پیشنهادهای افشین حاجی طرخانی (٨٩١)
عملی و در محیط و شرایط واقعی برخلاف نظری.
به عنوان صفت: واقعی، اصیل، معتبر به عنوان قید: با حسن نیت، بدون غرض
به روش و سلوک و دلخواه خودم ، به سلیقه خودم.
تصویر نگاری کف پا ( مثل ردپاهای ماقبل تاریخ و دایناسورها ) از لغت یونانی pelmato به معنی کف پا gram
شاخ درازان یا بُزگَوَزن ها ( به انگلیسی: Antelope ) یک نام کلی است برای اشاره به گروه بزرگ و مختلفی از گاوسانان آفریقا و اوراسیا. به طور کلی به گاوس ...
سرپرتابه، سر نیزه ( سنگی ) ساخته شده توسط انسانهای نخستین
به خوبی ساخته شده، ماهرانه ساخته شده
لاشخوری، مرده خواری، آشغال گردی.
( اصطلاح ) : get ahead of yourself انجام پیش از موعد یا خیلی زود کاری، انجام کاری پیش از آمادگی. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/engl ...
( جرم شناسی ) : هر ردی مثل خون، مو، نخ، اسپرم و . . . که کسی از خود به جای بگذارد.
اصطلاح: پر بودن از چیزی بیشتر از ظرفیت خود https://idioms. thefreedictionary. com/crammed with
کتاب قطور
بی غرضانه، به طور بی غرض
به طور جامع
جامعه علمی، دانشگاهیان
( اصطلاح ) : حقیقت دردناک، ناراحت کننده https://idioms. thefreedictionary. com/close to the bone
خنده دار و سرگرم کننده
( اصطلاح ) : پاداشی که کسی سزاوارش است. نکته: معمولاً معنی منفی هم میدهد. مثل: مجازات. https://www. merriam - webster. com/dictionary/just rewards
( اصطلاح ) :معنی اصطلاح: مهیا شدن زمینه ی انجام کاری که پیشتر ممنوع بوده. معنی تحت اللفظی: باز شدن دریچه ی سد. https://dictionary. cambridge. org ...
( اصطلاح ) : 1 - فراهم کردن نیاز های افراد مشخص یا خاص. 2 - لغوی: پر کردن حفره، پر کردن کنام زیست محیطی https://www. merriam - webster. com/diction ...
پیروِ
( اصطلاح ) : counts for something ارزش داشتن، مهم بودن، مفید بودن https://idioms. thefreedictionary. com/count for ( something )
اجتناب ناپذیر، برگشت ناپذیر، بی وقفه و بدون توقف
( اصطلاح ) : اوضاع شدیداً هرج و مرج ( خیلی مودبانه ترجمه شده ) معادل: poop storm hits the fan https://dictionary. cambridge. org/dictionary/englis ...
هم تراز
1 - شامل شدن، دربر گرفتن 2 - قرار دادن در داخل ( مثل پرانتز ) 3 - از درنظر گرفتن حذف کردن 4 - در یک دسته قرار دادن https://www. merriam - webster. ...
به طور سازمان یافته
( اصطلاح ) : کسی را با زور مجبور یا تشویق به انجام کاری کردن https://idioms. thefreedictionary. com/shove down throat https://dictionary. cambridge. ...
( اصطلاح ) : اجبار به روبرو شدن با مشکلات و سختیها https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/come - up - against - sth
( اصطلاح ) : معانی ذکر شده در دیکشنری ldoceonline 1 - شامل بودن، عضوی بودن 2 - مربوط و مرتبط بودن با چیزی 3 - رابطه عاشقانه داشتن با کسی 4 - رابطه ج ...
یک باور، قضاوت، یا مکتب فکری براساس اطلاعات https://www. merriam - webster. com/dictionary/informed opinion
( اصطلاح ) : طرح یک ایده سریع، خام و اولیه بدون تفکر به آن https://www. merriam - webster. com/dictionary/spitball https://dictionary. cambridge. or ...
چرند، مهمل، بیهوده، یاوه
به نوبه خود
اصطلاح: 1 - از جای باریک عبور کردن 2 - به سختی قبو ل شدن، عبور کردن https://idioms. thefreedictionary. com/squeeze through
خالص https://www. merriam - webster. com/dictionary/undiluted
غیرقابل جمع شدن
( اصطلاح ) : با اختلاف زیاد مثال: "he is far and away the most accomplished player" او با اختلاف زیادی ( از بقیه ) ، ماهرترین ورزشکار است.
( اصطلاح ) : کسی را عمداً اذیت یا ناراحت کردن، مثلاً تضعیف اعتبار کسی یا تضعیف کارایی کسی https://idioms. thefreedictionary. com/rattle cage ( محاو ...
( اصطلاح ) : همه چیز، تمام جوانب، کل، تمامیت، مجموع https://idioms. thefreedictionary. com/whole enchilada
ژنتیک دان، ژنتیک شناس
( اصطلاح ) : پی بردن، سردرآوردن، تشخیص دادن https://idioms. thefreedictionary. com/get a handle on
در پیِ. . . Followed by
چاره ای جز اینکه
( اصطلاح ) : موی دماغ کسی بودن https://idioms. thefreedictionary. com/breathe down neck
( اصطلاح ) : تلاش شدید برای انجام کاری ( خصوصاً برای دیگری ) https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/go - out - of - your - way
( اصطلاح ) : به هر شکل ممکن. به هر طریق معادل فارسی : به معنای واقعی کلمه https://www. merriam - webster. com/dictionary/in every sense of the word
( اصطلاح ) : 1 - غرق شدن در کاری 2 - خیلی مست 3 - معنی تحت اللفظی: کاملاً دور https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/well - away
1 - کسی را هیجان زده و از خود بی خود کردن 2 - دزدیدن 3 - حمل کردن https://idioms. thefreedictionary. com/carry away
برامدگی استخوان پشت جمجمه یا استخوان پس سری یا استخوان اکسیپیتال. نام دیگر: occipital bone