تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

:you're boning me "You’re tricking/deceiving me" or "You’re messing with me": "دارید سر کارم می گذارید!" "دارید مسخره ام می کنید!" English: "Yo ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کورس ( Coors ) یک برند معروف آبجو آمریکایی است که به عنوان یکی از محبوب ترین نوشیدنی های سرد ( به ویژه آبجوهای لایت و لاگر ) شناخته می شود. 🔹 معر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کورس ( Coors ) یک برند معروف آبجو آمریکایی است که به عنوان یکی از محبوب ترین نوشیدنی های سرد ( به ویژه آبجوهای لایت و لاگر ) شناخته می شود. 🔹 معر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کوره

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. Cold - Activated Bottle English: This cold - activated bottle changes color when you chill it. Persian: این بطری حساس به سرما با سرد شدن تغییر ر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. Cold - Activated Bottle English: This cold - activated bottle changes color when you chill it. Persian: این بطری حساس به سرما با سرد شدن تغییر ر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

A good manager separates the wheat from the chaff when hiring. یک مدیر خوب هنگام استخدام، سره را از ناسره جدا می کند. ( گندم را از کاه ) The exam ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"Pat" : ( به فارسی: دست زدن آرام/کوبیدن ملایم ) اشاره به حرکات سریع و سطحی با کف دست دارد She patted the dog’s head. → او آرام به سر سگ دست زد. pa ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

piping : فلوت زنی، نی لبک زنی، آهنگ ویژه ی نی یا نی لبک , صدای زیر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"piping hot" از صدای سوت کشیدن ( piping ) غذا یا مایعات بسیار داغ گرفته شده است. در فارسی، "خیلی داغ" یا "از تنور درآمده" همین حس فوران گرما را منتقل ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. To Persuade Someone to Lower Their Price - Persian: چانه زدن ( چانه زدن برای پایین آوردن قیمت ) - Example: "I managed to talk him down to 50 ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. To Persuade Someone to Lower Their Price - Persian: چانه زدن ( چانه زدن برای پایین آوردن قیمت ) - Example: "I managed to talk him down to 50 ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. To Persuade Someone to Lower Their Price - Persian: چانه زدن ( چانه زدن برای پایین آوردن قیمت ) - Example: "I managed to talk him down to 50 ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Dash : دو سرعت

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Dash : دو سرعت

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

wicker chair : صندلی حصیری wicker seat : صندلی حصیری wicker coffin : تابوت حصیری wicker bascket : سبد حصیری

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

give someone the middle finger : علامت فاک به کسی دادن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

give someone the middle finger : علامت فاک به کسی دادن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بقول دوستان : مرغ دریایی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سورن کسی روی چیزی گیر کردن you're getting hung up on "can't" . aren't you? مدام میگی نمیشه . مگه نه ؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

برای کودکان کوچک و پرتحرک به کار می رود که روی زمین ( فرش ) می خزند، می دوند یا بازی می کنند. بار معنایی آن می تواند دوست داشتنی یا طنزآمیز باشد، ا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

digging your accent : از لهجه ات خوشم میاد - لهجه ات را دوست دارم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

ناقوس آزادی در فیلادلفیا

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

بونگ ( Bong ) یک وسیله ی تدخینی مانند قلیان است که برای کشیدن تنباکو، حشیش، ماری جوانا یا سایر مواد گیاهی استفاده می شود. تفاوت بونگ با قلیان: بونگ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ansent : غایب without : بدون leave : اجازه - مرخصی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان با Stewardship: نظارت - مباشرت بهتر درک می شود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان بیشتر مواقع بصورت tamper with : ور رفتن - دستکاری کردن استفاده میشه

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

کلاهی که با گذاشتن اون طاس بنظر می رسند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

1. English: He can go on and on about politics for hours. Persian: او میتواند ساعتها در مورد سیاست حرف بزند. 2. English: The meeting went on and ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

تلفظ: فایِری

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

1. The poster fell down; can you stick it back up? - پوستر افتاد؛ می توانی دوباره آن را بچسبانی؟ 2. The tape isn’t strong enough to stick it back ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"Terra" = "earth" or "land" "Firma" = "firm", "solid", or "stable" terra firma : solid ground : ( زمین محکم/خشکی ثابت ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه شود به up to speed

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. "Can you bring me up to speed on the project?" "میشه منو در جریان آخرین وضعیت پروژه بذاری؟" 2. "I need someone to bring me up to speed quickly ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

when fecal matter begins to emerge but remains partially stuck/retracted, resembling a turtle's head peeking out of its shell ) is a crude but wide ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1. "Please cross - reference these documents. " "لطفاً این اسناد را با هم تطبیق دهید. " 2. "The report includes a cross - reference to section 5 ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

پاها را راحت کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

پاها را راحت کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوستان نسخه صحیح bug : جشره است نه bud

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ترجمهٔ تحت الفظی: "تنگ مثل یک حشره در یک پتو" توضیح: "snug" = "تنگ" ( در اینجا به معنای فشرده و گرم ) "as a" = "مثل یک" "bug" = "حشره" "in a" = ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ترجمهٔ تحت الفظی: "تنگ مثل یک حشره در یک پتو" توضیح: "snug" = "تنگ" ( در اینجا به معنای فشرده و گرم ) "as a" = "مثل یک" "bug" = "حشره" "in a" = ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

ترجمهٔ تحت الفظی: "تنگ مثل یک غنچه در یک پتو" توضیح: "snug" = "تنگ" ( در اینجا به معنای فشرده و گرم ) "as a" = "مثل یک" "bud" = "غنچه" ( یا جوانه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

Key Notes: - "Snug" as "tight" → "تنگ" - "Snug" as "cozy/delightful" → "دنج" - Sometimes Persian uses "گرم و نرم" ( warm and soft ) or "محکم" ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ : یِیگر

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

retard : ( v ) : به تاخیر نداختن - عقب انداختن retarded: ( adj ) : عقب افتاده retardant : ( adj ) : عقب اندازنده - کند کننده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بقچه

پیشنهاد
٠

: To say something embarrassing, awkward, or offensive without intending to. Persian ( فارسی ) : گفتن چیزی ناخواسته که باعث شرمندگی، awkward شدن یا ...