sicken

/ˈsɪkən//ˈsɪkən/

معنی: مریض شدن، مریض کردن، بیمار کردن، ناخوش کردن
معانی دیگر: بیمار کردن یا شدن، مریض کردن یا شدن، بیزار کردن، منزجر کردن، ناراحت کردن، مری­ کردن یا شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: sickens, sickening, sickened
• : تعریف: to cause to be disgusted or repelled.
مشابه: disgust, nauseate, offend, repel, revolt

- It sickened him to see the dogs being trained to fight.
[ترجمه گوگل] دیدن سگ هایی که برای جنگیدن آموزش می بینند او را بیمار می کرد
[ترجمه ترگمان] از این که می دید سگ ها برای جنگیدن آموزش دیده اند او را آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to become ill.
متضاد: recover
مشابه: ail

- Unable to obtain medicine, the man sickened and died.
[ترجمه گوگل] این مرد که نتوانست دارو تهیه کند بیمار شد و فوت کرد
[ترجمه ترگمان] مرد که قادر به دریافت دارو نبود بیمار شد و مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The animal began to sicken and soon died.
[ترجمه گوگل]حیوان شروع به بیماری کرد و به زودی مرد
[ترجمه ترگمان]حیوان دچار بیماری شد و خیلی زود مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The plants and flowers sicken in the autumn.
[ترجمه گوگل]گیاهان و گلها در پاییز بیمار می شوند
[ترجمه ترگمان]گیاهان و گل ها در پاییز تشخیص داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I began to sicken of the endless violence shown on television.
[ترجمه گوگل]من از خشونت بی پایانی که در تلویزیون نشان داده می شد خسته شدم
[ترجمه ترگمان]من شروع به نشان دادن از خشونت بی پایان در تلویزیون کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She smoothed that, Before gutting-yet she would rather Sicken herself, than cheat my father Of his jugged hare.
[ترجمه گوگل]او آن را صاف کرد، قبل از اینکه روده کند - با این حال ترجیح می دهد خودش را مریض کند، تا اینکه خرگوش خرگوش خرگوش پدرم را فریب دهد
[ترجمه ترگمان]آن را صاف کرد، قبل از اینکه به من کلک بزند، اما او ترجیح می داد خودش را گول بزند تا اینکه پدرم را از آن خرگوش jugged بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A cross between the two gives young that sicken and die even on ordinary soil.
[ترجمه گوگل]تلاقی بین این دو باعث می شود که جوان ها بیمار شوند و حتی در خاک معمولی بمیرند
[ترجمه ترگمان]یک صلیب بین این دو به جوانی می دهد که بیماری و حتی در خاک معمولی می میرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When he felt himself sicken, Gloverjumped off the buckboard and walked around for some air, which restored him.
[ترجمه گوگل]زمانی که او احساس بیماری کرد، گلاور از تخته بیرون پرید و به اطراف رفت تا کمی هوا بگیرد، که او را احیا کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس کرد که بیمار است، گاری را از ماشین بیرون کشید و به اطراف قدم زد، که او را به حال خود رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their business methods sicken me.
[ترجمه گوگل]روش های کسب و کار آنها مرا بیمار می کند
[ترجمه ترگمان]روش های کاری آن ها مرا از حال داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At last he sicken of wait for her, and go away.
[ترجمه گوگل]در نهایت از انتظار برای او خسته شد و رفت
[ترجمه ترگمان]سرانجام بیمار شد و از او دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, sometimes the virus can sicken humans.
[ترجمه گوگل]با این حال، گاهی اوقات این ویروس می تواند انسان را بیمار کند
[ترجمه ترگمان]با این حال گاهی اوقات ویروس می تواند انسان ها را بدتر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In all sicken crowd, 70 % above are concerned with the mood.
[ترجمه گوگل]در تمام جمعیت مریض، 70 درصد بالاتر به خلق و خوی مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]در تمام جمعیت بیمار، ۷۰ % بالا نگران حال و حال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When not treated with reasonable respect it will sicken and die.
[ترجمه گوگل]وقتی با احترام معقول رفتار نشود بیمار می شود و می میرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که با احترام معقول رفتار نشود، بیمار خواهد شد و خواهد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To sicken for mental disorder, Hansen's disease, venereal disease, pulmonary tuberculosis or any other infectious disease and etc.
[ترجمه گوگل]برای بیماری اختلالات روانی، بیماری هانسن، بیماری های مقاربتی، سل ریوی یا هر بیماری عفونی دیگر و غیره
[ترجمه ترگمان]برای بیماری اختلال ذهنی، بیماری هانسن، بیماری مقاربتی، بیماری ریوی، یا هر بیماری عفونی دیگر و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, sometimes the virus can sicken hummamshumans.
[ترجمه گوگل]با این حال، گاهی اوقات این ویروس می تواند همامشومان ها را بیمار کند
[ترجمه ترگمان]با این حال گاهی اوقات ویروس می تواند hummamshumans شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I sicken at his dilly - dallying.
[ترجمه گوگل]من از دیلی او مریض هستم - دلتنگ
[ترجمه ترگمان]من توی دوره dilly از هم جدا میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They have no fear. Why do they sicken and die?
[ترجمه گوگل]هیچ ترسی ندارند چرا مریض می شوند و می میرند؟
[ترجمه ترگمان] اونا ترسی ندارن چرا مریض میشن و میمیرن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مریض شدن (فعل)
get sick, sicken

مریض کردن (فعل)
indispose, sicken

بیمار کردن (فعل)
sicken

ناخوش کردن (فعل)
sicken

انگلیسی به انگلیسی

• make ill, infect with a sickness; fall ill, become infected with a sickness; nauseate, cause queasiness; become queasy, feel nauseous; cause disgust; be disgusted
if you are sickened by something, it makes you feel disgusted or horrified.

پیشنهاد کاربران

Verb - transitive :
شوکه و عصبانی کردن ( به دلیل قبول نداشتن چیزی به صورت بسیار شدید و جدی )
در شخصی باعث ایجاد احساساتی مانند شوکه شدن و خشم، گردیدن
به عنوان نمونه :
All decent people should be sickened by such a pointless waste of life
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sicken• https://www.ldoceonline.com/dictionary/sicken
You sicken me یعنی حالمو به هم میزنی
مریضیدن = مریض شدن.
مریضاندن/مریضوندن = مریض کردن.
ناخوشیدن = ناخوش شدن.
ناخوشاندن = ناخوش کردن.
بیماریدن = بیمار شدن.
بیماراندن/بیماروندن = بیمار کردن.

بپرس