پیشنهادهای امیررضا فرهید (٩٧)
صنعت ، سازنده ، حرفه سازندگی
یه نوع صفت در زبان انگلیسی میباشد که معناهای بسیاری نظر عجیب و غریب ، بهت آور ، غیر عادی و . . .
ژول ورن در سن پنجاه سالگی نام اصلی ژول گابریل ورن زادروز ۸ فوریهٔ ۱۸۲۸ نانت، فرانسه مرگ ۲۴ مارس ۱۹۰۵ ( ۷۷ سال ) امیان، فرانسه ملیت فرانسه پیشه رمان ...
زیبا یا تعجب آور و سورپرایز شده
راننده ی هواپیما یا هدایت کننده ی شی پرنده _ هوا باز _ آسمان دار
هدایت کننده ی هواپیما
زمان یا فرصت _گاهی در جمله ها به معنی موارد مورد نظر دیده می شود.
Organize means plan or arrange an event or activity. برگرفته از مجموعه کتاب های : English Time 6
صندلی بدون پشتی
باقی مانده
Other people or things that are left. برگرفته از کتاب supplementary 6
به جا مانده _ بقیه _ بقا
اندیشیدن یا فکر کردن
سنجاب یا نوعی موش
Fly in drops and make something or somebody wet برگرفته از کتاب :English Time 6
پرتاپ , , , , , , دورریختن, , , , , , , , انداختن
ترس از امتحانات و یا سختی های روزگار که بعث میشود فرد دچار ترس, استرس و اضطراب شدید میشود.
پیروز …… سربلند…… موفق _ برنده
خبر……نصیحت
دستمزد یا انعام
Trying
درد و سختی
شعبه و یا به معنی از یک ریشه
درس جغرافیا
سلامتی …… سالم
Unhappy or worried
نمره و یا نتیجه
کارنامه …… گزارش …… برگه ی نشاندهنده ی وضعیت تحصیلی
قرار دادن و یا گاهی هم در جملات به به معنی فرد یا فراد هم می آید.
جریان آب یا چیز دیگر
یکتا……بلند پروا …… یگانه …… دارای مقام و پرقدرت
به معنی نام دو تا از امامان یعنی امیر المومنین و امام رضا
واحد اندازه گیری
نا امید …… اضطراب
در آخر…… زیرزمین …… کمتر ویا ضعیف تر
بعد از بستن دوباری باز کردن. . . . . . . یعنی انگار مغازه ای را می بندی و بعد از مدتی دوباره آن را باز می کنی.
وحشت زده …… ترسناک …… احساس ترس به صورت گذشته …… شگفت زده شده
پول خرد …… پول فلزی یا آهنی …… سکه
وسیع …… بزرگ …… بسیط Extensive means large or great
بیمه ……یه قرار دادی بین بیمه شونده و بیمه گذار که بیمه گذار در مقابل دریافت حق الزحمه از بیمه شونده , خسارات ناشی از چیز های معینی مثل تصادفات را پرد ...
اتفاق افتادن , , , , وقوع چیزی , , , , , , , روی دادن
بلندمرتبه و گرانقدر , , , , , , , , , تعالی
استفاده کردن , , , , مصرف کردن
به معنی آوردن ویا حمل کردن _ به جایی بردن.
مغازه دار _ کارگر ویا کارمند یه جایی_فروشنده یا همون seller
شکلات تخته ای _ شکلات تقسیم بندی شده _ شکلات تکه تکه ای
هویچ ها و یا میشه گفت که غذای بسیاری از اسب ها و خرگوش ها