پیشنهاد‌های مهدی صباغ (٢,٣٠٨)

بازدید
٢,٧٣٥
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adjective : ( لباس/پارچه. . . . ) قابل شستشو در ماشین لباسشویی نمونه : "the padded cover is machine washable"

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

adjective : رقیق ( برای وصف هوای رقیق و کم اکسیژن به خصوص هوایی که در ارتفاعات کوهستان وجود دارد، استفاده می شود. ) نمونه : It's difficult to breath ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : تیزبین شخصی که دارای چشم هایی قوی است و می تواند اجسام کوچک را از فواصل دور به راحتی ببیند. نمونه: We sat down and started the ex ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

idiom : خیلی شاد و سرحال به نظر رسیدن نمونه : We've had a fantastic response!" he said, grinning from ear to ear

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable - informal : آدم بین 30 تا 39 سال نمونه : They aimed their campaign at affluent thirtysomethings

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - uncountable : جُرم شناسی ( روش های علمی حل جرایم که شامل بررسی اشیاء یا مواد مرتبط با جُرم می شود ) نمونه : Using cutting - edge forensics, ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : گنتری سازه فلزی دروازه مانند، درون پست های برق که هادی های انتقال نیرو در ابتدای ورودی پست به آنها آویخته می شوند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روش راه اندازی موتورهای سه فاز AC به صورت تک ضرب یا Direct On - Line که به اختصار به آن DOL می گویند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Direct On - Line روش راه اندازی موتورهای سه فاز AC به صورت تک ضرب که به اختصار به آن DOL هم می گویند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : هواپیمای آب پاش هواپیمایی که دارای مخزن بزرگ پر از آب می باشد و در آتش سوزی های بزرگ با پاشیدن حجم زیادی از آب برای خاموش کردن آتش ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

adjective : غیر معمول و متفاوت ( از آنچه معمولاً دیده می شود، گفته می شود یا انجام می شود ) نمونه : The festival will showcase left - field acts th ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : ماشین شمع کوب خودروی شمع کوب ( خودرویی است که وظیفه انجام عملیات شمع کوبی در ساختمان سازی را بر عهده دارد. این خودرو توسط یک وزن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adjective : بی خانمان نمونه : Last night a nowhere bride committed suicide in San Diego

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Hawk - tuah صدایی که هنگام بیرون انداختن آب دهان ( تف کردن ) از دهان انسان خارج می شود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Noun - countable : Table football Foosball فوتبال دستی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

phrase - uncountable : 1 - پلاستیک سازی تولید پلاستیک فرآیند یا کسب و کار تولید پلاستیک نمونه : She worked as an industrial nurse for a plastics c ...

پیشنهاد
١

idiom : کسی را به شدت دوست داشتن علاقه بی اندازه ای به فردی داشتن ( این اصطلاح معمولا برای اینکه به کسی بگویید که چقدر به او علاقه دارید، استفاده می ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Noun - countable - uncountable : پاگَرد پله پاگرد راه پله پاگرد نمونه : the first - floor landing

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : کسب و کار خُرد کسب و کار کوچک کسب و کار کوچک و عمدتا خانوادگی که تعداد کارمندان کمی دارد. نمونه : Like most micro business own ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در مایکروسافت اکسل، "Freeze Panes" قابلیتی است که به شما امکان می دهد بخشی از برگه خود را در حالی که در بقیه کاربرگ خود پیمایش می کنید، قابل مشاهده ن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

phrasal verb - literary : thirst for something تشنه چیزی بودن بی حد و اندازه مشتاق چیزی بودن به چیزی بیش از تصور نیاز داشتن چیزی را بیش از حد خواستن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

idiom : خیلی خیلی خشک به شدت خشک به شدت کم آب نمونه : I don't think he's been watering these plants - the soil is as dry as a bone

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : بَربَط نواز نوازنده ساز بربط نمونه : he is a professional lutenist

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

adjective : پایدار نمونه : last peace = صلح پایدار

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

pherasal verb : ساکت باش اینقدر حرف نزن سر و صدا نکن وراجی نکن پرحرفی نکن نمونه : Just belt up, will you! I'm trying to concentrate

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Idiom - US - Slang : بپیچ راست ( هنگام رانندگی با وسایل نقلیه ) نمونه : Hang a Ralph up at the next stoplight

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Slang - Idiom - US : بپیچ به چپ ( موقع رانندگی با وسایل نقلیه ) نمونه: Hang a Louie up at the next stoplight

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Noun - countable : فاصله افقی بین دو دکل انتقال برق مجاور یکدیگر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : چکش زنگ زبانه زنگ قطعه ای فلزی درون زنگ های زنگوله ای شکل که با برخورد آن به بدنه ی درونی زنگ، صدای آن تولید می شود.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Verb - transitive : مچاله کردن کاغذ یا لباس کاغذ یا لباس را به شکل توپی گرد و کوچک درآوردن نمونه : She screwed the letter up and threw it in the bin

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

قابلِ توجهِ . . . . شایانِ توجهِ . . . . نمونه : Attention to all dear students = قابل توجه همه دانش آموزان گرامی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

noun - countable / uncountable - informal : مرکز نگهداری سگها ( محلی که صاحبان سگها وقتی منزل خود را ترک می کنند و موقتا امکان نگهداری از سگ شان را ن ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

adjective : جانورشناسی جانورشناسانه وابسته به دانش مطالعه جانوران به ویژه مطالعه درباره ساختمان بدن آن ها نمونه : They studied him like a zoologica ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

noun - countable : مرکز نگهداری از حیوانات مرکز حمایت از حیوانات جایی که حیوانات بیمار، زخمی، بی سرپرست و . . . . . را نگهداری و درمان می کنند. نمو ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Adverb : به نحو احسنت به بهترین شیوه ممکن به بهترین روش نمونه : I will do it well

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Noun - countable : کارتِ با آرزوی تندرستی شما ( کارت کوچکی که معمولا همراه با یک دسته گل برای بیماران فرستاده می شود و بر روی آن جمله هایی مانند : ب ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

guilt somebody into something کسی را به چیزی متهم کردن نمونه: he guilts me into breaking that glass

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Phrasal verb : Have a gift for doing something Have a gift for something استعداد انجام کاری را داشتن در چیزی استعداد داشتن توانایی انجام کاری را داشت ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Idiom - informal : بسیار عالی دارای استاندارد بسیار بالا نمونه: Have you tried this ice cream? It's the bee's knees, it really is

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Phrasal verb : عضوی از اعضای بدن را ( در طی یک عمل جراحی ) از درون بدن خارج کردن نمونه ۱ : He had his appendix out last week نمونه ۲ : You'll have ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

noun - countable : منگنه دیوارکوب ( منگنه یی قوی که برای کوبیدن منگنه بر روی اجسام سخت و سفت مانند دیوار و چوب به کار می رود. ) نمونه : He has a st ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

noun - countable - informal : آدم شُل و ول ( بیشتر برای شوخی و طعنه زدن استفاده می شود. ) آدم بی دست و پا و ترسو ( بیشتر برای شوخی و طعنه زدن استفاد ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Adjective : به تنهایی تکی انفرادی یک نفره

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

phrasal verb - informal - UK : cheese someone off شخصی را عصبانی کردن فردی را ناراحت و خشمگین کردن باعث ناراحتی کسی شدن نمونه : Her attitude to the ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Phrase : خود را به دردسر انداختن خود را به مخمصه افکندن برای خود شَر درست کردن خود را در موقعیتی دشوار یا خطرناک قرار دادن نمونه : Don't allow yours ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Noun - countable - informal : مهمترین و پرقدرت ترین فرد در یک شرکت یا یک سازمان نمونه : He left business school and became a big cheese in the City

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : ریش سفید بزرگ خاندان ( مرد مسنی که دیگران با وی مانند پدر خودشان رفتار می کنند و از او نصیحت، مشورت و حمایت دریافت می کنند. ) ن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

noun - countable : سازهای زهی ( مانند: تار، گیتار، پیانو، ویولونسل و . . . . . . ) نمونه : Guitars, pianos, and cellos are different types of strin ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

adjective : 1 - نگران و خسته ( به طوری که مانع آرامش فرد شود ) نمونه : I always eat when I’m feeling stressed 2 - Adjective : تحت تنش تحت فشار ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

adjective : داسی شکل به شکل داس داس مانند نمونه : the sickle moon