١٢٧ پیشنهاد
انتقاد شدید کردن از کسی یا چیزی ، با لدر از روی طرف رد شدن ، با خاک یکسان کردن طرف
حزن ، غم ، اندوه ، نگرانی ، ترس ، اضطراب ، واهمه real drama = نگرانی واقعی
مثمر ثمر، اثربخش، اثرگذار، تاثیرگذار، ثمربخش، جایگیر، سودبخش، کارآ، کارگر، گیرا، مثمر، مفید، نافذ، نافع، نتیجه بخش، عامل، کاری، کارساز، کارآمد،
ضرب الاجل، فرجه، فرصت، مهلت، مدت/ وقت /مهلت تعیین شده، پا یان مهلت و مدت معین، زمان داده شده ، مدت زمانی معلوم برای انجام کاری ؛
افزایش ، تشدید ، صعود ، بالا روی ، اوج گیری ، فزونی ، زیادی ، کثرت
به کسی یا چیزی دست زدن دست مالی کردن کسی ( جنس مخالف )
ارتقاء سطح/سیستم/. . .
اقدام ، عمل ، کار ، حرکت
very great in extent or amount. بسیار زیاد، وسیع ، سریع ، عاجل ، گسترده we are seeing tax avoidance on an industrial scale
کلانشهر ، ابر شهر ، شهر وسیع
فراگیری Racism epidemic = فراگیری نژاد پرستی
سلامتی ، امنیت جانی concerns were raised for the welfare of someone inside a property. = نگرانی ها برای امنیت جانی شخصی در داخل خانه افزایش یافت.
نافرجام a botched attempt = تلاش نافرجام
درباره ، در مورد ، در خصوص ، نسبت به over the Channel fishing dispute. در مورد مناقشه ماهیگیری در کانال مانش
عقب نشینی ، کوتاه آمدن در موضوعی
شکاف ، فاصله ، اختلاف ، جدایی
کوبنده scathing report = گزارش کوبنده
افت ، کاهش ، نزول ، کم شدن ( دمای هوا )
ساده ، راحت
قدیمی ، قبلی ، سابق ، پیشین ، گذشته ، . . . a former master spy = یک جاسوس ارشد قدیمی
نگهبان / محافظ / نیروی امنیتی باشگاه شبانه ( بار ، دیسگو، کلوپ ، کازینو )
شدیداللحن angry correspondence = نامه شدیداللحن
استادیوم ، میدان / منطقه باز دارای صحنه در وسط جهت اجرای کنسرت / نمایش
با سابقه ترین
مخرب ، ویرانگر = chilling ‘chilling effect’ = اثر مخرب / ویرانگر
تو چشم بودن ، در معرض ( نمایش ) بودن ، در ( معرض ) دید بودن ، در ملاء عام بودن/قرار داشتن ، نمایان بودن ، جلوه کردن ، رخ نمایاندن newcomers still st ...
محق ، مستحق ، ذی حق ، صاحب حق ، شایسته
value - added tax ( VAT ) مالیات بر ارزش افزوده ( انگلیس ) => حتی قبوض انرژی مانند گاز ، آب و برق
عامل، عمل کننده
خودشناسی
نامه ، نامه نگاری ، مکاتبه ، اعلام یا اعلان کتبی
دست برداشتن to step away from the threats = دست برداشتن از تهدیدها
به لجن کشیدن it had trashed the reputation of Parliament. = اعتبار مجلس را به لجن کشیده بود
برخورد / مقابله “the inaction of this government in tackling the issue”. = �عدم اقدام دولت حاضر در برخورد با این موضوع�
دست از کار کشیدن
گرفتن چیزی / کسی / جایی
مسئولین the chief medical officers = مسئولین ارشد پزشکی
رخ به رخ ، رو در رو ، چهره به چهره ، رو در رو ، مقابل
دورانداختن
توضیح دادن به ، توجیه کردن ، قانع کردن
در زمان ، حین
پیچیده ، مبهم ، نامعین ، نامشخص ، درهم برهم
انتقاد شدید از کسی / چیزی کردن
قابل بحث نیست
صرف شدن ، سپری شدن ، عبورکردن. گذشتن. ردشدن، رفتن
منتشر کردن ، نشر دادن ، پخش کردن ، آشکار کردن ، روشن کردن ( موضوع ، مسئله ، ابهام ، . . . )
به ندرت، بسیار/خیلی کم the rare red warning هشدار ( سطح ) قرمز که به ندرت/خیلی کم اعلام می شود
in just 48 hours = ظرف 48 ساعت
اختلاف ( دو گروه/دسته/کشور/. . . ) با هم برسر . . . ( یک موضوع/. . . ) ، مناقشه ، کشمکش ، درگیری ، بحث ، . . .
اصلی ، اساسی ، قابل توجه ، بزرگ