پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٨)

بازدید
٢,٧٣٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Adjective : ضد تَرَک خوردگی ضد تَرَک ( صفتی است که برای کِرِم ها به کار می رود. ) به عنوان نمونه : She bought an anti - chap cream

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Adjective : سودجو منفعت طلب به نفع خود کار کن ( کسی که کاری را فقط زمانی انجام می دهد که سودی برای خودش داشته باشد، در غیر این صورت آن کار را انجام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : فرچه اصلاح صورت ( فرچه کوچکی که به کمک آن خمیر ریش تراشی یا صابون را بر روی صورت خود مالیده و ریش را اصلاح می کنیم. ) به عنوان ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Idiom : Catch someone by surprise Throw someone off guard غافلگیر کردن ( کسی با انجام کاری، به طوری که طرف مقابل احساس سردرگمی یا تردید کند و آمادگی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : طوفان شن ( باد پرسرعتی که در صحرا از روی زمین برخاسته و حجم زیادی از گرد و خاک و شن را به هوا بلند می کند. ) به عنوان نمونه : At ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدی گرفتن سَرسَری نگرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سَرسَری گرفتن دست کم گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : نردبان دوپله نردبان تاشو به عنوان نمونه : In the next scene, she tries to climb a stepladder

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Verb : وقتی درباره قطعه زمینی صحبت می شود: 👇 شیب پیدا کردن به سمتِ. . . کج شدن به سمتِ. . . متمایل شدن به سمتِ. . . به عنوان نمونه : The garden ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrasal verb : Hit speed of ( some amount ) ( در وسایل نقلیه ) به سرعت خاصی دست یافتن به عنوان نمونه : With a car like that, you could hit speeds ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : رزوس میمون رزوس میمون ماکاک رزوس میمون آسیایی که در آزمایش های پزشکی از آن ها استفاده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Idiom : Lay a finger on someone به کسی صدمه زدن ( هرچند صدمه ای کوچک باشد ) دست روی کسی بلند کردن مویی از سر کسی کم شدن به عنوان نمونه : Don't you ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Adjective - informal : ژله ای ( مثل ژله، لرزان و تکان خورنده ) لرزان به عنوان نمونه : People are always complaining about that jiggly stuff around ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Idiom : امیدوارم که این اتفاق نیفته امیدوارم که اینجوری نباشه ایشالا که این اتفاق نیفتاده باشه ایشالا که راست نیست امیدوارم که دروغ باشه به عنوان نم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable - informal : عیب یا مشکل پنهان به عنوان نمونه : That sales price sounds too good to be true – there must be a catch to it somewhere

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrasal verb - informal : از فاز غم و غصه و عصبانیت خارج شدن از غم و غصه دست برداشتن به عنوان نمونه : He just can't snap out of the depression he's ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Phrasal verb : Make amends by doing sth Make amends for sth جبران کردن ( انجام کاری خوب برای نشان دادن اینکه بابت انجام کاری در گذشته، پشیمان و شرمسا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : نژادی از سگ های کوچک با موهایی کوتاه و صورتی پهن، بینی بسیار کوتاه و دُمی مجعد به عنوان نمونه : The pug rides skateboard and love ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Idiom : To be beneath your dignity to do sth انجام کاری، در شان شما نبودن به عنوان نمونه : It's beneath your dignity to smoke

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Phrasal verb - informal : Buddy up to/with someone با کسی دوست صمیمی شدن با کسی پسرخاله شدن ( به منظور گرفتن کمک از وی یا بهره بردن از دوستی با وی ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun : سُسی تند که از فلفل چیلی قرمز، سرکه، شکر، سیر و نمک تهیه شده و به ویژه در غذاهای ویتنامی و تایلندی استفاده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Idiom : Wrench yourself free خود را با زور از آغوش کسی که شما را در آغوش گرفته است، بیرون آوردن خود را با زور از چنگ کسی رهاندن به عنوان نمونه : Wit ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : کشتی اقیانوس پیما ( کشتی بسیار بزرگی که مسافت های طولانی را در اقیانوس ها طی می کند و می تواند مسافری یا باری باشد. )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Verb - transitive : شوکه و عصبانی کردن ( به دلیل قبول نداشتن چیزی به صورت بسیار شدید و جدی ) در شخصی باعث ایجاد احساساتی مانند شوکه شدن و خشم، گردید ...

پیشنهاد
٠

اصطلاح درست به صورت زیر است: Put the cat among THE pigeons می باشد.

پیشنهاد
١

Idiom : Set the cat among the pigeons شَر درست کردن جار و جنجال درست کردن دردسرساز شدن دردسر درست کردن مشکل ساز شدن بَل بَشو درست کردن قِشقِرِق به پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Adjective : Shining example ( مثالِ ) بارز ( مثالِ ) واضح ( مثالِ ) روشن به عنوان نمونه : The house is a shining example of Art Deco architecture

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

طلب بخشش کردن طلب عفو کردن التماس کردن برای بخشوده شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استراحت کردن ریلکس کردن خستگی در کردن آسودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست کسی رو شدن از نیت کسی آگاه شدن دست کسی را خواندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable - uncountable : منگوستین تَرگیل ( نوعی میوه ی خوراکی استوایی ) به عنوان نمونه : Mangosteens are among the most highly prized tropi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - plural : انبه ها ( جمع کلمه ی mango )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Noun - countable : ۱ - سوسیس وین ( سوسیس پخته نازکی است که به طور سنتی از گوشت خوک و گوشت گاو در یک روده گوسفند درست می شود و سپس در دمای پایین دودی ...

پیشنهاد
٣

Idiom : دیگ به دیگ میگه روت سیاهه ( ضرب المثلی که کاربرد آن برای زمانی است که فردی خطاکار سعی میکند فردی دیگر را که خطایی مشابه با خود او انجام داده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable : ارزان خر ( کسی که همیشه به دنبال خریدن اجناس ارزان یا دارای تخفیف می باشد. ) به عنوان نمونه : Bargain hunters will find some goo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrase : قصد خیر داشتن قصد بدی نداشتن نیت خیر داشتن قصد اذیت و آزار دیگران را نداشتن حسن نیت داشتن به عنوان نمونه : I know you mean well, but I can ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Adjective : زودباور ساده لوح به عنوان نمونه : He seemed to treat me as if I were a gullible schoolgirl

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable - American English: ( British English ) Sleeping partner شریک مالی ( کسی که در شغلی فقط سرمایه گذاری مالی نموده و در اداره و مدیری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Idiom : آرزوی محال رویای دست نیافتنی دست نیافتنی محقق نشدنی فراهم نشدنی به عنوان نمونه : Their plans to set up their own business are just pie in th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Idiom : برای به دست آوردن چیزی ریسک کردن ریسک کردن به منظور کسب موفقیت از تمام توان و منابع خود برای کسب موفقیت، استفاده کردن نهایت تلاش خود را کردن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

Noun - countable : خلاق خوش فکر با اندیشه ایده پرداز فکور نظریه پرداز به عنوان نمونه : But most religious thinkers accommodated themselves fairly ra ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

American English - informal : آماده انجام کاری بودن آماده بودن به عنوان نمونه : Do you have all the hiking gear ? Yeah, I'm good to go

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : توکا پرنده ای با منقار بزرگ و پرهای رنگین، ساکن بخش استوایی قاره آمریکا به عنوان نمونه : From the comfort of the water we saw tou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

pherasal verb : پشت کسی را خالی کردن دست از پشتیبانی کسی برداشتن حمایت نکردن کسی به عنوان نمونه : Every child deserves a chance to live up to her po ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

phrase : به هر قیمتی که شده هر جور که شده مهم نیست که چه خطرات یا مشکلاتی ممکن است به وجود بیاید به عنوان نمونه : This book is of such importance th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

verb - transitive - formal : 1 - ایفای نقش کردن ( در یک فیلم، نمایش، تئاتر و . . . . ) به عنوان نمونه : a drama enacted on a darkened stage 2 - چی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : محل ساخت، تعمیر یا نگهداری قایق ها به عنوان نمونه : I have a boatyard in my constituency which has recently run into trouble

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : 1 - بَلَم ( قایق دراز با کفی صاف که در رودخانه ها با کمک فشردن یک چوب بلند به کف رودخانه، حرکت می کند. ) به عنوان نمونه : A punt ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : Bake - off ۱ - مسابقه آشپزی به عنوان نمونه : Here are the brownies that got me 3rd place in the bakeoff ۲ - رقابت بین دو یا چند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : Miniature Circuit Breaker کلید مینیاتوری ( که به اشتباه به آن فیوز مینیاتوری گفته می شود. )