَای یا نِای به معنای نیستی یعنی نِای = نیستی . در این صورت بیت زیر از دیوان حافظ بایستی به این شکل نوشته شود .
هان مشو نومید چون واقف نِای ( =نیستی ) از سر غیب باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
و کلمۀ نِای نبایستی به صورت نه ای و نئی نوشته شود . با پذیرش فرض بالا مشکلی که برای نگارش کلمۀ نِای وجود داشت حل می شود وبرای نوشتن آن دیگر نیازی به همزه نیست .

why
سلام
افسوس، آه
در زبان لری بختیاری به معنی
همیشه
Hae
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس