تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسم music به معنای موسیقی music یا موسیقی به مجموعه ای از آوا ها گفته می شود که بصورت زیبا و هنرمندانه ای در کنار یکدیگر قرار می گیرند و گوش دادن به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

فعل finish به معنای به پایان رسیدن فعل finish به معنای به پایان رسیدن و تمام کردن و تکمیل کردن کاری است. مثلا: the play finished at 10. 30 ( نمایش س ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

عبارت see you later به معنای بعدا می بینمت معادل عبارت see you later در فارسی بعدا می بینمت است. از این عبارت به هنگام خداحافظی با فردی که نسبتا با ا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

توضیح درباره اصطلاح salt away فعل salt away در اصل به معنای نمک سود کردن گوشت است تا گوشت برای مدت زیادی سالم بماند. این اصطلاح برای پول پس انداز کرد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

حرف ربط or به معنای یا معادل فارسی حرف ربط or یا است. - برای معرفی امکان یا گزینه ای دیگر. مثال: ?would you like tea or coffee ( چای میل دارید یا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

فعل send به معنای فرستادن یا ارسال کردن معادل فارسی فعل send فرستادن یا ارسال کردن است. این فعل به معنای فرستادن چیزی ( نامه، بسته و . . . ) از مکانی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

توضیح درباره اصطلاح dog and pony show این اصطلاح بر می گردد به یکی از نمایش های سیرک که سگ های آموزش دیده می پریدند روی اسب های پونی. امروزه هم اگر ک ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

قید very به معنای خیلی یا بسیار معادل قید very در فارسی خیلی یا بسیار است. این قید قبل از صفات، تعیین کننده ها [وابسته اسم] و دیگر قید ها برای بیان و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

حرف ندای of course از حرف ندای of course برای تاکید بر موافقت با چیزی و یا رضایت از چیزی بکار می رود. مثال: !can you help me? of course ( می توانی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

توضیحاتی در رابطه با implicit صفت implicit اشاره دارد به موضوعی، نکته ای و . . . که به آن بصورت غیر مستقیم اشاره می شود و اغلب قابل فهم است. منبع: ...

پیشنهاد
٣١

توضیح درباره اصطلاح let the cat out of the bag در قدیم وقتی مردم می رفتند که خوک بخرند، مغازه دار کلک می زد و گربه به جای خوک در کیسه قرار می داد. وق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

واژه apple به معنای سیب واژه apple به معنای سیب به میوه گرد با پوستی براق به رنگ های قرمز، سبز و زرد گفته می شود که بافتی نرم و سفید رنگ دارند. منب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

اسم supermarket به معنای فروشگاه معادل فارسی اسم supermarket فروشگاه است، البته استفاده از واژه سوپرمارکت نیز رواج دارد. supermarket به فروشگاه یا مغ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

اسم paint به معنای رنگ معادل اسم paint در فارسی رنگ است. paint یا رنگ به ماده ای گفته می شود که بصورت مایع است و روی سطوح مختلف برای رنگ دادن به آنها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

اسم study به معنای اتاق مطالعه معادل فارسی اسم study در این مفهوم اتاق مطالعه است. study یا اتاق مطالعه به مکانی گفته می شود که به منظور مطالعه، نوشت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

فعل clean به معنای تمیز کردن فعل clean به معنای تمیز کردن یعنی گرد و خاک یا کثیفی را یا با شستن یا با دستمال کشیدن از چیزی گرفتن. این فعل مفهوم شستن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

توضیح درباره اصطلاح keep one's chin up اصطلاح چانه ات را بالا نگه دار مربوط به ورزش بارفیکس می شود که در آن فرد باید از میله ای خود را بالا بکشد و چا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

واژه clothes به معنای لباس واژه clothes به معنای لباس است و به هرچیزی که فرد می پوشد مانند شلوار، پیراهن و ژاکت و . . . اطلاق می گردد. این واژه اسم ج ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

واژه foot به معنای پایه عروضی در اصطلاح عروض و وزن شعری، هر بیت دارای پایه و رکن خاصی است. پایه عروضی در فارسی، مجموعه ای از چند هجا ( حداکثر ۴ و به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیحاتی در رابطه با agnostic یک فرد ندانم گرای معتقد است که فکر انسان قادر نیست به طور مسلم به وجود یا عدم وجود خدا پی ببرد. منبع: سایت بیاموز

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قید again به معنای دوباره قید again معنای نزدیکی با دوباره در زبان فارسی دارد. از این قید برای اشاره به چیز یا عملی استفاده می شود. وقتی کاری انجام ش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه butter به معنای کره واژه butter به معنای کره به نوعی خوراکی لبنی نرم و زرد رنگ گفته می شود که یا روی نان می مالند و می خورند یا برای آشپزی و شیر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

توضیح درباره اصطلاح shell out این اصطلاح به معنای در آوردن مغز آجیل از پوسته اش است و به صورت استعاری برای در آوردن پول از جیب برای پرداخت چیزی استفا ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

فعل ride به معنای سوار شدن، سواری کردن، راندن از معادل های فارسی فعل ride می توان سوار شدن، سواری کردن و راندن را نام برد. فعل ride هم اشاره دارد به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه five به معنای پنج واژه five به معنای عدد پنج، عددی است که قبل از شش و بعد از چهار می آید. five عددی فرد است. در انگلیسی، اعداد صفت شمارشی محسوب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فعل catch به معنای بیماری گرفتن فعل catch به معنای بیماری گرفتن اشاره به مبتلا شدن به یک بیماری دارد که به صورت گرفتن یا خوردن در فارسی به کار می رود ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

اسم train به معنای قطار یکی از معانی اسم train در فارسی قطار است. train یا قطار به یک وسیله حمل و نقل بار و یا انسان گفته می شود که از یک ردیف طولانی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

صفت tall به معنای بلند قد یا قد بلند یکی از معانی صفت tall بلند قد است. صفت tall یا بلند قد در این مفهوم اشاره به قد یا میزان بلندی کسی یا چیزی دارد. ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

توضیح درباره اصطلاح hand over fist این اصطلاح در اصل hand over hand بوده و بعدها به hand over fist به معنای دست بالای مچ تغییر کرده است. این اصطلاح م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه jeans به معنای شلوار لی واژه jeans به معنای شلوار لی به شلوارهایی گفته می شود که از پارچه ضخیم و معمولا آبی رنگ دنیم درست می شود. واژه لی که در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

قید how به معنای چطور قید how به معنای چطور به روش و چگونگی انجام کاری اشاره می کند. مثلا: ?how does it work ( این چطور کار می کند؟ ) ‘?her behavi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه fat به معنای چربی واژه fat به معنای چربی به ماده ای سفید یا زرد گفته می شود که در بدن حیوانات و انسان ها جمع می شود و زیر پوست ذخیره می شود. مثل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

حرف اشاره جمع those به معنای آنها معادل حرف اشاره جمع those در فارسی آنها است. برای اشاره به یک چیز یا فرد مشخصی در فاصله دور در ساختار جمع از این حر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

واژه bath به معنی وان واژه bath به معنای وان به ظرفی بزرگ و بلند پلاستیکی یا سرامیکی گفته می شود که در حمام واقع است. آن را پر از آب می کنند و بدن خو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ضمیر other به معنای دیگر معادل فارسی ضمیر other دیگر است. از ضمیر other یا دیگر، برای اشاره به تفاوت افراد یا چیزهایی با افراد و چیز های دیگری که از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسم waitress به معنای پیشخدمت ( خانم ) اسم waitress در فارسی به معنای پیشخدمت ( خانم ) است. بطور کلی پیشخدمت ( waiter ) به کسی گفته می شود که در رست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

تخصیص گر his تخصیص گر his صفت ملکی ضمیر he است و برای نشان دادن مالکیت چیزی است که به مرد یا پسری بر میگردد که یا قبلا در جمله به اسم آن مرد/پسر اشار ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه bank به معنای کناره واژه bank به معنای کناره به حاشیه و زمین اطراف رود، رودخانه، دریاچه، آبراه و . . . گفته می شود. مثلا: a house on the bank o ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

قید when به معنای چه زمانی، کی وقتیکه بخواهیم بطور مستقیم زمان چیزی، عملی و یا مناسبتی را بپرسیم از قید پرسشی when استفاده می کنیم. برای مثال: ?whe ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

صفت important به معنای مهم صفت important به معنای مهم به چیزها یا افرادی گفته می شود که تاثیر زیادی بر افراد/چیزها داشته باشند و برای افراد باارزش و ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٩

واژه blouse به معنای بلوز واژه blouse به معنای بلوز زنانه به لباس بالاتنه زنانه ای می گویند که نسبتا گشاد است، شبیه بیشتر تا کمر است و معمولا دکمه، ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه year به معنای سال year یا سال به یک دوره 12 ماهه گفته می شود که 365 و یا 366 روزه است. واژه year با حرف های اضافه مختلفی مثل in به معنای در و du ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

فعل have fun به معنای خوش گذراندن فعل have fun به معنای خوش گذراندن زمانی به کار می رود که از انجام فعالیتی خوشحال باشید و اوقات خوبی داشته باشید. مث ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژه bathroom به معنی دستشویی واژه bathroom به معنای دستشویی به اتاقی گفته می شود که در آن توالت و سینک دستشویی قرار دارد. معمولا در این اتاق دوش حما ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

قید here به معنای اینجا قید here وقتی بعد از فعل یا حرف اضافه ای به کار رود به معنای در موقعیت و مکان خاصی بودن است که این مکان نزدیک است. مثلا: i l ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توضیحاتی درباره اسم pig معادل فارسی اسم pig خوک است. pig یا خوک، اسم حیوانی با پوست صورتی، سیاه یا قهوه ای است. این حیوان پاهای کوتاه، بینی بلند و دم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

حرف اضافه for به معنای برای حرف اضافه for به معنای برای به منظور نشان دادن اینکه یک چیز برای چه کسی است یا اینکه یک چیز کجا باید قرار گرفته باشد. مثل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه brown به معنای قهوه ای واژه brown به معنای قهوه ای به چیزهایی اطلاق می گردد که رنگ خاک یا رنگ قهوه دارند. البته این واژه کلی است و انواع پرده ها ...

پیشنهاد
١٠

توضیح درباره اصطلاح put all one's eggs in one basket اگر کسی همه تخم مرغ هایش ( دارایی هایش ) را در یک سبد قرار دهد و آن سبد از دستش بیفتد، آن فرد تم ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه you به معنای تو ، شما ضمیر you در زبان انگلیسی معادل تو، شما در فارسی است. ضمیر you در معنای تو مفرد و در معنای شما جمع است. برخلاف فارسی در زبا ...