pious

/ˈpaɪəs//ˈpaɪəs/

معنی: زاهد، عابد، خدا پرست، مذهبی، دین دار، مقدس، وارسته، متقی
معانی دیگر: پارسا، عفیف، متدین، مومن، پرهیزکار، فربود، مهذب، کاتوزی، فرهودی، پرهیز کارانه، پارسایانه، دین دارانه، زهرآمیز، ریاکار، زهد فروش، جانماز آب کش، ریا کارانه، زهد فروشانه، عوام فریبانه، سپنتا، پرهیزگار

جمله های نمونه

1. pious deeds such as fasting and almsgiving
اعمال متقیانه مانند روزه گیری و دادن خیرات

2. to achieve the pious ends of life, one must mortify the flesh
برای دستیابی به هدف های پارسا منشانه ی زندگی،انسان باید نفس خود را خوار نگه دارد.

3. aunt turan was a pious woman
عمه توران زن پارسایی بود.

4. the administrator of a pious foundation
متولی یک موسسه ی خیریه

5. do not outlaw tipplers, oh pious ascetic. . .
منع رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت. . .

6. She is a pious follower of the faith, never missing her prayers.
[ترجمه گوگل]او از پیروان دین است و هرگز نمازش را ترک نمی کند
[ترجمه ترگمان]او پیرو مذهبی ایمان است و هرگز prayers را از دست نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Alexander is a pious follower of the faith.
[ترجمه گوگل]اسکندر پیرو ایمان است
[ترجمه ترگمان]آلکساندر پیرو مذهبی ایمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was brought up by pious female relatives.
[ترجمه گوگل]او توسط اقوام و خویشاوندان زن متقی تربیت شد
[ترجمه ترگمان]او توسط بستگان زن پارسا بار آورده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was a quiet, pious man.
[ترجمه گوگل]او مردی آرام و با تقوا بود
[ترجمه ترگمان]او مردی آرام و پرهیزگار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He dismissed his critics as pious do-gooders.
[ترجمه گوگل]او منتقدان خود را به‌عنوان نیکوکاران پارسا رد کرد
[ترجمه ترگمان]او منتقدان خود را به عنوان \"کاره ای مذهبی افراطی\" اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Magnus the Pious is one of the most famous historical figures in the Empire and one of its greatest Emperors.
[ترجمه گوگل]مگنوس پارسا یکی از مشهورترین شخصیت های تاریخی امپراتوری و یکی از بزرگترین امپراتوران آن است
[ترجمه ترگمان]ماگنوس the یکی از مشهورترین چهره های تاریخی در امپراطوری و یکی از بزرگ ترین امپراطوران آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But Democrats applauded, generally taking the pious view that the White House can never be above the law.
[ترجمه گوگل]اما دموکرات ها تحسین کردند و عموماً این دیدگاه را داشتند که کاخ سفید هرگز نمی تواند فراتر از قانون باشد
[ترجمه ترگمان]اما دموکرات ها مورد تحسین قرار گرفتند و به طور کلی دیدگاه مذهبی را مبنی بر اینکه کاخ سفید هرگز نمی تواند بالاتر از قانون باشد مورد تحسین قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Something about this pious supplication troubled her.
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد این دعای پرهیزگار او را آزار می داد
[ترجمه ترگمان]چیزی در این التماس مذهبی او را می آزرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Donations by pious laymen doubtless continued, and Glastonbury and Canterbury not only survived, but did so as wealthy churches.
[ترجمه گوگل]کمک های مردمی وارسته بدون شک ادامه یافت و گلاستونبری و کانتربری نه تنها جان سالم به در بردند، بلکه این کار را به عنوان کلیساهای ثروتمند انجام دادند
[ترجمه ترگمان]بدون شک، کمک های خیریه به افراد غیر روحانی ادامه یافت، و \"Glastonbury بری\" و \"کنتربری\" نه تنها زنده ماندند، بلکه مانند کلیساهای ثروتمند عمل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They are not merely abstract theory or pious statements of intent that look good posted on the staff notice board.
[ترجمه گوگل]آنها صرفاً تئوری انتزاعی یا بیانیه‌های وارسته نیت نیستند که به خوبی در تابلوی اعلانات کارکنان پست شده باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها صرفا \" نظریه انتزاعی و یا بیانیه های تقدس آمیز نیستند که به خوبی در هیات مدیره توجه داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Pious legend. After assisting in the burial of a martyr, this newly baptized soldier was taken before the emperor.
[ترجمه گوگل]افسانه پارسا این سرباز تازه غسل ​​تعمید پس از کمک در دفن یک شهید به حضور امپراتور برده شد
[ترجمه ترگمان] افسانه ای مومن پس از اینکه در دفن یک شهید به خاک سپرده شد، این سرباز تازه تعمید یافته در مقابل امپراطور گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زاهد (صفت)
pious

عابد (صفت)
devout, pious, godly

خدا پرست (صفت)
religious, pious, godly

مذهبی (صفت)
religious, devout, pious

دین دار (صفت)
religious, inward, devout, pious

مقدس (صفت)
virtuous, holy, saint, innocent, sacred, numinous, pious, venerable, sacrosanct

وارسته (صفت)
light, pious

متقی (صفت)
virtuous, pious

انگلیسی به انگلیسی

• devout, religious; orthodox; sanctimonious, self-righteous
a pious person is very religious and moral.
a pious action or declaration is religious and moral and appears to be very sincere.
a pious hope is unlikely to come true.

پیشنهاد کاربران

خداپسندانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : piety / piousness
✅️ صفت ( adjective ) : pious
✅️ قید ( adverb ) : piously
فریسی
متعصب
معتقد
متدین
متشرع
متعصب ( خصوصا از نوع مذهبی )
پارسا واژه فارسی است و pious برگرفته شده از فارسی است!
معنی: پاک نژاد، سِپَنتا، درستکار، پاکدامن، پرهیزگار ( پرهیزکار ) ، فرهود!
با تقوا
مومنانه
منزه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس