promoted

جمله های نمونه

1. he was promoted to foremanship
او را به مقام سرکارگری ترفیع دادند.

2. the officer was promoted
به افسر ترفیع داده شد.

انگلیسی به انگلیسی

• advanced in rank, elevated in status

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: فراجُنبیده

⚫ نگارش به خط لاتین: Farājonbide

⚫ آمیخته از: فرا ( pro ) و �جُنبیده� ( moted )

...
[مشاهده متن کامل]

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

She promoted the match
وصلت آنها را تسریع بخشید
بالا آورد
ارتقا یافته
You encourage others to adopt or accept it.
نائل شدن
به درجه استادیاری نائل شد .
نوشته شده
ارتقاء یافت
تبلیغاتی
بهبود یافته ، تقویت شده
ترفیع
ترویج
ارتقا پیدا کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس