پیشنهادهای امین جهانگرد (٢٦٤)
شفارشی ( ساخته شده بر اساس سفارش یک مشتری خاص )
فلزات، مواد خام، تولیدات اولیه کشاورزی، و به طور کل هر چیزی که بشه اونو خرید و فروش کرد
طول و عرض
length and width
با دم شیر بازی کردن
۱ - هنر و اشیإ حاصل از هنر museum of modern arts art critics, work of art ۲ - هنر ( توانایی و مهارت انجام کاری ) the art of deal, the art of manage ...
رشته های دانشگاهی که علمی نیستند مثل تاریخ، زبان و . . .
نماد سهم مثل وبملت برای بانک ملت
1 - اجرا، بازی ( برای موسیقی و تیاتر و سینما ) what a performance by him عجب بازی ای کرد! 2 - عملکرد ( شخص، شرکت ) they blamed him for the poor per ...
۱ - سر کردن ( با مشکل و اوضاعی خاص ) how new yorkers coping with the pandemic 2 - از پس کار سختی برآمدن my mobile phone can cope with multiple tasks
1 - رسیدن به هدف، به دست اوردن، نایل شدن ( به مقام و هدفی بزرگ بعد از تلاش فراوان its crystal clear that i would achieve my goal of becoming first ra ...
1 - مجزا، جداگانه، به صورت تک تک each individual accountant needs a pc 2 - انفرادی، فردی individual sports, individual goal 3 - distinctive خاص متمای ...
1 - رژه، رژه رفتن 2 - راهپیمایی، تظاهرات 3 - با عصبانیت و کوباندن پا راه رفتن 4 - کسی را با خشونت به جایی بردن مثل مامور they marched the suspect to ...
1 - اخراج کردن There are plan to axe 2600 staff 2 - از شر ( برنامه، خدمات و . . . ) خلاص شدن ( برای پس انداز پول ) the company axed the tv show hav ...
1 - برخورد، زد و خورد، درگیری، مبارزه کردن ( این اصطلاح در اخبار بین دو گروه مثلا پلیس و مردم یا دو گروه نظامی و . . . به کار میرود ) police forces ...
احضار کردن، فرا خواندن ( برای یک جلسه رسمی مانند دادگاه )
وقایع مهم سیاسی و اجتماعی که در حال روی دادن می باشند
1 - منتشر کردن، چاپ کردن ( فرآیند نوشتن، چاپ، فروختن کتاب، روز نامه و . . . یا چاپ یک مقاله در روزنامه ) they are publishing a book on accounting i ...
1 - وقتی گروه هلدینگ شرکتی را divest میکند اونو میفروشه تا از شرش خلاص شه ( شرکت زیان ده ) 2 - وقتی شرکتی divest میکنه یعنی بخشی از دارایی هاش و بخا ...
سیاست پرداخت حقوق اگر برابر بازار باشه follow بالاتر از بازار lead پایین تر از بازار lag
آسیتینارو بالازدن، شروع به کار کردن
هله هوله
don't count your eggs before they're hatched
to watch carefully what someone is doing, especially so that you can criticize them کسی را پاییدن ک کارش و درست انجام بده ( مثل حسابرس شرکت )
حسابداری: گزارشگری با مقاصد عمومی
آزمون آزمایشی و تمرینی ک نمرش اثر نداره
کسی که همش دو دو تا چهارتا میکنه و به فکر پوله
1 - برقرار کردن، ایجاد کردن ( رابطه ) Iran never established diplomatic relations with the US since the revolution 2 - determine تعیین کردن مشخص کرد ...
تحلیلگر تکنیکی، تحلیل گری که از روش تکنیکال استفاده میکند
تاریخ سازی کردن. we made history تاریخسازی کردیم
مسیر تاریخ a decision that changed the course of history تصمیمی که مسیر تاریخ را عوض کرد
تاریخ صدر the early history of islam تاریخ صدر اسلام
1 - طرف، سمت، کنار food is cheaper on this side of the city there is a scar on the right side of his face she hurried to his side دوید سمتش 2 - پهلو ...
اتش بس بعد از توافق رسمی و قطعی ceasefire: آتش بس برای مدتی معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق دایمی truce: آتش بس موقت
آتش بس برای مدت زمان معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق call a ceasefire truce:اتش بس به صورت موقت armistice: اتش بس بعد از توافق قطعی و رسمی
آتش بسی که موقت هست call a truce ceasefire: اتش بس برای مدت زمانی معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق armistice: اتش بس بعد از توافق قطعی و رسمی
در دعوا و مشاجره طرف کسی را گرفتن
طرف کی هستی؟! کنایه به اشخاصی که انتظار داریم در دعوا و مشاجره طرف مارو بگیرند ولی خلاف انتظار عمل میکنند.
1 - فیصله دادن، پایان دادن ( به بحث ) they were willing to settle out of court 2 - معلوم کردن، قطعی کردن، تصمیم گرفتن nothing's yet settled هنوز هیچ ...
دلا راست شدن ( کنایه از تملق رئسا )
کله پوک
کله پوک
"February the 29th" Happy leap day
1 - ( آغاز ) شدن، برای اتفاقات نا خوشایند بکار میرود i was in London when the war broke out وقتی جنگ شد لندن بودم i was seating in cafe when the figh ...
1 - آغاز کردن، شروع کردن، به راه انداختن ( راجب کار های بزرگ ) The book launched his career as a novelist they would launch a campaign to raise 1M$ ...
1 - مخالفت، اعتراض public opposition to gas prices 2 - تیم یا رقیب متقابل they played against a powerful opposition 3 - تضاد there are lots of opposi ...
1 - مخالفت کردن 2 - در مقابل ( رقیب ) قرار گرفتن، رقابت کردن He is opposed by two other candidates Madrid will oppose City in this stage
1 - سیاست، خط مشی ( برای حزب سیاسی، شرکت ) Iran's policy towards the US new financial policy of the firm 2 - بیمه نامه، قرارداد بیمه i renewed my ca ...
1 - Bre حوزه انتخاباتی، انگلستان به ۶۴۶ ناحیه تقسیم شده که هر کدام یک نماینده برای پارلمان انتخاب میکنند، به هر یک از این ۶۴۶ ناحیه میگن حوزه انتخابا ...
1 - used foe meeting party elections etc برگزار کردن 2 - have a particular job position record title در دست داشتن he had held the job for a decade re ...