پاسخ‌های مهدی کشاورز (١٠٤)

درود  تندی شارش آب در لوله ب دوبرابر لوله آ است پس به جای ب می‌توان گفت ۲آ، بدین‌گونه به جای لوله سی هم می‌توان گفت   ۴آ. پس  ۷آ باهم آب‌انبار را در ۵ ساعت پر می‌کنند، اینک اگر تنها لوله آ را داشته باشیم پر شدن آب‌انبار ۳۵ ساعت  ‌به‌درازا خواهد کشید.

درود واژه‌ی جزغاله به معنی کاملن سوخته و ذغال یا خاکستر شده نیست بلکه نزدیک به سوختگی.   خیلی برشته شده، زیادی سرخ یا کباب شده معنی میده. در گذشته که دنبه گوسفند رو برای روغن‌گیری داغ می‌کردند، روغنی که آب می‌شد رو جدا و به تفاله‌ای  که از دنبه  ‌می‌موند و از بس گرما دیده بود قهوه‌ای شده بود جزغاله می‌گفتند. پس جزغاله دراصل یعنی چیزی که روغن‌گرفته‌و خشکه-نیم‌سوخته شده.

درود و سپاس از دوستانی که پاسخ فرستادند. این روش اندازه‌گیری که بارگذاری می‌کنم نیز درخور نگرش است به‌گمانم ساده‌تر و کوتاه‌تر باشد. 

این زبانزد برابر با همان زبانزد  آشناترِ [صدتا چاقو می‌سازد  یکیش دسته ندارد] است. یعنی که یارو کار فراوون انجام میده ولی یکیش هم به‌درد بخور نیست، چیز زیاد می‌سازه ولی یکیش هم کارایی نداره.

واژه‌ی "پِی‌جو" در بنیاد به چم(معنی) جستجوگر، ردیاب و... این واژه به‌تازگی به‌جای واژه‌ی بیگانه  پِیجِر(دستگاه) نیز پیشنهاد شده است. "پی‌جویی کردن" هم به‌جای [پیج کردن]

واله=شیدا،  شیفته، عاشق، سرگشته. دل واله نیز  می‌تواند به [دلبر، دلدار، دلارام، دلنواز و...] چمیده شود.

درود بر شما  به این چم: ای بزرگوار، تو کسی  هستی که دلها و خِرَدها  برای ستودن بزرگیت  ره به جایی نمی‌برد.

درود دوستی که می‌پندارد به نوشته‌ای  باید منفی داد خیالی نیست منفی دهد؛ ولی من از او خواهش دارم که از روی مهربانی، هرگونه لغزش، نادرستی و یا نارسایی که در نوشته‌ی بنده درمی‌یابد را بزرگواری کرد ...

درود از دیدگاه آیینی و دینی،  گفته‌ی معصوم  اینگونه است که خداوند دانشِ سخن و نامها را به آدم که پدر مردمان بود آموخت. کِی، کجا، چگونه؟!  آن دانشِ نام‌و سخن چه بود؟  از پایه، خو ...

من نمی‌دونم توی کتاب‌های اقتصاد چی نوشته ولی خودم در جایگاه یک خریدار هنگامی به یه فروشگاه وفادار می‌مونم که: ۱. در اون فروشگاه بهم  ارج و احترام گذاشته بشه. ۲. حس نکنم که از دیدگاه کیفیت و بها ...

آذرکیوان از اون کسانیه که زمامداران ما خوششون نمیاد ازش برای همینم کسی نمیشناسدش با یه جستجو توی همین آبادیس می تونی بشناسی یا واژه "چم"=معنی، اگه واژه چم ویا معنی رو در آبادیس جستجو کنی خودم پیشتر رو ...

درود بر دوستان گرامی بنده  نه از تازی نه از هیچ زبان دیگر بیزار نیستم  ‌همه‌ی این‌ها آفریده‌های خداوند و برای خودشان ارزشمندند. بیزاری من از کسانی‌ست که در سده‌های گذشته  در جامه‌ی دا ...

در نگاه من تا می‌توان باید واژگان بیگانه را که واژه‌های تازی را هم در بر می‌گیرد از فرهنگ زبانی خودمان بزداییم. اینها وامواژه نیستند، اینها خوره اند، کرمهایی هستند افتاده به جان درخت کهن و ستبر پارسی ...

مهریه هدیه‌ای از سوی مرد به زن هنگام ازدواج است و ربطی به باردار شدن یا نشدن ندارد. زن می‌تواند مهریه را بی‌درنگ(عندالمطالبه) پس از عقد خواستار شود یعنی که ربطی به بارداری ندارد.

در این  سروده، بیخ به چَمِ(معنیِ)  ریشه و نهال است استعاره از نیکوکاری، بَر نیز به چم میوه است و [بر سعادت] میوه‌ی خوشبختی چمیده می‌شود استعاره از نیک‌فرجامی، سرانجام خوش.  خواسته‌ی سع ...

این گزاره را اینگونه باید بنویسیم یا بگوییم:  [امیدوارند که هر روز زندگی‌شان بهتر شود]  در اینجا کارواژه‌ی [شود] کنونِ بایسته(مضارع التزامی) است و نیاز به [می] ندارد. کنونِ بایسته آنست که کار را به شیوه شرط، گمان و دو دلی یا آرزو و خواهش و مانند آن بیان کند: می‌خواهم بروم، شاید بنویسم، گمان می‌کنم برادرم رفته باشد .

میوه تازه، آبمیوه و نوشیدنی، میوه و سبزی خشک. گلاب و دیگر عرقیجات، چاشنی‌های خوراکی(ادویه). مبلمان، فرش و تابلوفرش. تسبیح و جانماز. و...

رادمهر، شهرزاد، گلشن، بزرگمهر، مهرانگیز، گل‌پرور آریامنش، ایرانپور، خردمند، ژرف‌اندیش، شکیبا، خوش‌سخن،  شایسته، فرخ پی،  آزادنام و...

"بر" کوتاه شده‌ی "بار" است که در واژگان در جایگاه پسوند به ریختهای بار، ور، وار و واره نیز دیده  می‌شود پسوندهای "وَر" و "وار" و "واره" با واژه های "بر" و "بار" و کارواژه ی "بردن[باردن]" همگی از ...

هر زبانی کاربری‌های ویژه خودش رو داره، ما میتونیم تو پارسی یا زبان‌هایی همانند پارسی که زبانهای عرفانی و فراگیتی هستند بگیم دیوانه حسین،  سگ علی، گرگعلی، نوکر عباس، سرباز آقا واصطلاحهایی اینچنین ...

درود نويسندگان سده‌های گذشته لغزشهایی داشته‌اند و با ساده‌انگاری یا از روی خودنمایی این واژه‌های بیگانه‌ی تازی و  ناسازگار با ساختار زبانیِ ما را می‌توان گفت زورچِپان کرده‌اند در پارسی،  ه ...

درود زیمایه‌ای در جگر ساخته می‌شود به نام  "فنیل آلانین هیدروکسیلاز"  که کارش شکستن اسید آمینه‌ی فنیل آلانین و دگرش آن به اسید آمینه تیروزین است. اگر به‌فرنود نارسایی ژنتیکی، این زیمایه د ...

مگه من گفتم آموزش پایه نیاز به کمانک داره؟! منم میگم نخست باید در آموزش پایه، واژگان بیگانه رو دور بریزیم و از همون جا پارسی گویی و پارسی‌نویسی رو آموزش بدیم که بعدش هم دیگه نیازی به کمان نباشه ولی ت ...

این واژه(تغییرtaghyir) میان پارسی‌زبانان  به ریخت[taaghir] واگویی(تلفظ)  می‌شود یعنی  واج/ت/ در این واژه که در عربی با اَ کوتاه گفته می‌شود در پارسی با اَ کشیده واگویی شده و واج/یy/ ن ...

جدا نوشتن [به] پارسیتر و درستر  است چراکه در زبان تازی چسبیده نوشته میشود مانند به خدا، بالله. می‌توان به‌جای [به وجود آمدن] گفت : ساخته شدن، آفریده شدن، پیدا شدن، پدیدار شدن،پدید آمدن  و...

چون نوشتن به فارسیه واجهای لاتینی جابجا میشند. پس بهتره جداجدا بنویسیم اینجوری: نسبتِA = ۲  نسبتB=۵ نسبت C هم =m اگر اندازه A   برابر با ۱۲/۵  درصد باشه  نسبت  m چنده؟ پ ...

بخش بالایی در ۴۰ د همه‌ی شن‌ها را در میانی می‌ریزد و چون بخش میانی تندی(سرعت) کمتری دارد ۲۰د بعد همان شن‌ها را به پایینی می‌ریزاند پس تندی بخش میانی، دوسوم تندی بخش بالایی   است. بنابراین اگر ۶۰ ...

گزینه دوم بخش بالایی در ۴۰ دقیقه همه شنها را پایین می‌ریزد و بخش میانی در ۶۰ دقیقه. پس تندی(سرعت) بخش میانی، دوسوم  تندیِ بخش بالایی‌ست. بنابراین می  ‌توان  این برداشت را کرد  ک ...

سالها دل طلب جام‌جم از ما می‌کرد  وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

درود حد وسط یا حد میانگین یا میانه‌روی، چیزی نیست که از سوی انسانهای عادی  آشکار شود، حد میانگین همان راه راست(صراط مستقیم)یست که از سوی خداوند   گذارده شده و به‌دست  نماینده  و و ...

خود واژه‌های زرنگ و زرنگی واژه‌هایی پارسی هستند. اینگونه می‌نماید که واژه‌ی زرنگ به چم(معنی) باهوش و  چابک، دگردیسی شده واژه زیرک باشد : زیرک-زیرنک-زرنک-زرنگ

درود شما هرچه  اندازه مطالعه و خوانش کتاب به‌ویژه کتاب‌های ادبی را افزایش بدهید با واژه‌ها و کاربرد آنها  در جمله بیشتر آشنا خواهید شد ولی راه میانبر آن بهره‌گیری از واژه‌نامه‌ها مانند همین ...

مانند همان زبانزدِ  [پز عالی جیب خالی!] آدمِ نداری که به خاطر کم نیاوردن از دوستان، همه چیزشو خرج ظاهرش می‌کنه حتا به بهای سر گرسنه زمین گذاشتن.

درود ُ سپاس پسوند یک یا ایک ( ik ) در زبان پهلوی همان یای زابساز ( صفتساز ) وپیوند ( نسبت ) است در پارسی، که هنوزهم در واژگان اندکی مانند نزدیک، تاریک و تاجیک دیده می شود، همچنین پسوندهای زابساز "ic" ...

آخه پسوند ای بسیار پر کاربرد شده دهخدا حدود ۱۵ کاربرد برای این پسوند برشمرده! که یکیش پسوند نسبت و به‌گفته شما وابنده میتونید تو همین آبادیس [ی] رو جستجو کنید و خودتون ببینید. کاربردی شدن پسوند [یک] دستکم در زمینه‌های دانشی(دانشیک)، زبان پارسی رو کاراتر و  پربارتر می‌کنه. به هر حال این پسوند کامل هم فراموش نشده در واژه‌های نزدیک، تاریک، تاجیک، باریک هنوز میبینیمش.  

 فلز تیتانیوم و آلیاژهای آن در صنایع دارای کاربرد بسیار است، از آن میان در صنعت هوافضا و موتور هواپیما به‌ویژه در تیغه موتور به‌کار می‌رود. ویژگی برجسته آلیاژهای تیتانیوم، پایداری فراوان در دماهای بالا و پایداری خوب در برابر آسیب‌دیدگی و ترک‌خوردگی‌ست.

درود این جمله‌ها درست است ولی می‌توان برای پارسیتر بودنِ جمله‌ها آنها را این‌گونه نوشت: او ‌رضایت و یا تمایلش را نشان داد. او خشنودی و یا خواستش را نمایاند یا نشان داد.

به این چم(معنی) است [حالا که اون چیز بهتر و پربهاتر  گیرم نیومد  به  چیزی  کم‌ارزشتر  هم راضی و خرسند هستم و اون رو رد نمی‌کنم.]

درود محتسبات به چم(معنی) زنان محتسب. محتسب در زمانهای گذشته به گماشته‌ای دولتی گفته می‌شد  که کارش این بود که در بازارها بگردد و جلوی گناه و بزهکاری مردم و بازاریان را بگیرد مانند گرانفروشی، با ...

مَرده و قولش سخن مرد از دهنش بیرون میاد نه از ...