پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٥٩)

بازدید
٢,٣١٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دلال بازار سیاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Tweed suit a wool patterned fabric that has become synonymous with Scottish and Irish style. کت و شلوار پشمی ( که مردهای انگلیسی، اسکاتلندی و ایرلند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روزآمد، امروزی، عصری، آلامد، آدم مطرح/شناخته شده/توی چشم/بر سر زبان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

At a time in the past, or at a time earlier than now. زمانی در گذشته خیلی پیش از این

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You can use it to describe a man who is physically attractive, often in a romantic or flirtatious context. جذاب، دلربا، دخترکش.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موی لخت براق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

No thanks to somebody/something spoken an expression meaning ‘in spite of’, used when someone should have helped you but did not. نه به لطف تو نه خی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"You tell me" is used when someone asks a question that you think they should already know the answer to. چو دانی و پرسی سئوالت خطاست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

“Doing well” means achieving a healthy equilibrium for oneself in life, reaching personal goals, and attaining a good measure of worldly happiness. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( Of a person or animal ) move about restlessly and stealthily, especially in search of prey. راه رفتن آهسته و با بی قراری ( در حیوانات برای یافتن ش ...

پیشنهاد
٢

If you approve of someone or something, you have a positive opinion of them or it. نظر مساعد به کسی/چیزی داشتن تایید کردن کسی/چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوراکته انگ خودته بهت نشسته برازنده توست برای قامت تو دوخته شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وادی، برهوت، دشت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An area where many people have died ( usually by massacre or genocide during war or violent civil disturbance ) . میدان کشتار کشتار جمعی نسل کشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A situation when two or more people have the same opinions about something. هم عقیده بودن دو یا چند بر سر موضوعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A mystery story written from the point of view of the police investigating the crime. داستانی رازآلود که از دیدگاه پلیس در حال تحقیق در مورد جنایت ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

A realist crime novel, film, or television drama with a specific focus. داستان، فیلم یا درام تلویزیونی جنایی متمرکز بر موضوعی خاص.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To make someone feel that they cannot leave a place or do what they want. محصور کردن کسی در جایی مثال: Young mothers often feel fenced in at home. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

بی واسطه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پادرهوا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

طرز برخورد، رفتار، مواجه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کم نگذاشتن تا ته چیزی رفتن از جان مایه گذاشتن از هیچ کوششی فروگذاری نکردن دریغ نکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتقام خون کسی را گرفتن قصاص کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عیان شدن، جور شدن، فراهم شدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که نامه ها و نوشته های اداری را در محلی نگاه می دارد تا هنگام نیازمندی بتوان به آسانی از آنها استفاده کرد. ( مصوبه فرهنگستان ) ، بایگان، آرشیوساز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

دک کردن دست به سر کردن از سر واکردن عذر کسی را خواستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از نوع نظامی: سازمان تشکیلات دم و دستگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در جملات دارای بار منفی: از هر نظر به هیچ وجه اصلا از بیخ بالکل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درهم رفتن روی هم افتادن تداخل پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بغرنج پیچیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Being supervised or attended to by someone. تحت نظارت یا مراقبت کسی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درشکه یا سورتمه سه اسبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آوارگی خانه به دوشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مریض بیمار ناخوش احوال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مریض بیمار ناخوش احوال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قاطی کردن حقایق/مطالب/وقایع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی سیرت کردن طنز: چراغ کسی را قرمز کردن ( به نقل از دیالوگ بهروز وثوقی در فیلم ممل آمریکایی! )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A pedigree animal is descended from animals which have all been of a particular breed, and is therefore considered to be of good quality. گاو اصیل د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A. An intense emotion of affection, warmth, fondness, and regard towards a person or thing. عشقی، جونی، جیگر، نازی، ناناز. B. ( As modifier ) love ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیشکار کارگزار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Be unable or unwilling to spend time on. عدم تمایل یا عدم توانایی برای وقت گذاشتن بر کاری Dislike or disapprove of. دوست نداشتن یا ناپسند شمردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بارونِس ( بارون زن ) بارون یا معادل مؤنث آن بارونِس از القاب اشرافی غرب اروپا است و به واسال هایی گفته می شد که زمین و املاک خود را مستقیماً از پادش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To wave goodbye to someone as they leave. تکان دادن دست در هوا به نشانه خداحافظی. To move one's hand as a way of telling someone that one does not ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Expressing distaste or annoyance. صوتی برای ابراز بی میلی یا آزردگی. نوچ کردن فِش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر کس و ناکسی ننه قمر بی سر و پا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

An expression of dismay, resignation, frustration, or annoyance ( sarcastic ) . بیانی است برای ابراز ناراحتی، سرافکندگی، ناامیدی و آزردگی. ای داد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی سروپا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ردا شنل عبا قبا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A police officer who is conducting an interview. مامور بازجویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

If someone does not take kindly to something, they do not like it. با دلخوری با اخم و تخم با ترش رویی