پیشنهادهای جلیل جعفری (١,٧٥٩)
دلال بازار سیاه
Tweed suit a wool patterned fabric that has become synonymous with Scottish and Irish style. کت و شلوار پشمی ( که مردهای انگلیسی، اسکاتلندی و ایرلند ...
روزآمد، امروزی، عصری، آلامد، آدم مطرح/شناخته شده/توی چشم/بر سر زبان.
At a time in the past, or at a time earlier than now. زمانی در گذشته خیلی پیش از این
You can use it to describe a man who is physically attractive, often in a romantic or flirtatious context. جذاب، دلربا، دخترکش.
موی لخت براق
No thanks to somebody/something spoken an expression meaning ‘in spite of’, used when someone should have helped you but did not. نه به لطف تو نه خی ...
"You tell me" is used when someone asks a question that you think they should already know the answer to. چو دانی و پرسی سئوالت خطاست.
“Doing well” means achieving a healthy equilibrium for oneself in life, reaching personal goals, and attaining a good measure of worldly happiness. ...
( Of a person or animal ) move about restlessly and stealthily, especially in search of prey. راه رفتن آهسته و با بی قراری ( در حیوانات برای یافتن ش ...
If you approve of someone or something, you have a positive opinion of them or it. نظر مساعد به کسی/چیزی داشتن تایید کردن کسی/چیزی
خوراکته انگ خودته بهت نشسته برازنده توست برای قامت تو دوخته شده
وادی، برهوت، دشت.
An area where many people have died ( usually by massacre or genocide during war or violent civil disturbance ) . میدان کشتار کشتار جمعی نسل کشی
A situation when two or more people have the same opinions about something. هم عقیده بودن دو یا چند بر سر موضوعی
A mystery story written from the point of view of the police investigating the crime. داستانی رازآلود که از دیدگاه پلیس در حال تحقیق در مورد جنایت ن ...
A realist crime novel, film, or television drama with a specific focus. داستان، فیلم یا درام تلویزیونی جنایی متمرکز بر موضوعی خاص.
To make someone feel that they cannot leave a place or do what they want. محصور کردن کسی در جایی مثال: Young mothers often feel fenced in at home. ...
بی واسطه
پادرهوا
طرز برخورد، رفتار، مواجه.
کم نگذاشتن تا ته چیزی رفتن از جان مایه گذاشتن از هیچ کوششی فروگذاری نکردن دریغ نکردن
انتقام خون کسی را گرفتن قصاص کردن
عیان شدن، جور شدن، فراهم شدن.
کسی که نامه ها و نوشته های اداری را در محلی نگاه می دارد تا هنگام نیازمندی بتوان به آسانی از آنها استفاده کرد. ( مصوبه فرهنگستان ) ، بایگان، آرشیوساز ...
دک کردن دست به سر کردن از سر واکردن عذر کسی را خواستن
از نوع نظامی: سازمان تشکیلات دم و دستگاه
در جملات دارای بار منفی: از هر نظر به هیچ وجه اصلا از بیخ بالکل
درهم رفتن روی هم افتادن تداخل پیدا کردن
بغرنج پیچیده
Being supervised or attended to by someone. تحت نظارت یا مراقبت کسی بودن
درشکه یا سورتمه سه اسبه
آوارگی خانه به دوشی
مریض بیمار ناخوش احوال
مریض بیمار ناخوش احوال
قاطی کردن حقایق/مطالب/وقایع
بی سیرت کردن طنز: چراغ کسی را قرمز کردن ( به نقل از دیالوگ بهروز وثوقی در فیلم ممل آمریکایی! )
A pedigree animal is descended from animals which have all been of a particular breed, and is therefore considered to be of good quality. گاو اصیل د ...
A. An intense emotion of affection, warmth, fondness, and regard towards a person or thing. عشقی، جونی، جیگر، نازی، ناناز. B. ( As modifier ) love ...
پیشکار کارگزار
Be unable or unwilling to spend time on. عدم تمایل یا عدم توانایی برای وقت گذاشتن بر کاری Dislike or disapprove of. دوست نداشتن یا ناپسند شمردن.
بارونِس ( بارون زن ) بارون یا معادل مؤنث آن بارونِس از القاب اشرافی غرب اروپا است و به واسال هایی گفته می شد که زمین و املاک خود را مستقیماً از پادش ...
To wave goodbye to someone as they leave. تکان دادن دست در هوا به نشانه خداحافظی. To move one's hand as a way of telling someone that one does not ...
Expressing distaste or annoyance. صوتی برای ابراز بی میلی یا آزردگی. نوچ کردن فِش کردن
هر کس و ناکسی ننه قمر بی سر و پا
An expression of dismay, resignation, frustration, or annoyance ( sarcastic ) . بیانی است برای ابراز ناراحتی، سرافکندگی، ناامیدی و آزردگی. ای داد و ...
بی سروپا
ردا شنل عبا قبا
A police officer who is conducting an interview. مامور بازجویی
If someone does not take kindly to something, they do not like it. با دلخوری با اخم و تخم با ترش رویی