پیشنهادهای مجتبی عیوض صحرا (١,٥٥٦)
وَردِش، گردش - فارسی میانه ( پارسیک یا پارسیگ ) - variation از فارسی گرفته شده است! از مصدر وَردیدَن معنی: دگرگون، تغییر، دگرش - چگونگی، حالت مانند: ...
وَردِش، گردش - فارسی میانه ( پارسیک یا پارسیگ ) - variation از فارسی گرفته شده است! از مصدر وَردیدَن معنی: دگرگون، تغییر، دگرش - چگونگی، حالت مانند: ...
پَساخت - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) معنی: وَر، آزمایش دینی، امتحان الهی
اَسورنان، آسرَوَن - واژه پارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : آسرونان ( āsrōnān ) به اوستایی: آترَوَخش، آثرَوَن، هورِستارام خویشکاری اش ( وظی ...
نام دختر داریوش سوم: دَری پیتی ( دَری په تیس یا دَری بِتیس ) بوده است و وابستگی ای ( ربطی ) به این واژه ندارد! دری: درباری، پادشاهی، سلطنتی پیتی: په ...
یادآوری از واژه تیشتر: آرش کمانگیر: آرش شیواتیر اوستایی: اِرِخشَه پهلوی: اِرَش شیپاک تیر انگلیسی کماندار: Archer
خویشکام - مُراد، منظور، قصد، نیت - خودکامه، خودسر، خودپسند، دیکتاتور!
این دو واژه اوستایی و فارسی میانه ساسانی را با هم اشتباه نگیریم: کِرفه: kirbag ثواب، پاداش، مژدگانی - کار خوب و پسندیده کَرفه: عهد و پیمان، قول و ق ...
خیم ( اوستایی: xēm ) - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) - معنی: شخصیت، انسانیت، سرشت، نهاد، گوهره، نژاد مانند اندرزنامه ی پهلوی که شعری مُ ...
اندیشه مَدار - اندیشیدن در فارسی میانه ساسانی ( پارسیک، پارسیگ ) : ترسیدن، گُرخیدن مَدار: نَدار به مانند: مَرو=نَرو، مَیازار=نَیازار معنی: نترس، ...
بَدَست: واژه فارسی - وَجَب، یک کف دست یک وَجَب=یک بدست
وال: گل سرخ گونه: رنگ یعنی: سُرخ رنگ، قرمز!
مُلازِم: واژه عربی و برابر فارسی آن: دار و دسته!
اَنگ ( نگ ) : پسوند دارندگی ( نسبت ) و همراهی اوستایی مانند: هوشنگ ( اوستایی: هِئوشیَنگه - هوش دار، باهوش ) ( ( واژه " هُشدار " هم از هوشنگ ساخته ...
شیمبَل - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) معنی: جاسازی و مخفی کردن، ناپدید و غیب کردن، پنهان کردن و پوشاندن چیزی، چال کردن! نمونه: داداش پول ...
درود ( درستی و راستی ) رسد به شما ( جناب علیرضا حیدری ) و روزنامه گرانسنگ ( وَزّین ) اعتماد راستش از شما روزنامه نگار و ویراستار نازنین، چشمداشت بیش ...
درود ( درستی و راستی ) بر شما جناب ایرزاد! شما به خوبی معنی ادبیاتی آن را نوشتید، پیداست که زبان شناس خوبی هستین، ممنون از واژه های خوبتون، دست مریزا ...
سُواستیکا - واژه سانسکریت ( هند و اروپایی ) که از واژگان اوستایی برگرفته شده است! سو: هو - نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا یا ...
سِجام - واژه عربی - بر وزن فِعال سِجم: راندن ابر باران زا، آوردن برکت و روزی - روان شدن اشک چشم معنی: راحتی، آسودگی، آرامش، راحتی، آسانی ( روانی ) - ...
با دیدن جُستاری ( مقاله ای ) چشمگیر از استاد میرجلال الدین کزازی درباره ریشه زولبیا و بامیه، منم انگیزه پیدا کردم تا با بهره بردن از جُستارهای پیشینم ...
امید جان ممنون از این که گوشزد کردی این یکی رو یادم رفته بود که غازی واحد پول هم هست، سپاس! به مانند: چِندِر غاز >>> پول بسیار کم و اندک
بهتره معنی اون را در واژه غازی جستجو کنیم ولی چون اینجا پرسش کردین، برای همین بی درنگ همینجا می نویسم: قاضی هم آوا است با غازی که هر دو واژه ای عربی ...
نامی نیک و بسیار دلنشین و دلنواز - اسم پسرانه - نام سردار دیلمی از قوم گیلکی، واژه اوستایی وِهان >>> ویهان >>> بِهان معنی: خوبان، نیکان، شایستگان، پ ...
شیوَش - واژه پهلوی ( شیوَستَه ) شی: کوتاه شده شیوَن - بانگ، صدا ( سَدا ) ، آواز، سخن، حرف، لحن وَش: پسوند همانندی ( شباهت ) معنی: طنین و تُن ( فران ...
سَلمانی واژه ای فارسی اوستایی که در گویش مازندرانی هنوز میشه: پیرایشگر، آرایشگر - جایی برای آراستگی و زیبایی سَلم: سَرم - آراسته، میزون، به سامان - ...
خُنشان ( خُنشا، خُشنان ) - واژه پهلوی ( فارسی میانه ) خُنش: نام نعنا ( عربی: نعناع - mint ) یا پونه ای خوشبو و خوشگوار که در صحرا می روید و در خوشبو ...
دُرُواسپ - واژه اوستایی نام چهاردهمین روز از ماه اوستایی در گاهشمار اوستایی! نام دیگر: گِئوش ( گیوش ) در یَشت نهم اوستا درباره آن ایزدبانو روشنگری ک ...
این واژه چیترا بوده که در سانسکریت سیترا شده است! نام منطقه گردشگری در نوشهر مازندران نام شخصیت داستانی ( rebirth ) ، به قلم هنرمند خوب کشورمان: بان ...
واژه ترکی که به روسی هم راه پیدا کرده است آچ ( آش ) : باز شدن، گستردن مَز ( ماز ) : نه، خیر، پسوند منفی ساز اصطلاحی در بازی شطرنج اگر مهره ای که سپ ...
ایـنـستِـکس ( INSTEX ) !
سپس به چگونگی فرایند آن می پردازیم: مکان آن: شرکت اداره کننده اینستکس ( تهاتر ) به آدرس شماره 139 در خیابان برسی پاریس که در نزدیکی ساختمان وزارت اقت ...
ایـنـستِـکس ( INSTEX ) - نخست به واکاوی واژه می پردازیم: " ساحات: سامانه حمایت از تبادلات تجاری " نمی دونم چه کسی این برابر را انتخاب کرده است، چون ...
سپس به چگونگی فرایند آن می پردازیم: مکان آن: شرکت اداره کننده اینستکس ( تهاتر ) به آدرس شماره 139 در خیابان برسی پاریس که در نزدیکی ساختمان وزارت اقت ...
ایـنـستِـکس ( INSTEX ) - نخست به واکاوی واژه می پردازیم: " ساحات: سامانه حمایت از تبادلات تجاری " نمی دونم چه کسی این برابر را انتخاب کرده است، چون ...
درود ( درستی و راستی به تو رسد! ) هموطن من خودم بچه ندارم، وگرنه نخستین کسی بودم که این نام زیبا را ثبت می کردم! گرچه بیشتر واژه ها و نام هایی که نوش ...
اَهورامَزدا - واژه اوستایی مشتق - مرکب اَئورمَزدا ( در سنگ نوشته بیستون داریوش بزرگ ) - ( ( فارسی باستان: بیستون یا به ستون: بهترین جایگاه، برترین ...
هشدار: این واژه به واژه ی " دارما " وابسته است و شایسته و بایسته است که باهم خوانده شوند! واژه سانسکریت: از خانواده زبان های آریایی، زبان باستان ایرا ...
هشدار: این واژه به واژه ی " کارما " وابسته است و شایسته و بایسته است که باهم خوانده شوند! واژه سانسکریت: از خانواده هندو ایرانی - زبان باستان ایران و ...
هشدار: این واژه به واژه ی " کارما " وابسته است و شایسته و بایسته است که باهم خوانده شوند! واژه سانسکریت: از خانواده هندو ایرانی - زبان باستان ایران و ...
تِریتا ( ثِریتا، سِریتا، اَثرَط، اَترَت ) - واژه مشتق فارسی با ریشه ی سانسکریت: از خانواده زبان های آریایی - زبان باستان ایران و هند در اوستا : تِهرَ ...
واژه اوستایی - اسم دخترانه اوستایی: چیثرَه داتَه سانسکریت ( وَدایی ) : سیترا فارسی میانه ( پهلوی ) : چیتر دات، جیراشت امروزه: چِهرداد، چهرزاد چیتر د ...
واژه مشتق یونانی با ریشه فارسی - اسم پسرانه تاریخدانان و پژوهندگان یونانی: یونانیان باستان، داریوش بزرگ را؛بخاطر دارا بودن بیشتر ویژگی های یک فرمانرو ...
واژه مشتق یونانی با ریشه فارسی - اسم پسرانه نام موبد نامدار دوره هخامنشی که به مردم آگاهی می داد! آبار: دارویی شفا بخش و کیمیا که از سرب و گوگرد ( س ...
نوزُود ( نوجوت، نوزوت ) - واژه مرکب اوستایی - اسم پسرانه مراسمی است که برای پابوسی ( تشرف ) به آیین زرتشت برگزار می شود! این مراسم بیشتر برای موبد زا ...
هَزاربُد - اسم پسرانه - هازارد ( Hazard ) اِدِن مایکِل هازارد: نام یکی از بازیکنان تیم ملی بلژیک که اکنون در تیم باشگاهی انگلیسیِ چلسی توپ می زند و ...
اسم پسرانه - هازارد ( Hazard ) اِدِن مایکِل هازارد: نام یکی از بازیکنان تیم ملی بلژیک که اکنون در تیم باشگاهی انگلیسیِ چلسی توپ می زند و شماره 10 را ...
اسم پسرانه - هازارد ( Hazard ) اِدِن مایکِل هازارد: نام یکی از بازیکنان تیم ملی بلژیک که اکنون در تیم باشگاهی انگلیسیِ چلسی توپ می زند و شماره 10 را ...
واژه مشتق فارسی میانه ( پهلوی ) - اسم پسرانه فرماندهان چهارگانه مملکت نام یکی از پادشاهان و شهریاران رستمدار طبرستان ( امروزه شهرستان نوشهر مازندران ...
واژه فارسی میانه ( پهلوی ) - اسم پسرانه معنی: مملکت، کشور، ولایت، سرزمین - منطقه، ناحیه، قلمرو
ایزَل - واژه ترکی - اسم پسرانه معنی: اَزَل، پایدار، ماندنی، همیشگی، اَبَدی، جاوید، نوشه! - نامیرا، جان سخت ( سخت جان ) ، رویین تن ( فرنام یا لقب اسف ...