پیشنهاد‌های افشین حاجی طرخانی (٨٩١)

بازدید
١,٣٣٨
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

used to indicate that a subject, though mentioned second, is as relevant as the first برای اشاره به موضوعی که اگر چه ثانویه و فرعی ذکر شده اما به ان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

دیرباز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

( اصطلاح ) : گرفتار مشکلات یا شرایط بدی بودن به طوری که خارج از کنترل ما باشد. شدیداً تحت تأثیر چیزی بودن. https://dictionary. cambridge. org/dict ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

تأیید شده

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کاملاً https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/resoundingly

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دقیقاً

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٨

ساعد. معنی بازو نمی دهد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

چیزی جز . . . / تنها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاح: سراسر جهان https://idioms. thefreedictionary. com/the world over

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

غلبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : معادل anything near در جملات مثبت: به هر طریقی در جملات منفی: هرگز، به هیچ طریقی https://www. merriam - webster. com/dictionary/anythi ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : معادل anything close to در جملات مثبت: به هر طریقی در جملات منفی: هرگز، به هیچ طریقی https://www. merriam - webster. com/dictionary/any ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : چشمیگر، بسیار قابل توجه . معادل: a sight to behold https://idioms. thefreedictionary. com/a sight to behold

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

بی پاسخ مانده ، رهاشده، برنامه ریزی نشده.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

اصطلاح: احتمال خیلی زیاد، امکان قطعی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

از هر دو طرف، هر دو سو

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : 1 - کمترین، حداقل 2 - در بدترین حالت 1 - ( used after amounts ) not less than; at the minimum. "stay ten days at the least" 2. ta ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

معادل in a manner of speaking

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : خیلی نزدیک بودن به چیزی ( مثل یک وضعیت یا شرایط، یا مقام ) معادل فارسی پیشنهادی: نزدیک بودن مثل رگ گردن به چیزی، فاصله داشتن به اندازه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخوشایند، بد، ناطلوب، ناخواستنی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

منبع غنی چیزی ، خصوصاً اگر نایاب باشد. مثل طلا و . . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

منطبق شده، روی دیگری قرار گرفته.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

( اصطلاح ) : برای بیان یک زمان نهایی و مشخص در آینده : تا فلان تاریخ. حداکثر تا آن تاریخ، دیر تر از آن تاریخ نشود. مثال: Completed entry forms shou ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : معادل: perplexity حیرت، بهت، حیرانی، سرگشتگی، سردرگمی، گیجی، کاتورگی، هامیدگی، آسیمگی، هاژی، پیچیدگی، در همی، چیز بغرنج، مسئله، معضل، م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

1 - نیم پزی یا آرام پزی غذا 2 - اختلاف نظر یا مناقشه ای که کم کم رو به فزونی و تشدید است. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/si ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اصطلاح ) : جعل، تحریف، دستکاری، مخدوش کردن مدارک یا اسناد. https://en. wikipedia. org/wiki/Tampering_with_evidence

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - مستقل 2 - فاصله زیاد از چیزی https://www. ldoceonline. com/dictionary/stand - alone

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

چیزی که به خاطر عجیب بودنش بسیار جالب باشد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/intriguing

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - در استرالیا: سفر بومی استرالیایی ای که به سن 10 تا 16 سالگی می رسد برای زندگی در حیات وحش به مدت 6 ماه برای رشد معنوی و کسب شجاعت. 2 - سفر 3 - پ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

( اصطلاح ) : برای اشاره تعجب وار به چیزی یا زمانی که تصور می شد قدیمی است، ولی تا همین زمان اخیر و به تازگی نیز اتفاق افتاده است. https://www. ldoc ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آسوده خاطر، خاطر جمع. خیال راحت، مطمئن.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

جامع، همه جانبه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

قویاً

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

با مرکزیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

( اصطلاح ) : تا حدی، مقداری https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/be - something - of - a - sth

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

رایج

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

در مقایسه با، نسبت به. معادل in comparison with

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : ناگهانی و کاملاً. مانند ضربه فنی شدن با یک ضربه. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/at - a - stroke

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

evermore با ever more اشتباه گرفته نشود که به معنی: بیش از پیش، فزاینده است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

1 - قفل شدن در چیزی، گیر افتادن در شرایطی، چیزی که قفل شده مثل سرمایه 2 - بیانگر تمرکز کامل روی چیزی https://www. collinsdictionary. com/dictionary ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

( اصطلاح ) : تولید/ ایجاد سریع یا باعجله چیزی https://www. merriam - webster. com/dictionary/bang out

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

دامن زده شده، پیاز داغش زیاد شده، تقویت شده، تحریک شده، شدت گرفته

پیشنهاد
٤

( اصطلاح ) : درک چیزی با نگاه به وقایع، تجربیات گذشته = پس نگری مشابه: with the benefit of hindsight/experience

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

معادل مناسب فارسی: جادو جنبل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

( اصطلاح ) : یک گام مانده تا رسیدن به . . . در شرف دستیابی به چیزی بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

مستعد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

تمام عیار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( اصطلاح ) : شروع کردن چیزی، آشکار کردن چیزی ( حقیقت ) ، شناساندن چیزی. https://idioms. thefreedictionary. com/raise the curtain

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

( اصطلاح ) : 1 - از هر جهت، تمامآً، کلاً، کاملاً، همه ی بخش ها 2 - برابر با https://www. merriam - webster. com/dictionary/every bit https://idioms ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

( اصطلاح ) : به هدف زدن، به مقصود رسیدن، مؤثر بودن، درست بودن https://idioms. thefreedictionary. com/hit the mark