پیشنهادهای PhD.Lotfalipoor_Hossein (١٢٧)
دیوان عدالت ( انگلیس/اروپا )
خوردن/مصرف کردن تا ته ( آن چیز ) را در آوردن
نگهبان / محافظ / نیروی امنیتی باشگاه شبانه ( بار ، دیسگو، کلوپ ، کازینو )
مامور ( بلند پایه ) اتحادیه اروپا
جایگاه سوخت ( پمپ بنزین )
معانی: کمبود ، فقدان ، کسری ، نبود ، عدم ، نیستی
حزن ، غم ، اندوه ، نگرانی ، ترس ، اضطراب ، واهمه real drama = نگرانی واقعی
استادیوم ، میدان / منطقه باز دارای صحنه در وسط جهت اجرای کنسرت / نمایش
مخرب ، ویرانگر = chilling ‘chilling effect’ = اثر مخرب / ویرانگر
معترض Faith leaders have condemned proposed laws that would crack down on protest and target Travellers هدف قرار دادن معترضین
پیچیده ، مبهم ، نامعین ، نامشخص ، درهم برهم
چشمگیر
رسیدن به سطح تقاضا ( ها )
اختلاف ( دو گروه/دسته/کشور/. . . ) با هم برسر . . . ( یک موضوع/. . . ) ، مناقشه ، کشمکش ، درگیری ، بحث ، . . .
محق ، مستحق ، ذی حق ، صاحب حق ، شایسته
اصلی ، اساسی ، قابل توجه ، بزرگ
شکاف ، فاصله ، اختلاف ، جدایی
قابل بحث نیست
دست از کار کشیدن
اعاده ، احیاء ، تمدید ، جلب ‘restoration of trust’ = جلب اعتماد
درباره ، در مورد ، در خصوص ، نسبت به over the Channel fishing dispute. در مورد مناقشه ماهیگیری در کانال مانش
افت ، کاهش ، نزول ، کم شدن ( دمای هوا )
بدی هوا ، هوای تند/طوفانی
راه افتادن ، شروع شدن ، آغاز شدن by - election triggered = انتخابات میان دوره ایی شروع / آغاز شده ، راه افتاده است
مسخره کردن ، دست انداختن ، به چالش کشیدن
تخته سوار ( قایق سوار )
اتمام ، پایان ، خاتمه ، انتها ، ته رفع ، حل و فصل
in just 48 hours = ظرف 48 ساعت
دست برداشتن to step away from the threats = دست برداشتن از تهدیدها
افزایش ، تشدید ، صعود ، بالا روی ، اوج گیری ، فزونی ، زیادی ، کثرت
پسا برگزیت
دو طرف ، هر دو ، طرفین ، دو زوج ، زوجین the pair had held a “frank” conversation on the crisis. = طرفین گفتگوی "صریحی" درباره این بحران داشتند
منتشر کردن ، نشر دادن ، پخش کردن ، آشکار کردن ، روشن کردن ( موضوع ، مسئله ، ابهام ، . . . )
فراحزبی
در برخورد/مقابله با
برخورد / مقابله “the inaction of this government in tackling the issue”. = �عدم اقدام دولت حاضر در برخورد با این موضوع�
مشاور ، فرد باسابقه ، کهنه کار ، آبدیده
فراگیری Racism epidemic = فراگیری نژاد پرستی
تو چشم بودن ، در معرض ( نمایش ) بودن ، در ( معرض ) دید بودن ، در ملاء عام بودن/قرار داشتن ، نمایان بودن ، جلوه کردن ، رخ نمایاندن newcomers still st ...
عضوی از یک جامعه/ بخش / محله / شهر / منطقه شدن to blend in and become part of one of Belfast’s neighbourhoods = عضوی از یکی از محله های بلفاست شدن
ضرب الاجل، فرجه، فرصت، مهلت، مدت/ وقت /مهلت تعیین شده، پا یان مهلت و مدت معین، زمان داده شده ، مدت زمانی معلوم برای انجام کاری ؛
دستیابی به موفقیت fishing row deadline passes without breakthrough = ضرب الاجل اختلاف ماهیگیری بدون دستیابی به موفقیت به پایان می رسد/تمام می شود
صرف شدن ، سپری شدن ، عبورکردن. گذشتن. ردشدن، رفتن
عقب نشینی ، کوتاه آمدن در موضوعی
کوبنده scathing report = گزارش کوبنده
کندن ، حفر کردن ، سوراخ کردن ، گود کردن
قدیمی ، قبلی ، سابق ، پیشین ، گذشته ، . . . a former master spy = یک جاسوس ارشد قدیمی
درست ، صحیح ، بجا ، It seems entirely appropriate that = کاملا درست به نظر می رسد که
شبه رسوایی
شبه semi - scandal = شبه رسوایی