پیشنهادهای امین جهانگرد (٢٦٤)
1 - برداشتن/گرفتن ( چیزی یا کسی ناگهانی و با خشونت ) ، قاپیدن، زدن=snatch i grabbed his collar, i grabbed my bag they grabbed him and pushed him to t ...
1 - to search or go somwhere using your hands only because you cant see کورکورانه رفتن/گشتن she groped for her glasses on the bedside table i groped ...
فعل feel معنی نزدیکی با لمس کردن و لامسه داره 1 - notice sth that is touching you حس کردن i felt a bee on my neck i felt her breath on my neck 2 - to ...
1 - فین فین کردن ( هنگامی که بینی پر است یا هنگام گریه ) stop sniffing and blow your nose 2 - بو کشیدن ( راجب سگها به کار میره ) the dog sniffed at ...
تصادفی شنیدن و مثلا میگیم به گوشم خورد i overheard part of their conversation بخشی از مکالمشون و تصادفا شنیدم یا به گوشم خورد و به بمعنی استراق سمع ن ...
1 - good or quick at noticing things تیز، تیزبین supervisors trained to be observant 2 - مقید، پایبند ( به دین، قانون و . . . ) observant muslims
1 - see and notice sth مشاهده کردن دیدن it was observed that most of them are rookie مشاهده شده که. . . دیده شده که. . . 2 - see sth or sb carefully ...
notice 1 - verb:realise that sth exists i noticed the she staring at me متوجه شدن 2 - توجه they took no notice متوجه نشدن ill bring it to your notice ...
1 - حس ( یکی از حس های پنجگانه ) the five senses حواس پنجگانه sixth sense حس ششم 2 - حس، احساس sense of achievement حس موفقیت sense of panic 3 - حس، ...
تخصصی حسابداری pre - emptive right حق تقدم ( برای خرید سهام جدید )
BrE: a room in a private house that is not a kitchen, bedroom, or bathroom – used by people who sell houses اتاق پذیرائی، همون[ پذیرائی]خودمون
1 - تبدیل کردن/شدن - تغییر کاربری دادن they converted the bedroom to office it converts light energy to heat energy 2 - تغییر دین دادن یا کسی را متقا ...
زیقی
sth that is impressive makes you admire it because it is very good, large, important etc. چشمگیر، برانگیزنده، تحسین برانگیز
1 - large in amount or number substantial salary, a substantial breakfast قابل توجه، اساسی 2 - large and strongly made a substantial peice of furnit ...
a pity=a shame what a pity چه بد what a pity he doesnt accept the job noun: ترحم i listened to him with pity verb: دلسوزی کردن i pity his wife دلم بر ...
شرم، شرمساری، سرافکندگی، ننگ، خجالت، تاسف بار shame on you خجالت بکش have you no shame?! خجالت نمیکشی؟! i bow my head in shame سرم و از خجالت انداختم ...
suburb: به معنی حاشیه شهر و خارج شهر نیست به شهرک های مسکونی دور از مرکز شهر و نزدیک به حاشیه شهر گفته می شود که خانه های حیاط دار دارند و به مراتب ا ...
1 - جدایی، فراق An emotional parting at the airport The moment of parting لحظه جدائی 2 - BrE فرق ( مو ) AmE part centre parting/part فرق وسط
1 - to take sth away: reference books cant be removed برداشتن، بردن 2 - get rid of: cleaner can remove the stains, they removed the rules, remove bar ...
put/throw a spanner in works تحت الفظیش میشه قرار دادن آچار در کارها همون چوب لا چرخ چیزی کردن خودمونه
1 - all the people who live together in one house اهل خانه ( با خانواده هم معنی نیست زیرا میتونه به افرادی اشاره کنه که صرفا هم خانه هستند ) 2 - do ...
1 - foreign and domestic policy domestic flights, domestic treble داخلی ( برای کشور کار میره ) 2 - domestic chores, domestic violence خانگی ( بعضی و ...
1 - whats the legal procedure?! رویه، روند، پروسه 2 - medical treatment or operation
dread ( noun ) : دلهره، ترس، وحشت و بیم Dread of losing those we love dread ( verb ) : دلهره داشتن، ترسیدن، وحشت داشتن، استرس داشتن Im dreading going ...
1 - pasta and rice are both filling شکم پر کن 2 - هر چیزی که با آن چیز دیگری را پر کنند ( دندان پزشکی ماده ای که دندان را با آن پر میکنند، آشپزی مواد ...
1 - خاراندن 2 - خراشیدن prisoners scratched their names on the walls 3 - خط انداختن sorry ive scratched your car 4 - cross out خط زدن، قلم زدن i scra ...
1 - توان مالی داشتن، استطاعت داشتن، پول کافی داشتن i cant afford to live in this city on my own. 2 - وقت کافی داشتن I really want to take part but i ...
cut sb down to size کسی را سر جایش نشاندن
کسی را سر جایش نشاندن
1 - کت شلوار 2 - ( حقوق ) دادخواست، دادخواهی، دعوی 3 - مدیر یا کارمندی که مجبوره در اداره کت و شلوار و لباس رسمی بپوشه 4 - خال پاسور four cards of sa ...
1 - مد ( چیزی که مده ) latest fashion 2 - مد ( تجارت و رشته دانشگاهی ) London college of fashion 3 - رایج، مرسوم، مد، باب Eastern religions used to ...
formal ) a Christian priest ) اصلاح رسمی برای کشیش
way 1 - راه و روش you are going the wrong way there is no way 2 - طرز، نحو، طور، جور i didnt know you felt that way look at the way he is dressed 3 - ...
1 - زیاد کردن، بالا بردن turn up the radio. turn up the oven. 2 - سر و کله پیدا شدن، ظاهر شدن، حاضر شدن، امدن ( اغلب معنای منفی دارد ) he doesnt tu ...
1 - his new book is due to be published next year کتاب جدیدش ( قراره ) که سال بعد منتشر بشه 2 - حق دیگران چه مادی چ معنوی 3 - مناسب، مقتضی، شایسته ( ...
همون بزن دررو خودمونه اصلاحا به تصادفی گفته میشه که راننده به یک عابر بزنه و اون رو رها کنه hit - and - run accident
1 - نگهداشتن، حفظ کردن 2 - هِی why do you keep asking?! چرا هی میپرسی؟! 3 - he ignored me and kept going ادامه دادن keep to the speed limit با سرعت ...
سرعت مجاز exceed/break the speed limit سرعت مجاز را رد کردن
1 - your nose is bleeding خونریزی کردن، خون آمدن 2 - he had a doctor to bleed him حجامت کردن 3 - his ex - wife bled him for every last penny اخاذی کر ...
1 - گیج ( دارای سرگیجه ) با confuse اشتباه گرفته نشه heat and champagne made him feel dizzy 2 - گیج ( حواسپرت ) that dizzy woman 3 - گیج کننده ( سرس ...
noun: 1 - افنجار 2 - صدای بلند 3 - ضربه سنگین و محکم ( به اعضای بدن ) a bang on the head verb: 1 - کوبیدن i left banging the door behind me stop bang ...
1 - زننده، تند و زننده ( زشت، کثیف ) nasty person, nasty smell, nasty taste, nasty appearance, nasty feeling dont be so nasty to your mum 2 - severe ...
1 - economic development, development of relationships توسعه 2 - child development, emotional development رشد 3 - recent developments, computer devel ...
developer
معمولا در جواب سحر خیز باش تا کامروا شوی بکار میرود hey johnny, early bird catches the worm yeah, but the second mouse gets the cheese ( موش اول در ...
1 - کوچک، کم اهمیت minor problem, minor issue, minor news 2 - جزئی minor illness, minor burns 3 - صغیر ( کسی که زیر سن قانونی است ) 4 - رشته دوم دان ...
1 - This is major? You got me out of bed for this? major news مهم 2 - major poet, major problem بزرگ 3 - major road, major role اصلی 4 - major oil pr ...
۱ - مصدوم، مجروح، زخمی ۲ - آزرده، رنجیده
get it into/through your ( thick ) head/skull این و تو اون کلت ( کله پوکت ) فرو کن این و بکن تو کلت