shelve

/ˈʃelv//ʃelv/

معنی: کنار گذاردن، ببعد موکول کردن، تاقچه دار کردن، در قفسه گذاردن، قفسه دار کردن، شیب دار کردن یا شدن
معانی دیگر: تاقچه گذاشتن، روی تاقچه گذاشتن، در قفسه گذاشتن، به بعد موکول کردن، مسکوت گذاشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: shelves, shelving, shelved
(1) تعریف: to put on a shelf or shelves.

- He was shelving his books.
[ترجمه گوگل] کتاب هایش را قفسه می گذاشت
[ترجمه ترگمان] داشت کتاب هایش را می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to put aside; remove from use or consideration, either temporarily or permanently.
مترادف: defer, delay, postpone, put aside, suspend, table
مشابه: dispense with, drop, pigeonhole, write off

- Let's shelve this matter until we get more information.
[ترجمه گوگل] بیایید این موضوع را تا زمانی که اطلاعات بیشتری به دست آوریم متوقف کنیم
[ترجمه ترگمان] بیایید این موضوع را قبل از اینکه اطلاعات بیشتری بدست آوریم، از آن خود کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to slope gradually.
مشابه: incline, slant, slope

- The beach shelves out a mile to a steep drop-off.
[ترجمه گوگل] ساحل به فاصله یک مایل تا یک مسیر شیب دار فاصله دارد
[ترجمه ترگمان] تو ساحل یه مایل رو رفته پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to shelve a library
کتابخانه ای را قفسه بندی کردن

2. to shelve a question
بحثی را به تعویق انداختن

3. I've had to shelve my plans to buy a new car, because I can't afford it at the moment.
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم برنامه هایم را برای خرید یک ماشین جدید کنار بگذارم، زیرا در حال حاضر توان خرید آن را ندارم
[ترجمه ترگمان]من مجبور شدم نقشه هام رو از دست بدم تا یه ماشین جدید بخرم، چون نمی تونم این کار رو بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A young couple may have to shelve plans to have a baby, at least for the moment.
[ترجمه گوگل]یک زوج جوان ممکن است مجبور شوند برنامه های خود را برای بچه دار شدن، حداقل برای لحظه، کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]یک زوج جوان ممکن است مجبور باشند برنامه های خود را برای داشتن یک کودک، حداقل برای لحظه ای، از دست بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It should be on the shelve of all analysts involved in regulatory compliance analysis of metals.
[ترجمه گوگل]این باید در قفسه همه تحلیلگران درگیر در تجزیه و تحلیل انطباق مقرراتی فلزات باشد
[ترجمه ترگمان]این باید در قفسه از همه تحلیل گران دخیل در آنالیز سازگاری قانون فلزات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If he still continues to shelve your ideas, you will clearly see where he thinks employee input belongs.
[ترجمه گوگل]اگر او همچنان به حفظ ایده های شما ادامه دهد، به وضوح خواهید دید که فکر می کند ورودی کارمندان به کجا تعلق دارد
[ترجمه ترگمان]اگر او همچنان به زیر پا گذاشتن ایده های خود ادامه دهد، به روشنی خواهید دید که او فکر می کند ورودی کارمند به کجا تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I bundle it away into its folder and shelve it.
[ترجمه گوگل]من آن را در پوشه اش جمع می کنم و در قفسه می گذارم
[ترجمه ترگمان]آن را به پوشه می اندازم و آن را در غلاف می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They shelve the letters and do not give them due consideration.
[ترجمه گوگل]آنها نامه ها را در قفسه می گذارند و به آنها توجه نمی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها نامه ها را غلاف کرده و به آن ها توجه نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They may shelve the difficulties for a while, but they can't put them by indefinitely.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است مشکلات را برای مدتی کنار بگذارند، اما نمی توانند آنها را به طور نامحدود کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است مشکلاتی را برای مدتی از خود دور نگه دارند، اما آن ها نمی توانند تا مدت نامعلومی این مشکلات را تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The command interactively prompts you to persist or shelve each diff.
[ترجمه گوگل]دستور به صورت تعاملی از شما می خواهد که هر تفاوت را ادامه دهید یا قفسه بندی کنید
[ترجمه ترگمان]این فرمان به طور تعاملی، شما را وادار می کند که هر کدام را داشته باشید یا آن را از قفسه پنهان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pull the hang-brake, hang the hollow shelve, loose the clutch pedal, loose the brake-pedal, close the turning-light, report to the examinant that all the actions is finished.
[ترجمه گوگل]ترمز آویزان را بکشید، قفسه توخالی را آویزان کنید، پدال کلاچ را شل کنید، پدال ترمز را شل کنید، چراغ گردان را ببندید، به معاینه کننده گزارش دهید که تمام اقدامات انجام شده است
[ترجمه ترگمان]ترمز را بکشید - ترمز را بکشید، قفسه خالی را آویزان کنید، پدال گاز را رها کنید، پدال ترمز را ببندید، و چراغ روشن را ببندید، و به the گزارش دهید که تمام کارها تمام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The United States is pulling from their shelve toys made in china.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده اسباب بازی های ساخته شده در چین را از قفسه های خود بیرون می کشد
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده در حال بیرون کشیدن از اسباب بازی های shelve ساخته شده در چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We had to shelve the new building plan due to lack of funding.
[ترجمه گوگل]به دلیل کمبود بودجه مجبور شدیم نقشه ساختمان جدید را کنار بگذاریم
[ترجمه ترگمان]ما باید طرح ساختمان جدید را به خاطر فقدان بودجه فراموش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company decided to shelve my project.
[ترجمه گوگل]شرکت تصمیم گرفت پروژه من را به حالت تعلیق درآورد
[ترجمه ترگمان]شرکت تصمیم گرفت که پروژه من را زیر پا بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They had to shelve their holiday plans because their son was ill.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند برنامه های تعطیلات خود را کنار بگذارند زیرا پسرشان بیمار بود
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند برنامه های holiday را زیر پا بگذارند چون پسرشان بیمار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کنار گذاردن (فعل)
put down, put up, put away, put by, shelve

به بعد موکول کردن (فعل)
put off, shelve

تاقچه دار کردن (فعل)
shelve

در قفسه گذاردن (فعل)
shelve

قفسه دار کردن (فعل)
shelve

شیب دار کردن یا شدن (فعل)
shelve

انگلیسی به انگلیسی

• put off, put aside, postpone; place on shelves, arrange on shelves; furnish with shelves; slope gradually; remove from active service
if you shelve a plan, you decide not to continue with it for a while.
shelves is the plural of shelf.
see also shelving.

پیشنهاد کاربران

اگ با حرف اضافه ای که معنی جهت میده بیاد به معنی شیب میشه
در غیر این صورت به معنی به تعلیق در اومدن میشه
و اگه به همراه کلماتی مثل کتاب و اینا بیاد به معنی تو قفسه قرار دادن میشه.
در کل تو معنی، از ریشه تعلیق هست، خود تعلیق یعنی آویزون کردن و معلق کردن یا نگه داشتن رو هوا هست
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا این عمل رو فرض کنین که کت رو دارین یه جا آویزون میکنن و معلقش کردین
اینجا هم به معنی به تعلیق در آوردنه یعنی فعلا باهاش کاری ندارین و گذاشتینش کنار
و هم یه جورایی این عمل انگار به معنی یه چیزی رو سرجاش گزاشتن هست جایی که باید روی هوا باشه
و تو زبان اینا به معنی تو قفسه گذاشتن میده.
اگ سیستم تعلیق ماشین رو در نظر بگیرین تلاش میکنه ماشین رو تو دست انداز ها و چاله ها ماشین رو صاف نگه داره و از شیب دار شدن ماشین جلوگیری کنه و از این جهت اگ با حرف اضافه جهت بیاد به معنی شیب یا متمایل شدن هم میشه

Verb :
وقتی درباره قطعه زمینی صحبت می شود: 👇
شیب پیدا کردن به سمتِ. . .
کج شدن به سمتِ. . .
متمایل شدن به سمتِ. . .
به عنوان نمونه :
The garden shelves gently towards the sea
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/shelve
به تعویق انداختن. به بعد موکول کردن
طبقه بندی کردن _جداسازی کردن

بپرس