پیشنهادهای محسن قنبری (٢,٠٢٠)
به معنای این است که چیزی شما را تحت تأثیر قرار نمی دهد مثال: Flying is dreadful. Statistics cut no ice with anyone scared of going up in the air in ...
اطرافیان
1. خارج از کنترل 2. بدون تاخیر; فورا 3. دیگر در جریان نیست. تمام شده 4. بدون ملاحظه یا مشورت
خریفی
هم ( وطن ، شهر، کلاس ، کار . . . . )
ابلاغ کردن اجبار کردن
سر کله یک بطری کوچک به شکل کدو حلوایی
1. تمایل به نگاه مساعد به رویدادها یا شرایط و انتظار مطلوب ترین نتیجه 2. بازتاب خوش بینی یک طرح خوش بینانه 3. از یا مربوط به خوش بینی
از روی احتیاط با احتیاط محتاطانه
اکثر دوستان behalf را با on behalf اشتباه گرفته اند.
اخر سال
فرا رسیدن
در حالت سردرگمی یا آشفتگی
عامل
کارد گوشت کارد استخوان زدایی یک چاقوی آشپزخانه کوچک که تیغه ای باریک برای استخوان زدایی گوشت یا ماهی دارد
چاقوی تاشو
1. قابلیت تا شدن 2. زمین شناسی خمیدگی در سنگ های چینه ای که از حرکات درون پوسته زمین حاصل می شود و ساختارهایی مانند تاقدیس و ناودیس را ایجاد می کند.
پاشیدن
1. نتیجه پارگی; یک پارگی خشن و دندانه دار 2. عمل پارگی
زخمی کردن
اقرار کردن
اتاق خوابگه
خوابگه
شهادت نامه گواهی نامه سوگندنامه
نیل اکتساب
صورت گرفتن در رسیدن
دلایل مختلف
1. با اشاره به 2. انگار به مثال: I am fairly familiar with the Eastern Desert, and I have a theory as to the most likely route. Elizabeth Peters HE ...
تعلیق شده
احراز استحصال حصول کسب
1. داشتن یا نشان دادن شجاعت یا استقامت شجاعانه 2. ایجاد ظاهر خوب 3. عالی; قابل تحسین 4. یک فرد شجاع 5. یک جنگجو 6. یک قلدر 7. لاف یا چالش 8. ملاقات ی ...
ضمانت
محرمانه گرا
ارتقا یافته
متخصص در نظریه ها و روش های آموزش
علیرغم معهذا با این وجود با این حال
ازاد شده
رخ دادن اتفاق افتادن خطور کردن واقع شدن
دلایل متعدد
پاسدار پشتیبان حارس جانبت دار حافظ حامی دفاع کننده ظهیر مجیر
تجلی گاه تماشاگاه تماشاگه جلوه گاه محل ظهور منظر تجلی نمود نماد نشانه
خیلی پیر بسیار قدیم خیلی قدیم یاد نیاوردنی خیلی کهنه
کسی که اخبار را در رادیو یا تلویزیون می خواند. بیشتر به معنی گوینده خبر ، خبرخوان، اخبارگو. . . . نزدیکه
پوشش خبری
1. فاقد روشنایی رنگ. مایل به سفید 3. کم نور یا کم رنگ 6. رنگ پریده شدن یا کمرنگ شدن سفید 4. تلاش کم رمق 7. از دست دادن برتری یا اهمیت ( در مقایسه با )
دیرینه سرمدی طولانی قدیمی کهنه
تبعات
1. تحریک کردن یا تمسخر با تمسخر، تحقیر یا انتقاد 2. اذیت کردن; وسوسه کردن 3. اظهار تمسخر 4. باستانی موضوع تمسخر 5. دریایی بلند، بسیار بلند، به عنوان ...
بیحوصله کردن اشفتن رنجه کردن
1. دختر برادر یا خواهر خود 2. دختر برادر شوهر یا خواهر شوهر 3. دختر برادر یا خواهر همسر شخص 4. دختر نامشروع