پیشنهادهای داود رمضانی (١٤٦)
کمرنگ شدن بی حال شدن ناتوان شدن یا از حال رفتن
He was cured of cancer او از سرطان شفا یافت یا درمان شد She was cured of her fear او از ترسش رها شد He was cured of his addiction او از اعتیادش خلاص ...
به نظرم تو این عبارت واژه twin به صورت صحیحش به این شکله twine که درین صورت گاهی به معنای حلقه زدن دور چیزی هم میآید و یا به معنی چنبره زدن هم میآید
بی حال - فسرده
در آن مقطع
بوقلمون صفت
گلایه در مواردی تظلم
رو به فزونی، در حال اوج گرفتن
تجرد
مبنا
اون زن خیلی حساس است.
گاهی معنی شخصیت هم می گیرد
صفت بارز
بی خاصیت
من آدم تو نیستم من آلت دست تو نیستم
فیض، صاحب فیض یا همان نظر کرده
من غرق در شور و جذبه میشم
تبرک کردن ( لمس کسی یا چیزی به دلیل مقدس داشتن آن )
محل تردید و مجادله
در موارد عامیانه برای تحسین و آفرین معنی ایول و ایوالله هم می دهد
راه و بیراه ( خواب ) پارچه یا چرم، پشت و روی پارچه یا چرم
سرگردانی، مات و خیره شدن، گم شدن، محو
توهم، غبار آلود، نا واضح
در بعضی موارد آلاینده، دودآلود
بالا دست، ارشد
در مواردی ( الهام بخش ) بودن
اساساً
گذرا، زودگذر
گویا. . . .
حالا حالاها، مدتها، زمان بر
بین ایستادن و خم شدن مکثی کردن ( تمارض کردن ) تظاهر به خم شدن به قصد فریب ادای یه کاری را درآوردن و کار دیگری کردن مثال:If the batter were really sm ...
آشیانه، جان پناه
نابود کردن - محو کردن
لوس کردن
تسویه حساب به نوعی تسویه حساب شخصی همراه با مشاجره و حل اختلافات مالی
انفصال از کار ( به نوعی اخراج شدن )
سرود ملی آمریکا پرچم پر ستاره آمریکا
من تو دو دو تا موندم
بی شیله پیله
تعریف الکی از کسی یا چیزی کردن
دختر اشراف زاده ( که میخواد با زندگی اجتماعی آشنا بشود )
پناه بر خدا، محض رضای خدا
پیشرفت کردن، بسیار مورد توجه قرار گرفتن
مناسب حال
کنایه از بسیار تحت نظر بودن، به راحتی دیده شدن، هست و نیست کسی در معرض دید عموم قرار گرفتن ( مثل ستاره های سینما ) شرایطی که همه از کارت سر دربیارن ...
کلی گویی
پیشگویی کردن، ادعا کردن وانمود کردن
ریشه کن کردن
جمع کردن، جمع و جور کردن
جعل کردن