اسم پسر با حرف ا

بسیار ستوده تر، پسندیده تر، نام پیامبر اسلام ( ص )، احمد، صفت تفضیلی از «حمد» به معنای کسی که کارش ...

صاحب فضل و هنر، نام برادر امام حسین ( ع )، پدر فضل، ( اَعلام ) ) ابوالفضل عباس ( ع ) : ( = عباس بن ...

ترکیب دو اسم امیر و حسین ( پادشاه و نیکو )، امیر خوب و نیکو، پادشاه نیک، حاکم صاحب جمال، مرکب از دو ...

پدر مهربان، نام یکی از پیامبران الهی، نام چهاردهمین سوره قرآن مجید، پدر عالی، ( اَعلام ) ) سوره ی چ ...

ترکیب دو اسم امیر و علی ( پادشاه و بلندقدر )، امیر و حاکم بزرگ و بلندقدر، پادشاه شریف و توانا، کسی ...

فرمانروا، پادشاه، سردار، حاکم، درجه ای پایین تر از پادشاه، فرمانده ی سپاه، سپهسالار، به صورت پیشوند ...

بزرگ تر، اسم فرزند بزرگ امام حسین ( ع )، مِهتر، سالمندتر، بزرگسال تر، [این نام به اعتبار اسم حضرت ع ...

ترکیب دو اسم امیر و محمد ( پادشاه و ستوده )، امیر بسیار تحسین شده و پادشاه ستایش شده، ( عربی ) امیر ...

شنونده و اطاعت کننده امر خدا، پیامبر بنی اسرائیل، پسر ابراهیم نبی ( ع ) و هاجر، به معنی «مسموع از خ ...

آرزو، انتظار، رجا، توقع، چشمداشت، اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن، ...

کوچک تر، خردتر، کِهتر، [این نام به اعتبار نام حضرت علی اصغر ( ع ) فرزند کوچک امام حسین ( ع ) شرف و ...

امانتدار، معتمد، درستکار، از القاب پیامبر اسلام ( ص ) و لقب جبرئیل، زنهاردار، طرف اعتماد، ( اَعلام ...

ترکیب دو اسم امیر و رضا ( پادشاه و خشنود )، پادشاه راضی و خشنود، فرمانده و سردار خشنود و خوشدل

ترکیب دو اسم امیر و عباس ( پادشاه و شجاع )، ( به مجاز ) امیر شجاع و دلاور، پادشاه و حاکم چون شیر، پ ...

درخشنده، از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی که در تیراندازی بسیار توانا بود ( آرش کمانگ ...

ترکیب دو اسم اسد و الله ( شیر و خدا )، شیرخدا، ( اَعلام ) ) از القاب حضرت علی ( ع )، ) لقب حمزه سید ...

باور، گرایش، اعتقاد، اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین، در مقابل کفر، یقین داشتن به درستی ...

ترکیب دو اسم امیر و مهدی ( پادشاه و هدایت شده )، امیر هدایت شده، فرمانروای ارشاد گردیده، مرکب از ام ...

ترکیب دو اسم احمد و رضا ( پسندیده تر و خشنود )، از نام های مرکب، کسی که به اوصاف خشنودی و ستوده متص ...

ترکیب دو اسم ابو و قاسم ( پدر و قسمت کننده )، پدر قاسم، ( اَعلام ) ) ابوالقاسم: کنیه ی پیامبر اسلام ...

از شخصیت های شاهنامه، نام چهارمین پسر کیقباد، مرد همیشه پیروز، آرام گرفتن، دلیر، ( اَعلام ) ) نام چ ...

خوب روی و نیکو سیما مانند آفتاب، یاری دهنده ی آریایی ها، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) شاهزاده ی ایرا ...

خداوند خدای من است، الیاس، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و نام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب ( ع ) ...

بازگشت به سوی خدا، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، برگشت به سوی خدا، ( اَعلام ) ) ( در تورات ) از ...

امید، آرزو، کمال مطلوب، مراد و خواسته، حسرت، تصوراتی که برای ساختن جنبه های گوناگون زندگیِ مطلوب در ...

لقب تمامی پادشاهان اسروشنه، ( اَعلام ) ) خِیذرابن کاووس [ هجری] آخرین امیر اشروسنه، که این مقام را ...

آریایی، آزاده، نجیب، آریا، مرد آریایی، آریایی نژاد، از نسل آریایی

آزاده، نجیب، ( اَعلام ) ) شعبه ای از نژاد سفید که از روزگاران بسیار قدیم در ایران، هند و اروپا ماند ...

منسوب به اشک، نام مؤسس سلسله اشکانیان، ( اشک، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به اشک که بانی و مؤسس خاند ...

نام پیامبری از یهود و بنی اسرائیل، یکی از چهار نبی جاویدان، ( = ایلیا )، ( اَعلام ) نام پیغمبری از ...

پاک و مقدس، عاقل و زیرک، از شخصیت های شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی، هفتمین پادشاه ماد، منسوب ب ...

یگانه، یکتا، یکی از نام های خداوند، بی مانند، از نام های خداوند، یکی، یک نفر، یک از

ترکیبی از دو اسم احمد و علی ( ستوده تر و بلندقدر )، ( عربی ) نامی مرکب، ( احمد و علی )

شیر درنده، ( به مجاز ) مرد شجاع و دلیر، ( ترکی )، شیر، اسد، از نام های خاص ترکی، نام پسر مسعودغزنوی

آرای، آراینده، بخشنده، سپید دست، جوان مرد، آراسته، نگاریده، ( اَعلام ) ( در آیین زرتشتی ) نام فرشته ...

ابوذر غفاری، صحابه نامدار پیامبر اسلام ( ص ) و از یاران امام علی ( ع )، ( = اباذر ) ( اَعلام ) جندب ...

آفریده خرد پاک، اسپندیار، ( اوستایی )، مقدس آفریده یا آفریده ی ( خرد ) پاک، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ...

پدر حسن، کنیه ی حضرت امیرالمؤمنین ( ع ) و چهار تن از امامان شیعه، ) ابوالحسن علی ابن ابی طالب ( ع ) ...

تجربه، امتحان و آزمایش، امتحان و آزمایش و تجربه، آزموده و آزمایش شده، آزمایش امتحان آزمون

فرمان خداوند، از واژه های قرآنی، فرمان خدا، دستور خدا

تخت و اورنگ پادشاهان، ( در زند و پازند ) تخت و اورنگ شاهان، گاه، تخت

گردن نهادن، تسلیم شدن، فرمان بردن، پذیرفتن دینی به طور عموم، پذیرفتن شریعت پیامبر اسلام ( ص )، ( در ...

به معنی یاوری کننده مرد، نام شاه مقدونی که ایران را تسخیر کرد، ( اَعلام ) ) اسکندر ( = اسکندر مقدون ...

آن که حکومت مقدس دارد، شهریاری و پادشاهی مقدس، کسی که دارای چنین شهریاری است، ( اَعلام ) ) ( در شاه ...

( به مجاز ) امیر و پادشاه شجاع و دلیر، ( اَعلام ) امیر ارسلان رومی پسر پادشاه روم و قهرمان داستان م ...

نام عموی پیامبر ( ص ) و پدر علی ( ع )، پدرِ طالب، ( اَعلام ) ابوطالب: عَبد مَناف ابن عبدالمطلب [قرن ...

شیر درنده، برج پنجم از برج های فلکی، ماه مرداد، شیر، کنایه از شجاعت و بی باکی، ( اَعلام ) نام چند ت ...

شفاف و روشن، نورانی، درخشنده مانند ماه، روشن فکر، به معنی روشنایی، روشن، آشکار، شفاف، صاف، معلوم، و ...

درس خوانده، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده، ( اَعلام ) نام یکی از پیامبران که در قرآن کریم ن ...

ترکیب دو اسم امیر و حسام ( فرمانروا و شمشیر برنده )، ( به مجاز ) پادشاه و امیری که دارای شمشیری تیز ...

وجود مطلق و هستی بخش، بی همتا، به لغت اوستا وجود مطلق و هستی بخش اهورا مزدا هستی بخش بی همتا و خالق ...

ترکیب دو اسم امیر و طاها ( فرمانروا و نام پیامبر اسلام ( ص ) )، از نام های مرکب، امیر و طاها ( طه ) ...

امید داشتن به لطف علی ( امام علی )

آرشام، نیرومند، قوی هیکل، پسر آریامنه و پدر ویشتاسپ از خاندان هخامنشی، گونه ای دیگر از واژه ی آرشام ...

نام خلیفه اول و جانشین پیامبر ( ص ) و پدر عایشه همسر پیامبر ( ص )، پدر بَکر، ( اَعلام ) ) ابوبکر: ( ...

پادشاه خوب و نیکو، فرمانده ی خوب، ( اَعلام ) امیرحسن دهلوی ملقب به نجم الدین، عارف، شاعر فارسی گوی ...

نام ترکیبی، به معنای آن که امیدش به رضا ( رضای خدا ) باشد، آن که امیدش به رضا ( رضای خدا ) باشد، ام ...

ترکیب دو اسم امیر و حافظ ( فرمانروا و نگهبان )، از نام های مرکب، امیر و حافظ

خندان، نام پسر حضرت ابراهیم ( ع ) و ساره ( سارا ) از جمله پیامبران بنی اسرائیل، ( عبری ) ( اَعلام ) ...

نیرومند، قوی هیکل، پسر آریامنه و پدر ویشتاسپ از خاندان هخامنشی، دارای زور خرس، خرس نیرو، ( اَعلام ) ...

رها شده از گرفتاری یا چیزی آزاردهنده، فارغ و آسوده، فارغ، آسوده، بی دغدغه خاطر، مختار، صاحب اختیار، ...

ترکیب دو اسم امیر و سام ( فرمانروا و آتش )، از نام های مرکب، امیر و سام

روشن تر، درخشان تر، تابناک تر، روشن، نورانی، ( به گونه احترام ) ( به مجاز ) مبارک، گرامی

مورد اعتماد خداوند، مورد اعتماد خدا

آن که خداوند یار ویاور اوست، دوست خدا، الله ( عربی ) + یار ( فارسی ) آن که خداوند یار ویاور اوست

ابوذر، نام صحابه پیامبر، ( = ابوذر )، نام یکی از صحابه پیامبر ( ص )

درخشیدن مانند آتش، ( در ادیان ) به باور مسلمانان و پیروان دیگر ادیان سامی، یکی از فرشتگان مقرب خداو ...

قهرمان منسوب به طایفه آس، نام رود ارس، ارس، ( اَعلام ) قهرمان منسوب به طایفه ی آس، ن، ک، آراس، ( در ...

آتشین، زیباروی، ( آدرین= آتش، ین ( پسوند نسبت ) )، سرخ روی، آدریانوس، به فتح ی، یکی از پادشاهان روم ...

نام یکی از عارفان و پارسایان، از یاران پیامبر ( ص )، ( اَعلام ) ) نام یکی از عارفان و پارسایان و تا ...

بزرگ داشته شده، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، ( = ارمیای نبی= یرمیا )، یعنی «یهوه به زیر می اندا ...

پدر فتح، پدرِ فتح، ( اَعلام ) ابوالفتح خان زند: شاه ایران [، قمری] از سلسله ی زند، پسرِ کریمخان زند

مقدس، پاک، راست گفتار، درست کردار، نام پهلوان ایرانی، ارتا ( به فتح الف ) در اوستا به معنای مقدس آم ...

ترکیب دو اسم امیر و حمزه ( پادشاه و شیر بیشه )، از نام های مرکب، ( امیر و حمزه )

شیر بیشه، ( به مجاز ) دلیر و شجاع، ( = اسلان ) شیر

نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیت های شاهنامه، ( اَعلام ) آپتین و آتبین، ( ...

ترکیب دو اسم امیر و هوشنگ ( فرمانروا و خردمند )، از نام های مرکب، امیر و هوشنگ

ترکیب دو اسم امیر و پارسا ( فرمانروا و پرهیزکار )، امیر پرهیزگار، پادشاه زاهد و متقی، حاکم دانشمند، ...

جای و مکان مقدس، درستی، راستی و پارسایی، ( اَرد = پاک و مقدس، لان ( پسوند مکان ) )، نام طایفه ای از ...

ترکیب دو اسم امیر و مسعود ( پادشاه و نیک بخت )، امیر و پادشاه نیکبخت و سعادتمند، پادشاه خوشبخت و خو ...

نیکی و بخشش خداوند، بخشش خدا، آن که خداوند به او نیکوئی مرحمت کرده است، نیکی خداوند

سعید، نیک بخت، خوش ترین، مبارک ترین، نیک بخت تر، خوشبخت تر، بهروزتر، ( اَعلام ) ) نام چند تن از اشخ ...

نشانه، علامت، آیه، [واژه ی آیت و آیه هر دو از نظر معنی یکسان هستند اما با توجه به موسیقی واژه ها، ف ...

معاون و شریک، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه شور ( آوازِ افشاری )، ( اَعلام ) ) ایل بزرگی ا ...

بزرگ تر، دارای درجه و مقامی بالاتر از دیگران، رشیدتر، مافوق

با تدبیر و خردمند، نام وزیر حضرت سلیمان ( ع )، ( اَعلام ) ) آصف [ابن برخیا]، نام دبیر یا وزیر حضرت ...

به هراس اندازنده، ترسناک، از شخصیت های شاهنامه، نام پادشاه تورانی، شخص هراسناک، ( در اوستایی، fran ...

شجاع، نامدار، ( آت به معنی اسب، یلا ( صفت ) )، به معنی چابک، نامی، ( اَعلام ) پادشاه هون ها [، میلا ...

باد خنک، نسیم، هوای خنک متحرک، نام غلام محبوب سلطان محمود غزنوی

بزرگوارتر، با شرف تر، ( اَعلام ) بزرگتر، بزرگوار

شیر بیشه، ( به مجاز ) دلیر و شجاع، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابیان پیامبر اسلام ( ص ) از جمله اسام ...

ترکیب دو اسم امیر و سالار ( فرمانروا و رهبر )، امیر و پادشاه سپهسالار، حاکم سپهبد، فرمانده ی صاحب ا ...