پیشنهاد‌های جلیل جعفری (١,٧٥٩)

بازدید
٢,٣١٧
تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم و دل سیر، بی چشمداشت، دارا.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این غذا در ایران نیز از محبوبیت خاصی برخوردار است و احتمال می رود برای اولین بار در جنگ جهانی دوم به ایرانیان معرفی شده است. شنیتسل عرضه شده در ایران ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Someone uninteresting, dull, strange , ugly or fat. آدم کسل کننده، حوصله سربَر، عجیب، ناجور، زشت، چاق، بی خاصیت.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دمق شدن، بی دل و دماغ شدن، پکر شدن، خود را باختن، از دست دادن روحیه، نژند شدن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Acquire great wealth by one's own efforts. با تلاش خود به ثروت بسیار رسیدن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاردرست، حرفه ای در کاری.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

حرفه ای و همه کاره بودن در کاری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Give someone his / her due, to give what justice demands; treat fairly. منصف بودن، به عدالت رفتار کردن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اهل قُرِنتُس. یکی از شهرهای مهم یونان محسوب می شد. ترکیبی از نژادهای مختلف در قُرِنتُس زندگی می کردند. این شهر دارای اقتصادی شکوفا بود، و مردمانش به ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حرف ندا به معنای: یا مسیح! پروردگارا! خداوندا! ای داد و بیداد!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

A person prophesied in Daniel 9:25 who will come ( or appear, or be known publicly ) after 490 ( Sixty - nine Sevens ) years from a word ( or command ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخلاق تند، اخلاق سگی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Dreamy or listless. of or like the moon. slang. crazy or foolish. جاهل، بی تجربه، خام، بی ملاحظه، رویایی، سر به هوا.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

English speakers often use "arcadia" to designate a place of rustic innocence and simple, quiet pleasure. "Arcadian" can mean "idyllically pastoral" ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

A relationship with someone of the opposite sex; a girlfriend or boyfriend. رابطه با فردی از جنس مخالف؛ دوست دختر یا دوست پسر.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وادی خاموشان عطار: ازین وادی خاموشان خبر خواه وگر داری خبر زیشان عِبَر خواه حافظ: عاقبت منزلِ ما وادیِ خاموشان است حالیا غُلغُله در گنبدِ افلاک انداز

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موی دماغ، دست و پا گیر، فردی که چوب لای چرخ کسی می گذارد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

متجاهر، فَشَل.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

A ploy is a clever plan that helps you get what you want. طرح و نقشه زیرکانه برای رسیدن به هدفی. یا به دست آوردن چیزی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترفند سیاسی، حقه سیاسی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

to walk with intentionally heavy steps, especially as a way of showing that you are annoyed. راه رفتن با گام های محکم و سنگین که در مواقع خشم بروز م ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرد اواخواهر ، اُبی ( oby ) پسری که شبیه دخترهاست.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The raised fist, or the clenched fist, is a long - standing image of mixed meaning, often a symbol of solidarity, especially with a political movemen ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Used to say that something good or desirable is not likely to happen. همیشه آن چیزی که انتظار داری اتفاق نمی افتد.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( of a person or action ) not wise or sensible; foolish. بی عقلی، بی خردی، خامی، حماقت، خریت.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

( of a person ) annoyingly proud of their intelligence or skill, and liable to overreach themselves. آب زیرکاه، مارمولک صفت، دارای هوش سیاه.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تنها شاخه مسیحیت که به تثلیث معتقد نیست. شاهدان یَهُوَه نهایت سعی خود را می کنند که در زندگی شان عیسی مسیح را سرمشق قرار دهند و مسیحی خوانده می شوند ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To believe that someone is good, honest, sincere, etc. باور/ایمان داشتن به خوبی، صداقت، ارادت، کار و. . . کسی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Believe in somebody to feel that you can trust someone and/or that they will be successful: باور/ایمان داشتن به توانایی/موفقیت کسی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To follow a person or animal closely and secretly, often to try to catch or attack them. سایه به سایه کسی/چیزی رفتن به منظور گرفتن یا حمله کردن. To ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Able to be done by people. حاصل دست بشر In a way that is humane ( = showing kindness, care, and sympathy ) . انسان دوستانه، بشردوستانه. Within the ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Bitterness or sharpness in a person's remarks or tone. کلام/سخن/لحن/بیان: برندگی، تندی، تیزی، تلخی، برش، سوزش، شدت.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساختمان: رنگ آمیز، رنگ کار، رنگ زن، صباغ.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Auxiliary police, also called volunteer police, reserve police, assistant police, civil guards, or special police, are usually the part - time reserv ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cauliflower ear is an irreversible condition that occurs when the external portion of the ear is hit and develops a blood clot or other collection of ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A nice automobile. One of which can often be found in the African - American communities, often featuring loud bumpin' stereo systems, and 20" or lar ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گودی چشم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با حالت تعجب: نه بابا! دست بردار! جان من! بی خیال! بگو به خدا! مرگ من!

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

اضافه بنا، ساختمان الحاقی، توسعه، هر چیزی که به چیز دیگری اضافه شود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رک گویی، صراحت بیان.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To refuse to recognize or acknowledge; disown; disavow; repudiate. جلوی کسی را گرفتن، مانع کسی شدن، بازداشتن کسی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Idiom UK old - fashioned. a friendly way of talking to a man: Look here, my boy, this simply won't do. SMART Vocabulary: related words and phrases. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The phrase "It's good to be back" is commonly used when someone returns from a period of absence, such as a vacation, being released from jail, or le ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Buy or sell ( stolen goods ) . مال خری، خرید و فروش کالای دزدی، آب کردن مال دزدی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Someone who is always correct and very thick. ( عامیانه ) صمیمی، جون جونی، اخت، خودمانی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A rich man. خرپول، ثروتمند، پولدار، غنی، محتشم، مایه دار، دارای خدم و حشم بسیار، باشکوه و جلال، با شوکت و دبدبه، توانگر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Used to introduce a reason for what you have just said. بنا به دلیلی، دلیل آوردن برای گفته خود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خبرهایی هست، اتفاقی قرار است بیفتد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To defend oneself in a court of law. دفاعیه در دادگاه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

When one was young. در زمان جوانی