پیشنهادهای سعید امدادی (٧٤٦)
از معادل سازی عٓجٓمٓنده برای این واژه خیلی لذت بردم. یه لایک براشون گذاشتم.
کسر اومدن مثلاً کسر اومدن پو ل توی صندوق When the manager counted the money in the cash register, it had come up short. وقتی مدیر پول های صندوق رو ...
مبرا کردن توجیه آوردن
معاف از مثلاً مالیات Free from tax
سند را از رهن وام آزاد کردن
راحت و خودمانی
فراموش شده
اقدام روان روند بدون مشکل
رفتار مثال زدنی
1 - نزدیکه سر راهته یه کم اون ورتر Is it very far to the nearest us stop تا نزدیکترین ایستگاه اتوبوس خیلی راهه It's just down the road همینه که بری س ...
آب های کم عمق
ترکی: سویا گئدمک آب رفتن
سگ خور شدن I'm not going to serve that good coffee to Chris and Melanie - it would be wasted on them. نمی خام از این قهوه برای کریس و ملانیا بدم، سگ ...
پر حرفی نکردن حاشیه نرفتن خلاصه مفید توضیح دادن He explained the whole system in about 30 seconds - he doesn't waste words, does he? او کل سیستم رو د ...
شخص بی ثمر چیز بی فایده
سرزمین خالی مثل سرزمین های قطبی
توسری خور معادل درستی نیست توسری خور را باید معادل doormat در نظر گرفت. Doormat یعنی پادری، که هر کسی پاشو روش می زاره یعنی تو سری خور.
خشک و بی روح
کاملا مزخرف
چاره ای نیست گریزی نیست
Give advice نظر دادن راهنمایی کردن
بازه زمانی وقت تعیین شده قبلی
اسم است فعل نیست سر دواندن I'm trying to get a new visa, but the embassy staff keep giving me the runaround. می خوام ویزای جدید بگیرم، کارمند سفارت ...
موفق شدن، ترکی: اولدی ( شد ) I give her a ring this morning, but I couldn't get through ; the line was engaged. صبح بهش زنگ زدم، نشد حرف بزنم خط ...
روز کسی رو ساختن
به کسی نزدیک شدن حتی از نظر فیزیکی
ترکی: گَزمَک چرخ زدن و گشت زدن و دیدن جاهای دیدنی
این فعل یک کالوکیشن دارد Come in for criticism Come in for blame سرزنش شدن ملامت شنیدن Come in for یعنی شدن
تشویق های کر کننده
دست اندرکاران فیلم
تعریف و تمجید ها
یک روز
یه لحظه حواسم پرت شد
خط تلفن مستقیم
حق اش رو باید ادا کرد
غلغله
مترادف هاجمله های نمونهابتدای صفحه dislike /ˌdɪsˈlaɪk/ /dɪsˈlaɪk/ معنی: دوست نداشتن، بیزار بودن، مورد تنفر واقع شدن معانی دیگر: بدآمدن ( از ) ، خوش ن ...
مترادف هاجمله های نمونهابتدای صفحه dislike /ˌdɪsˈlaɪk/ /dɪsˈlaɪk/ معنی: دوست نداشتن، بیزار بودن، مورد تنفر واقع شدن معانی دیگر: بدآمدن ( از ) ، خوش ن ...
یه لحظه غافل شدم ترکی= ذهنیم چاشدی بیر لحظه I had a lapse in my memory یه لحظه غافل شدم
راست و ریست کردن رفع و رجوع کردن
از سر وا کُنی
قشنگ چیده شده مرتب شده
یه چیزی خورد تا گرسنگی اش رفع شود
نمی خام بهش فکر کنم دوست ندارم بهش فکر کنم که چنین اتفاقی بیفته
تمایل آشکار
دلسوزی I have no sympathy for airlines that lose customers because they're too lazy to. give them a warm welcome when they step on board. اصلا دلم ...
تحسین ام میکرد بارک الله می گفت
سلام به علاقمندان زبان، احتمالا شما هم در پیدا کردن معادل کلمات - بدم میاد - بیزارم - متنفرم - دچار مشکل هستید، توجه کنید که میزان دوست نداشتن در ای ...
علاقه قلبی