پیشنهاد‌های افشین حاجی طرخانی (٨٩١)

بازدید
١,٣٣٥
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

1 - به آرامی پیدا شدن، به وجود آمدن 2 - رخ دادن اشتباهات و عیوب 3 - به آرامی و به دقت به جایی رفتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/en ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ناظر یا مشاهده گر کم دقت یا کم توجه https://www. merriam - webster. com/dictionary/casual observer

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - مخفی شدن از چیزی، مثلا خطر 2 - طفره رفتن از پاسخ به سوال https://idioms. thefreedictionary. com/duck and cover

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

گرفتن تصمیم سرنوشت ساز http://www. idioms4you. com/complete - idioms/drop - the - hammer. html

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

جُکِ خوبی بود ( برای برای اینکه حرفی که شنیده اید، مسخره بوده ) https://www. ldoceonline. com/dictionary/that - s - a - good - one

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تا حدی درست بودن ( نه کاملاً ) https://www. ldoceonline. com/dictionary/as - far - as - it - goes

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

نادیده گرفته شدن، مغفول ماندن یا بی توجه ماندن ( غیر عمد ) در یک جامعه، نظام یا . . . https://idioms. thefreedictionary. com/fell through the cracks

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

یا حتی کمتر، یا کمتر https://www. yourdictionary. com/if - that

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

1 - کار زیاد و بیش از حد از کسی یا چیزی کشیدن 2 - مالیات اضافه گرفتن https://www. ldoceonline. com/dictionary/overtax

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣٧

in time : پیش از وقت on time: سر وقت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

از بین رفتن یا دور شدن چیزی شنیدن چیزی مثل صدای زنگ https://www. ldoceonline. com/dictionary/there - goes - something - somebody

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

کاملاً تضاد یا مغایرت داشتن با آنچه که مردم باور دارند یا می پذیرند. https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/fly - in - the - face ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

یخ تاق

پیشنهاد
١٠

معادل فارسی: خودت دست به کار شوی به خاطر اینکه شخص دیگر قادر به انجام کار مشخصی نبوده.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

رخ دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

1 - عقیده قوی یک شخص 2 - اختلاف نظر بین دو نفر https://www. ldoceonline. com/dictionary/contention

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - خیلی دور از هم یا دور از چیزی 2 - طیف گسترده 3 - مقیاس وسیع https://idioms. thefreedictionary. com/far afield https://www. dictionary. com/brows ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

سازگار شدن و وفق شدن با چیز جدیدی مثلا سبک زندگی یا مکان جدید یاشغل جدید https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/settle - into

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پاسخ مستقیم به یک فرمان یا احضار https://www. usingenglish. com/reference/idioms/come to call. html

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

زحمت کشیدن برای انجام کاری، تلاش برای انجام کاری. خود را به دردسر انداختن برای انجام کاری https://idioms. thefreedictionary. com/go to the trouble

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

حاوی طلا، مثلا سنگهای معدنی دارای طلا در خود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

جلوی دید همگان، آشکارا.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

سردرگم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

اصطلاح: شرح یک واقعیت به طوری که به مذاق شنونده خوش آید ( که ممکن است با تحریف آن واقعیت همراه باشد ) https://idioms. thefreedictionary. com/put a ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصطلاح: متفاوت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تقریباً، حدود https://www. merriam - webster. com/dictionary/more like

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

عادی و معمولی https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/plain - old

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

1 - جست و جوی کامل چیزی 2 - تلاش برای کسب اطلاعات از کسی یا چیزی https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/dig - around

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

با انگشتان چیزی را ( مثل گُل ) بیرون کشیدن. https://www. oxfordlearnersdictionaries. com/definition/english/pinch - off

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

تقریباً، حول و حوش، در نواحی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

معادل heads start مزیت، پیشرفت اولیه، امتیاز

پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : وحشت زده کردن افراد به طوری که خارج از قاعده عمل کنند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

بار اخلاقی، مسئولیت اخلاقی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

کاملاً درست، کاملاً دقیق. https://www. merriam - webster. com/dictionary/dead - on

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

قریب به یقین. تقریباً قطعی.

پیشنهاد
٧

شکست در ابتدای کار

پیشنهاد
٠

علامه ی دهر. همه چیزدان.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

در جایی مستقر شدن، در جایی ماندگار شدن و خو گرفتن. در جایی ریشه دواندن. مثل یک شهر جدید. https://www. ldoceonline. com/dictionary/put - down - root ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

موضوع بحث و اختلاف نظر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

به تاریخ اخیر و جدید. به تازگی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

تمام عیار، همه جانبه، شدید

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

غنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

پابرجا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطاح ) : میشه روش شرط بست، میشه بش اطمینان کرد، چیزی که وقوعش حتمی است. https://idioms. thefreedictionary. com/a good bet https://www. collinsdi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

تماس

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

تا حدی، تا بخشی، تا قسمتی، حدوداً ، تقریباً، قسمتاً https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - something - of - a - sth https://www. ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بیش از ، متجاوز از، افزون بر. https://www. merriam - webster. com/dictionary/upwards of

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( نجوم ) : پیش دنباله دار، پیش شهاب سنگ

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پذیرفته شدن چیزی https://idioms. thefreedictionary. com/go over

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بسیار گسترده و بزرگ ( حفره، زخم و . . . ) https://www. ldoceonline. com/dictionary/gaping