پیشنهادهای محسن قنبری (٢,٠٢٠)
waiting on weather WOW مخفف ( مهندسی استخراج: توسعه میدانی، عملیات ) WOW زمانی استفاده می شود که یک عملیات به دلیل آب و هوای بد متوقف شود یا به تاخ ...
the ancient temple of Jupiter at Rome, on the Capitoline
مربوط به کشاورزی; کشاورزی
برداشتن چاله ها
1. عرض کوچک نسبت به ارتفاع یا طول 2. دور کوچک به نسبت قد یا طول. باریک 3. کم در مقدار یا کیفیت 4. کوچک یا غیر قابل ملاحظه; ضعیف؛ اندک 5 - کاهش دادن ی ...
اسلام 1. شرک. گناه اساسی. این که هر چیزی را با خدا برابر بدانیم 2. هر عقیده ای که مخالف خدا و اسلام باشد
1. حقوق جزا طرح اتهام یا اتهام 2. حقوق کیفری بریتانیا متهم کردن به یک جنایت، به ویژه خیانت یا هر جرم دیگری علیه دولت 3. عمدتا ایالات متحده متهم کردن ...
1. اخراج یا جابجایی از محل یا موقعیت اشغال شده مثال: The bouncer ousted the drunk to oust the Prime Minister in the next election 2. قانون بیرون ران ...
1. از نظر اخلاقی الزام آور یا ضروری. واجب 2. شخصی که دارای منصبی است، به ویژه یکی از روحانیون دارای مزایا 3. باستانی استراحت کردن، دراز کشیدن، تکیه د ...
1. نادیده گرفتن یا طفره رفتن از انجام ( کاری که باید انجام شود ) 2. بی توجهی یا طفره رفتن از کار، وظیفه و غیره.
1. دور شدن یا اجتناب از ( حبس، اسیر و غیره ) ؛ در رفتن 2. دور زدن، شرک زدن یا طفره رفتن ( قانون، وظیفه و غیره ) 3. اجتناب از پاسخ دادن ( یک سوال )
1. اسب خود راغیر ضروری به پریدن از حصارها و غیره واداشتن 2. کاری که انجام دادن، موفقیت در آن یا به دست آوردن آن بسیار آسان است
1. منطقه ای که توسط یک حیوان منفرد یا گروهی از حیوانات سکونت و از آن دفاع می شود 2. حوزه ای از دانش مثال: science isn't my territory 3. ( در فوتبال، ...
یک شیطنت بی ضرر
در یا برای سرگرمی، برای ورزش، برای یک شوخی، برای یک دست انداختن
علم شیمی آنزیمی که به عنوان یک کاتالیزور در هیدرولیز یک آمید عمل می کند
1. بریتانیایی جدا شده، مخصوصاً به دلیل عقاید نامطلوب 2. در موقعیتی نامطمئن یا مشکوک 3. در موقعیت یا موقعیتی ناپایدار یا آسیب پذیر 4. در موقعیت خطرناک ...
1. شخصی که در زندان، بیمارستان و غیره محبوس است. 2. منسوخ شده شخصی که با دیگران در یک خانه زندگی می کند
1. خط تقسیم بین دو سیستم رودخانه مجاور، مانند خط الراس 2. دوره یا عامل مهمی که به عنوان خط جداکننده عمل می کند 3. خط الراس یا قسمتی از زمین های مرتفع ...
مراجعه به: roil
1. کدر یا کدر کردن ( مایع ) با هم زدن ته ریز یا رسوبات 2. کدر کردن گل آلود یا ته نشین نشدن ( آب، شراب و غیره ) با هم زدن رسوب ( مایع ) 3. به هم زدن. ...
مراجعه به: seize
1. به سرعت گرفتن 2. چنگ زدن 3. درک ذهنی، مخصوصاً به سرعت 4. تصرف ذهنی 5. تصرف سریع و اجباری 6. تصرف قانونی. 7. تحت بازداشت قرار دادن 8. به زور گرفتن ...
1. یک پاداش، به ویژه. پیشنهادی رایگان یا با قیمت پایین ویژه به عنوان انگیزه ای برای خرید یا انجام کاری؛ پاداش ها 2. مبلغ اضافی پرداخت یا شارژ شده است ...
1. حالت یا احساس اضطراب 2. شخص یا چیزی که باعث اضطراب می شود 3. یک عمل نگران کننده 4. بر هم زدن آرامش خاطر; زحمت 5. با وجود مشکلات ادامه دادن 6. موفق ...
1. در فضای باز 2. در یک منطقه وسیع 3. باستانی در اشتباه 4. به طور گسترده; دور و گسترده 5. بیرون از خانه; بیرون از خانه 6. خارج از کشور خود؛ به یا در ...
1. پزشکی تحریک یا درمان ( عضلات یا اعصاب ) با جریان مستقیم القایی ( متمایز از فارادیز ) 2. شروع به فعالیت ناگهانی. تحریک 3. پوشش دادن ( فلز، به ویژه ...
ex cop excop پلیس سابق excop Exciter Control Panel ( US Navy turbine generator )
ex cop excop پلیس سابق excop Exciter Control Panel ( US Navy turbine generator )
محاسبه یا قضاوت نادرست
سازش ناپذیر
تعجب نشان دهنده ناباوری خفیف
1. مطالعه یا کار روی یک موضوع یا مهارت خاص بیش از هر چیز دیگری، به طوری که در آن متخصص شوید. 2. ارائه یک محصول یا خدمات خاص بیش از هر کالای دیگری، م ...
1. هر قیمت یا هزینه 2. به هر قیمتی، مهم نیست چقدرزیاد باشد 3. حتی اگر در نتیجه اعمال شما اتفاقات ناخوشایندی رخ دهد
مراجعه به: pay the price
1. تجربه کردن پیامدهای اعمال یا اعمال نادرست خود. مثال: 2. پرداخت بهایی که برای کالا یا خدمات خواسته شده است. ( معمولاً به معنای بالا بودن قیمت است ...
پرداخت غیر پول مثال: او بهای زیادی برای تقلب در آزمون خود پرداخت He paid a high price for cheating on his test
بشدت تنبیه شد، آنچه را که لیاقتش را داشت به دست آورد
بشدت تنبیه شد، آنچه را که لیاقتش را داشت به دست آورد
همچنین در معانی زیر: 1. فاش کردن یا فاش شدن مثال: he broke the news gently 2. به پایان رساندن مثال: the summer weather broke at last 3. با یا به ...
کاغذ سازی کاغذ نامناسب برای فروش; کاغذی که قرار است خمیر شود
the word “land” in the exclamation “Good land!” is a euphemism for “Lord. ” Some other examples of the usage, which the Oxford English Dictionary de ...
the word “land” in the exclamation “Good land!” is a euphemism for “Lord. ” Some other examples of the usage, which the Oxford English Dictionary de ...
the word “land” in the exclamation “Good land!” is a euphemism for “Lord. ” Some other examples of the usage, which the Oxford English Dictionary de ...
the word “land” in the exclamation “Good land!” is a euphemism for “Lord. ” Some other examples of the usage, which the Oxford English Dictionary de ...
مثال: She only sees her niece occasionally, so she showers her with presents when she does. His boss showered him with praise.
به خاطر خدا به خاطر رضایت خدا Land sakes land sakes alive my land the land knows ( عمدتاً ایالات متحده، تا حدودی، قدیمی، و روستایی ) یک بیان تعجب ی ...
به خاطر خدا به خاطر رضایت خدا Land sakes land sakes alive my land the land knows ( عمدتاً ایالات متحده، تا حدودی، قدیمی، و روستایی ) یک بیان تعجب ی ...
به خاطر خدا به خاطر رضایت خدا Land sakes land sakes alive my land the land knows ( عمدتاً ایالات متحده، تا حدودی، قدیمی، و روستایی ) یک بیان تعجب ی ...
به خاطر خدا به خاطر رضایت خدا Land sakes land sakes alive my land the land knows ( عمدتاً ایالات متحده، تا حدودی، قدیمی، و روستایی ) یک بیان تعجب ی ...