پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٧٩)

بازدید
٨٧٢
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٥

در پارسی باستان و کتیبه های هخامنشی به ویژه نقشِ رستم داریوش بزرگ ( DNa و DNb ) : " کارمانا، کارمانیا " کار: اوستایی: کِر - کار و کوشش، تلاش و پشتک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١١

دُرواخ ( دُرباخ ) - واژه فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیک، پارسیگ ) اوستا: کسی که از بیماری آزاد و رها شود به دُرواخی ( سلامتی ) می رسد: بَئیش اَزا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٩

دُرواخ ( دُرباخ ) - واژه فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیک، پارسیگ ) اوستا: کسی که از بیماری آزاد و رها شود به دُرواخی ( سلامتی ) می رسد: بَئیش اَزا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دَندان: واژه اوستایی آن: dantăno دَنت: خورنده ( اوستایی: dhāte، hathra ) نمونه: دَد: حیوان دارای دندان های تیز و بُرّنده وَندیداد - فرگرد دوم، بخش ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١٠

اَهرافتَن، اَهرافت، اَهرامیدَن - در فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : ahrāftan، ahrām واژه "هِرَم" از این واژه وام گرفته شده است! ( ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٨

در فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : اَهرافتَن، اَهرافت، اَهرامیدَن ahrāftan، ahrām واژه "هِرَم" از این واژه وام گرفته شده است! ( ( گر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٦

ریشه ی واژه ی آره، آری>>> آوری است! در زمان باستان: چیزی رو که به وَشنادی ( فراوانی ) باور داشتن به آن "آوری" می گفتند! ( اوستایی:وِروئیستَن - پهلوی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٣

ریشه ی واژه ی آره، آری>>> آوری است! در زمان باستان: چیزی رو که به وَشنادی ( فراوانی ) باور داشتن به آن "آوری" می گفتند! ( اوستایی:وِروئیستَن - پهلوی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٥

ریشه ی واژه ی آره، آری>>> آوری است! در زمان باستان: چیزی رو که به وَشنادی ( فراوانی ) باور داشتن به آن "آوری" می گفتند! ( اوستایی:وِروئیستَن - پهلوی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١٢

هَموَشت: در فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : ham - vart هم: پیشوند وَشت: وَرت - وردیدن، دگرگون، تغییر، دگرش، وَردِش! - چگونگی، حالت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : هَموَشت ham - vart هم: پیشوند وَشت: وَرت - وردیدن، دگرگون، تغییر، دگرش، وَردِش! - چگونگی، حالت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٨

"خانقاه" در آیین مانی ( مانوی ) به آن: "مانِستان" می گویند! آیین ها، نماد ها و نوزودهای ( تشرف های ) صوفیه و درویش مسلکی ( تَصَوّف ) ؛ بسیار همسان ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٧

در آیین مانی ( مانوی ) به آن: "مانِستان" می گویند! آیین ها، نماد ها و نوزودهای ( تشرف های ) صوفیه و درویش مسلکی ( تَصَوّف ) ؛ بسیار همسان ( شبیه ) ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

"دیگر" در فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : اَباریگ ( abārīg ) در نوشته های چیده ( چکیده ) اندرز پوریوت کیشان ( پوریوتکیشان ) ، اندرز 5 ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در فارسی میانه پهلوی ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : اَباریگ ( abārīg ) در نوشته های چیده ( چکیده ) اندرز پوریوت کیشان ( پوریوتکیشان ) ، اندرز 50: 50 - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١٣

کَرشِفت، کَرشیپتَر - واژه اوستایی ( kăršiptar ) نام پرنده ای اساطیری - گونه ای از شاهین ( عُقاب ) که دارای بال های سیاه و چَنگال های تیز و نیرومند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

کَرشِفت، کَرشیپتَر - واژه اوستایی ( kăršiptar ) نام پرنده ای اساطیری - گونه ای از شاهین ( عُقاب ) که دارای بال های سیاه و چَنگال های تیز و نیرومند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

نورَهان، نوراهان - نام دخترانه - واژه فارسی چیزی نویی که کسی با خود از راهی ( سفری ) می آورد و به دیگران می بخشد یا نوداد ( خبر ) خوشی که کسی با خود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

نام پسرانه - واژه پهلوی ( فارسی میانه ساسانی ) ناژ: نوژ، ناز، نوج، نوز - ناژویان: نام رده ای از چیدمان درختان که در دسته مخروطیان قرار دارند و به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

نوژَن - نام پسرانه - واژه پهلوی ( فارسی میانه ساسانی ) نوژ: ناژ، ناز، نوج، نوز - ناژویان: نام رده ای از چیدمان درختان که در دسته مخروطیان قرار دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نام دخترانه - واژه پهلوی ( پارسی میانه ساسانی ) نوژ: ناژ، ناز، نوج، نوز - ناژویان: نام رده ای از چیدمان درختان که در دسته مخروطیان قرار دارند و به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

ناژین، نام دخترانه - واژه پهلوی و اوستایی از این واژه دو گونه میشه برداشت کرد: 1. از واژه نوژ ، پسوند نسبت و وابستگی "ین": نوژ: ناژ، ناز، نوج، نو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

نام دخترانه - واژه پهلوی ( پارسی میانه ساسانی ) نوژ: ناژ، ناز، نوج، نوز - از مصدر نوژیدن: رود و رودخانه ی خُروشانی که با صدای مهیب و غُرّش همراه ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤٤

اوفِی: در لهجه آبادانی همون واژه اوف، که به معنی حسرت است ولی در اینجا غبطه خوب خوردن است ( اووووف! ) این واژه رو بچه جنوبیا خونگرم به ویژه آبادانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

لیم لیمی: در لهجه اصفهانی - این واژه رو اصفهونیا و شیرازیا واسه کسی بکار می برَند که خیلی آروم و خونسرد کارش رو بسیار زیرکانه و رِندانه انجام میده! ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

آسِنا، آسینا، آثرین - واژه اوستایی ( ăsna ) نام دخترانه در سنگ نوشته نقش رستم ( طاق بُستان ) DNa: نام آسینا و گئومات به چشم می خورد که هَمستار ( علی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

آسِنا، آثرین، آترین - واژه اوستایی ( ăsna ) نام دخترانه در سنگ نوشته نقش رستم ( طاق بُستان ) DNa: نام آسینا و گئومات به چشم می خورد که هَمستار ( علی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

آسِنا - آسینا، آثرین، آترین - واژه اوستایی ( ăsna ) نام دخترانه در سنگ نوشته نقش رستم ( طاق بُستان ) DNa: نام آسینا و گئومات به چشم می خورد که هَمس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

آرسامَس - آرسام، آرشام، آرسامَن، آرساماس - نام پسرانه واژه اوستایی: اَرِش مَسَه برپایه نگرش تاریخ نگار یونانی ( فلاویوس آریانوس یا آریان ) : این ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

آرسامَن - آرسام، آرشام، آرساماس، آرسامَس - نام پسرانه واژه اوستایی: اَرِش مَسَه برپایه نگرش تاریخ نگار یونانی ( فلاویوس آریانوس یا آریان ) : این ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

آرسام، آرشام، آرسامَن، آرسامَس - نام پسرانه واژه اوستایی: اَرِش مَسَه برپایه نگرش تاریخ نگار یونانی ( فلاویوس آریانوس یا آریان ) : این نام درست سات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

آرسام، آرسامَن، آرساماس، آرسامَس - نام پسرانه واژه اوستایی: اَرِش مَسَه برپایه نگرش تاریخ نگار یونانی ( فلاویوس آریانوس یا آریان ) : این نام درست س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

آرشام، آرسامَن، آرساماس، آرسامَس - نام پسرانه واژه اوستایی: اَرِش مَسَه برپایه نگرش تاریخ نگار یونانی ( فلاویوس آریانوس یا آریان ) : این نام درست س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

کابوک ( čābuk ) - واژه اوستایی کاب: شایسته، سزاوار، درخور اوک: پسوند نسبت و وابستگی اوستایی معنی: مناسب، برازنده، درخور، شایسته، پسندیده - پاک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کابوک ( čābuk ) - واژه اوستایی کاب: شایسته، سزاوار، درخور اوک: پسوند نسبت و وابستگی اوستایی معنی: مناسب، برازنده، درخور، شایسته، پسندیده - پاک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١٨

واژه اوستایی - نام پسرانه اوستایی: سَهاز، ساوایز ( sahas, savāiš ) ساو از ریشه اوستایی سانگهانا ( sanghana ) : سخنرانی، سخن گفتن، حرف زدن - آگاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

واژه اوستایی ( rana ) - نام پسرانه واژه رانا پنج بار در اوستای قدیم آمده است؛ به گونه: ۱. بایی۲. برایی۳. ازی۴. مثنی ( rānōibiiā ) و وابستگی مثنی ( r ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

واژه injury از ریشه اوستایی اَنگره ( angra ) گرفته شده است: بد اندیش، بدسِگال، مُغرِضانه، بدخواهانه، بد دلانه، کج نظرانه - آسیب، صدمه، گزند، زخم، خس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

واژه injury از ریشه اوستایی اَنگره ( angra ) گرفته شده است: بد اندیش، بدسِگال، مُغرِضانه، بدخواهانه، بد دلانه، کج نظرانه - آسیب، صدمه، گزند، زخم، خس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

از ریشه اوستایی اَنگره ( angra ) گرفته شده است: بد اندیش، بدسِگال، مُغرِضانه، بدخواهانه، بد دلانه، کج نظرانه - آسیب، صدمه، گزند، زخم، خسارت، زیان - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

برپایه متن اوستا و تیشتریشت ( کرده یازدهم، بند چهل و یکم ) : کاهاسیز ( kahasīg ) کاها: کَه - کندن، حفاری کردن - آبکند، گودال، چاله، حفره سیز: ریز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

برپایه متن اوستا و تیشتریشت ( کرده یازدهم، بند چهل و یکم ) : کاهاسیز ( kahasīg ) کاها: کَه - کندن، حفاری کردن - آبکند، گودال، چاله، حفره سیز: ریز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

برپایه متن اوستا و تیشتریشت ( کرده یازدهم، بند چهل و یکم ) : سروتاس ( srotas ) از واژه سرائوتاستاک ( sraotastac: آب های روان ) گرفته شده است! س: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

برپایه متن اوستا و تیشتریشت ( کرده یازدهم، بند چهل و یکم ) : سروتاس ( srotas ) از واژه سرائوتاستاک ( sraotastac: آب های روان ) گرفته شده است! س: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

دریا واژه ای پهلوی ( پارسی میانه ساسانی، پارسیک، پارسیگ ) اوستایی آن: برپایه متن اوستا و تیشتریشت ( کرده یازدهم، بند چهل و یکم ) : tishtrim starem ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

دریا واژه ای پهلوی ( پارسی میانه ساسانی، پارسیک، پارسیگ ) اوستایی آن: برپایه متن اوستا و تیشتریشت ( کرده یازدهم، بند چهل و یکم ) : tishtrim starem ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

واژه اوستایی و پهلوی: دِوارَد از واژه اوستایی نیزدُواریتی ( nižduuaraiti ) در تیشتریشت، کرده ششم، بند بیست و یکم گرفته شده است! دِوار: duuar ، dvar ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بِتازَد - واژه اوستایی و پهلوی: دِوارَد از واژه اوستایی نیزدُواریتی ( nižduuaraiti ) در تیشتریشت، کرده ششم، بند بیست و یکم گرفته شده است! دِوار: d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١٦

کارشا: کارشاه، کارشایا - نام پسرانه - فارسی باستان - واحد پولی در زمان هخامنشیان در کتیبه های وزنه داریوش شاه ( سنگ نوشته های wa, wb, wc, wd ) از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

در خُرده اوستا ( خُرتَک اَپَستاک ) ، بخش ماه نیایش ( نیایش سوم - بند 1 تا 11 ) : درباره حرکت و شکل گیری ماه روشنگری کرده است! اَندَر ماه: اوستایی: ...