پیشنهادهای افشین حاجی طرخانی (٨٩١)
( اصطلاح ) : حدس غیرمنطقی و غیر علمی، تیری در تاریکی https://www. merriam - webster. com/dictionary/wild guess
( اصطلاح ) : برای بیان چیزی محتمل https://www. ldoceonline. com/dictionary/could - can - might - easily
برای بیان صفات کاملاً منفی بکار می رود.
به طور جدی، به طور محکم، باصدای بلند، به شکلی خودنما و جلف، قویاً مثال: There are always a few sick and illiterate persons that loudly dislike my tr ...
خیلی بیشتر
حرکت آرام و متعادل و نرم
فشار وارد کردن، هل دادن، رهسپار شدن، رفتن، ترک کردن. https://idioms. thefreedictionary. com/push off
از آن زمان، ازآنجا
صحنه آهسته
اصطلاح: 1 - روی دادن 2 - سرانجام مشخص شدن، شناخته شدن، کشف شدن 3 - رفتن 4 - آمدن، حضور یافتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/ ...
دوره ی زمانی
اصطلاح: کسی را به دردسر انداختن، اذیت کردن، در مخمصه انداختن. . . https://www. macmillandictionary. com/dictionary/british/headache
مالِ . . . that of a human: مال انسان جایگزین: s'
( اصطلاح ) : پذیرفتن و تحمل کردن چیزی مثل یک شوک یا ضربه یا خبر بد. https://www. italki. com/question/132335
( اصطلاح ) : چیزی که بر سر آن مناقشه شدید و طولانی مدتی در جریان است. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/a - bone - of - content ...
( اصطلاح ) : داستان اینطور شنیده شده، روایت شده https://www. merriam - webster. com/dictionary/the story goes
( اصطلاح ) : 1 - به آرامی موفق به کاری شدن 2 - به زور بر کسی یا چیزی غلبه کردن 3 - کسی را از سازمانی حذف کردن ( به روشهای غیر مستقیم ) https://www. ...
کل یالدار ( نوعی گاو )
از ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد دود و آینه استعاره ای از توصیف یا توضیح فریبنده، متقلبانه، یا موهومی است. نام این استعاره از تردستی شعبده بازان نشئت گر ...
به خاطر، به علت https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/in - the - light - of - sth
علاوه بر معانی دوستان در بالا، معنی: ناگهان می دهد. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/a - matter - of - something
حداقل
از نسلِ . . .
احتمالاً
آبزی
( اصطلاح ) : در جای خود، در جای درست، صحیح، اصلی خود. https://www. collinsdictionary. com/dictionary/english/in - position
( اصطلاح ) : 1 - از ابتدای ابتدا 2 - بلافاصله https://idioms. thefreedictionary. com/out of the chute
به عنوان فعل: به زور جای دادن، به زور شامل شدن، فشرده کردن، خلاصه کردن در چیزی کم جا. https://www. merriam - webster. com/dictionary/shoehorn
گسترش یافتن https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/radiate
اصطلاح: هرگز نه، به هیچ روش و طریقی ناممکن. https://idioms. thefreedictionary. com/not by a long shot
1 - به شدت خجالت آور 2 - به شدت دردآور 3 - فوق العاد استادانه و با جزئیات. https://www. dictionary. com/browse/excruciatingly
زیست شناسی: اندامی اولیه یا بخشی از بدن که در طول خردفرگشت دیگر نیازی به آن نیست و در واقع اضافی است.
( اصطلاح ) : معادل: تند نرو! پیاده شو با هم بریم! https://www. ldoceonline. com/dictionary/not - so - fast
1 - با تمرکز و آگاهی 2 - بسیار عمدی و سنجیده شده https://en. oxforddictionaries. com/definition/studiously
اصطلاح: ارائه کردن، فراهم کردن، قربانی کردن ( در راه خدا ) ، تشکر کردن https://www. yourdictionary. com/offer - up
( اصطلاح ) : امیدوار بودن به بهبود شرایط یا نتیجه ی مطلوب به رغم نامحتمل بودنش. https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/hope - for - ...
( اصطلاح ) : در حال شکست خوردن، خرد شدن، معمولاً برای بیان وضعیت بد چیزی. مشابه: be falling apart at the seams https://www. ldoceonline. com/dicti ...
بازو پیمایی کپی ها ( میمون سانان ) . brachiation
( اصطلاح ) : 1 - صاف شدن یا صاف بودن چیزی ( به درازا ) 2 - کج شدن بر اثر باد https://www. merriam - webster. com/dictionary/lie along
بازسازی شده
( اصطلاح ) : 1 - برای بیان دورانی که گذشته. 2 - برای اشاره به افراد یا چیزهایی ( مثل درد ) که می آیند و می روند. گذشته: came and went https://www ...
( اصطلاح ) : تمام آنچه که یک نفر می داند. / تا جایی که یک نفر می داند. برای بیان اینکه یک نفر اطلاعات کمی دارد مشابه: for all we khow https://www. ...
( اصطلاح ) : برای بیان وقوع حتمی چیزی در آینده: تنها به زمان نیاز دارد. معادل just a matter of time https://dictionary. cambridge. org/dictionary/en ...
( اصطلاح ) : اگر در زمانی. ( آینده ) https://idioms. thefreedictionary. com/if and when
دوپا
بازیابی شده، بهبود یافته
کاملاً
اصطلاح: a haul, quite a haul 1 - چیزهای زیادی که خریده می شوند یا بدست می آیند. 2 - کالاهای غیرقانونی 3 - برای اشاره به ویدیوی آنلاینی که خریدهای ان ...
کپی مانند. کپی: ape
( اصطلاح ) : 1 - دخیل نکردن خود در موضوعی 2 - قادر به ورود نبودن در موضوعی https://idioms. thefreedictionary. com/not touch with a ten - foot pole