پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٤٧٠)

بازدید
١,١٦٢
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

Someone or something that makes people join together to support a person, cause, etc. or that rouses people to action ایضا: عامل تحریک مردم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ردپا، رد و نشان.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

فریبکاری و حقه بازی با مردم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مارموز، موزمار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٩

اداره، محل کار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولگردی، علافی، هرزه گردی .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بگذریم، به هر حال.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

باری، القصه، خلاصه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگی از نظر اندازه، رتبه و مقدار.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حفظ جایگاه، حفظ کرامت.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سئوال های زیرکانه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به صراحت، رک و راست.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

غیر از آن، الا.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

در میان گذاشتن، رو کردن، اذعان کردن.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اندیشناک، اندیشمندانه ( اشتباه نکنید. اندیشمند به معنای دانشمند نیست بلکه به معنی فرد نگران و فکری است ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک آن، لمحه ای. 1_ در جملات منفی به معنی اصلا و ابدا و محال است. مانند: I don't for a moment think there'll be a divorce ترجمه پیشنهادی: محال است ف ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

از مترادف های این کلمه pleasurable diversion است که معنی تحت اللفظی آن می شود: انحراف لذت بخش. یعنی کسی که از سرخوشی ( به علت استعمال دودکی یا مصرف آ ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانه خراب کن، تاثیرگذار ( مثل چشمک، لبخند، قمیش یا حالتی از دلبر که دل را هُری بریزد ) .

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٤

لبخند پت و پهن یا به پهنای صورت، نیشی تا بناگوش.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حتی یک درصد احتمال، فرض محال، اتفاقی هم که شده.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صحبت دوستانه غیررسمی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم بی مصرف، آدم بی خاصیت. این کلمه بار منفی دارد و اصطلاحا dirty word است و در مکالمات روزمره باید بااحتیاط مورد استفاده قرار گیرد.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قهوه مصنوعی: نوعی قهوه جایگزین که اغلب از هسته خرما یا دانه بلوط و مانند این ها تهیه می شود.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

مامور قانون

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفت: به سیم آخر زد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

زد و خورد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به هیچ گرفتن، به تخم گرفتن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در ابتدای جمله و با حرف اول بزرگ: همان وقت، بی درنگ.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Someone or something has arrived here late as usual فلانی بالاخره آمد/رسید و طبق معمول دیر آمد/رسید.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اثر بدی روی کسی گذاشتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Bugger یا buggar در جنوب و ایالت های غرب میانه آمریکا: بی سر و پا، هر حیوان کوچکی. در انگلستان: فرد ناراضی، آدم ناراحتی که رفتاری خاص خود دارد، آرای ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبد یا سطل کاغذهای باطله و زباله های بازیافتی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

پیرو نظر دکتر محمدرضا ایوبی صانع بنده نیز مثالی می آورم که در آن and را می شود ولی، اما، لکن و. . . ترجمه کرد: He reached for a cigarette and rememb ...

پیشنهاد
٠

دود چیزی به چشم خود رفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم حواس جمع، آدم دقیق، کسی که مو را از ماست بیرون می کشد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Someone who is thorough is always very careful in their work, so that nothing is forgotten. آدم حواس جمع، آدم دقیق، کسی که مو را از ماست بیرون می کش ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با تحقیق و جستجو: معلوم کردن، پیدا کردن، دریافتن، پی بردن، مشخص کردن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مترادف با: have none of; not or won't or wouldn't hear of نشنیده گرفتن، اجازه ندان، تاب نیاوردن، قبول نکردن، تحمل نکردن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استعاره ای است از شرایط مصیبت بار در سنگرهای جنگ جهانی اول.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جذاب، بامزه، بامسما، به یاد ماندنی، دهان پر کن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ولایت، زادگاه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه آلمانی قابل شمارش و مذکر ( با تلفظ باکس بویتل ) به معنی شیشه شراب شکم دار.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وظیفه همسری، وظیفه شوهرداری.

پیشنهاد
٠

به خاطر کسی، به خاطر خشنودی کسی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

حقوق بخور و نمیر، آب باریکه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سُر و مُر و گُنده، لُپ های گل انداخته.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کنار آمدن، تن دادن، به هر سازی رقصیدن.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک بام و چند هوایی، هُرهُری مسلکی.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشنا شده با، خو کرده با، انس گرفته با.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

British English old - fashioned to start behaving badly by refusing to accept any control or rules. پشت پا زدن به روال یا روند چیزی، سر باز زدن، امت ...