تاریخ
٤٦ دقیقه پیش
پیشنهاد
٠

کلمه flaccid یعنی شل، افتاده، بی جان ( برعکس سفت و محکم ) . مترادف ها: limp, weak, slack, droopy. متضادها: firm, stiff, strong, rigid. همنشین ها: fla ...

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

چند جمله با pursue ( دنبال کردن ) و ensue ( به دنبال آمدن/رخ دادن ) ⭐ با pursue: 1. She decided to pursue a career in medicine. – او تصمیم گرفت یک ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

برای موی جو گندمی یا لباس سیاه و سفید استفاده میشه Pepper : فلفل : سیاه Salt :نمک : سفید

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

برای موی جو گندمی یا لباس سفید و سیاه استفاده میشه Salt : نمک : سفید Pepper : فلفل : سیاه

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبارت "catch up with" در زبان انگلیسی چند معنی و کاربرد مختلف دارد که به شرایط و زمینه جمله بستگی دارد. در ادامه، معانی مختلف این عبارت همراه با توضی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

شناوری یا حالت برخاستن اجسام در مایع 1. The buoyancy of the boat kept it afloat even in rough waters. شناوری قایق باعث شد که حتی در آب های طوفانی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

عبارت "You above all people" به طور کلی به معنی "تو از همه ی افراد" یا "تو بیشتر از همه ی افراد" است. این عبارت معمولاً در موقعیتی به کار می رود که ف ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

Croon, er

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد

heartthrob : مرد خوش چهره و دختر کش مثل امین تارخ ، گلزار ، . . . . .

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه "spin - off" به معنای تولید یک اثر فرعی است که از یک اثر اصلی الهام گرفته شده یا از آن جدا می شود. این اثر فرعی معمولاً شخصیت ها، داستان ها یا د ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

عکس

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ریشه اصلی: از زبان ییدیش ( Yiddish ) واژه nosh مستقیماً از زبان ییدیش ( زبان یهودیان اشکنازی ) وارد انگلیسی شده است

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ocular patdown : بازرسی چشمی ، برانداز کردن امنیتی یا بَراندازِ چشمی

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

ocular patdown : بازرسی چشمی ، برانداز کردن امنیتی یا بَراندازِ چشمی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

shoot one's wad همه منابع و وقت و انرژی خود را صرف کردن

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

blow one's wad همه منابع و وقت و انرژی خود را صرف کردن

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

shoot one's wad تمام منابع و وقت و انرژی خود را صرف کردن

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

blow one's wad

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

Hair piece Wig

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

funnel : قیف tunnel : تونل

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

from here on out : از حالا به بعد - زین پس - از این به بعد

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

! کلمه "condominium" ریشه ای لاتین و بسیار جالب دارد که معنای فعلی آن را به خوبی توضیح می دهد. ریشه شناسی ( Etymology ) کلمه Condominium: این کلمه ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

roger : roger that : copy that "Roger" به معنای "دریافت شد" نیست. این یک کلمه رمز ( Code Word ) در ارتباطات رادیویی است که برای تأیید فهمیدن یک پیا ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

roger : roger that : copy that "Roger" به معنای "دریافت شد" نیست. این یک کلمه رمز ( Code Word ) در ارتباطات رادیویی است که برای تأیید فهمیدن یک پیا ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

roger : roger that : copy that "Roger" به معنای "دریافت شد" نیست. این یک کلمه رمز ( Code Word ) در ارتباطات رادیویی است که برای تأیید فهمیدن یک پیا ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

سرشار مملو پر از

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در زیر رایج ترین عبارات هم نشین ( Collocations ) با �Time - Shared� و �Time - Sharing� آورده شده است. ۱. صفت اسم: Time - Shared [Noun] این ساختار ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در زیر رایج ترین عبارات هم نشین ( Collocations ) با �Time - Shared� و �Time - Sharing� آورده شده است. ۱. صفت اسم: Time - Shared [Noun] این ساختار ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در زیر رایج ترین عبارات هم نشین ( Collocations ) با �Time - Shared� و �Time - Sharing� آورده شده است. ۱. صفت اسم: Time - Shared [Noun] این ساختار ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در زیر رایج ترین عبارات هم نشین ( Collocations ) با �Time - Shared� و �Time - Sharing� آورده شده است. ۱. صفت اسم: Time - Shared [Noun] این ساختار ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در زیر رایج ترین عبارات هم نشین ( Collocations ) با �Time - Shared� و �Time - Sharing� آورده شده است. ۱. صفت اسم: Time - Shared [Noun] این ساختار ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در زیر رایج ترین عبارات هم نشین ( Collocations ) با �Time - Shared� و �Time - Sharing� آورده شده است. ۱. صفت اسم: Time - Shared [Noun] این ساختار ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

در زیر رایج ترین عبارات هم نشین ( Collocations ) با �Time - Shared� و �Time - Sharing� آورده شده است. ۱. صفت اسم: Time - Shared [Noun] این ساختار ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی تحت الفظی : آلت تناسلی مردانه شُل بی عرضه ضعیف بی کفایت ترسو و بی جرأت شخصیتی ضعیف و غیرجذاب ۱. بی عرضه ( رایج ترین و نزدیک ترین معادل از ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

The duper manipulates the dupee. فریب دهنده، فریب خورده را اغوا می کند

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

price gouge : gouge : گرانفروشی کردن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

price gouge : gouge : گرانفروشی کردن

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

در اینجا چند عبارت رایج با کلمه impede و مشتقات آن ( مانند impediment ) آورده شده است: 1. با فعل Impede ( مانع شدن، مختل کردن ) Impede progress ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

در اینجا چند عبارت رایج با کلمه impede و مشتقات آن ( مانند impediment ) آورده شده است: 1. با فعل Impede ( مانع شدن، مختل کردن ) Impede progress ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

در اینجا چند عبارت رایج با کلمه impede و مشتقات آن ( مانند impediment ) آورده شده است: 1. با فعل Impede ( مانع شدن، مختل کردن ) Impede progress ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

در اینجا چند عبارت رایج با کلمه impede و مشتقات آن ( مانند impediment ) آورده شده است: 1. با فعل Impede ( مانع شدن، مختل کردن ) Impede progress ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوستان دو عبارت با denominator : common denominator : وجه مشترک - مخرج مشترک در ریاضی lowest common denominator : عامه پسند - کوچکترین مخرج مشترک ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

1 - وجه اشتراک - نقطه مشترک ۲ - مخرج مشترک یا مضرب مشترک در ریاضی ( مخرج مشترک دو عدد ۳و۴ میشه ۱۲، ۲۴، ، ۳۶، . . . . )

پیشنهاد
٠

۱ - به فرمایش دوستمون عامه پسند میشه . ۲ - همچنین کوچکترین مضرب مشترک در ریاضی . ( ک . م. م. دو عدد ۳و۴ برابر است با ۱۲ )

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

common collocations of thwart : Thwart an attempt خنثی کردن یک تلاش Thwart a plan خنثی کردن یک نقشه Thwart a plot خنثی کردن یک توطئه Thwart an ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

in, discreet, tion

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

متضاد : indiscretion : معنی: بی خردی، بی ملاحظگی، بی احتیاطی، بی عقلی معانی دیگر: بی مبالاتی، نادوراندیشی، بی زینشی، ناهوشکاری، بدداوری از ریشه : d ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

متضاد : indiscreet : معنی: بی احتیاط، بی ملاحظه، فاقد حس تشخیص، بی تمیز معانی دیگر: غیرمحتاط، نادوراندیش، ناهوشکار، بی مبالات

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خودت سَرِ کار رفتی - سَرِ کاری

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ریشه شناسی ( Etymology ) 1. کلمه "Tip": این "tip" ربطی به "نوک" ( tip of something ) یا "انعام دادن" ( to tip ) ندارد. این "tip" از زبان عامیانه ...