پیشنهادهای A L C Y O N E U S (٨,٥٧٨)
میدان و زمینی که در آن جنگ و نبرد روی می دهد را آوَردگَه میگویند.
یکی از نکته های چشمگیری که دربارۀ این واژه هست، شباهتِ بیش از اندازۀ این واژه در پارسی با همتای آن در زبانِ آلمانی است. در آلمانی به استان میگن زوشتَ ...
ریشه شناسیِ و تاریخچه ی نام آتوسا آتوسا ریختِ یونانی شده ی واژه یِ اوستاییِ [هوتَؤسا] و یا [خوتَوُسا] به چَمِ آنچه که بسیار از خود چِکه و قطره رها م ...
ریشه شناسیِ و تاریخچه ی نام آتوسا آتوسا ریختِ یونانی شده ی واژه یِ اوستاییِ [هوتَؤسا] و یا [خوتَوُسا] به چَمِ آنچه که بسیار از خود چِکه و قطره رها م ...
ریشه شناسیِ و تاریخچه ی نام آتوسا آتوسا ریختِ یونانی شده ی واژه یِ اوستاییِ [هوتَؤسا] و یا [خوتَوُسا] به چَمِ آنچه که بسیار از خود چِکه و قطره رها م ...
در گویشِ آفریقایی آمریکایی از زبان انگلیسی cuh کوتاه شدۀ واژۀ لاتینِ Cousin است. The word “cuh” is short/slang for cousin. what gang members affili ...
۱. بنگاه خبررسانی بریتانیا ۲. کیرِ بزرگِ سیاه رنگ
IPA به چَمِ: الفبای آوانگاری بین المللی و با ALA - LC romanization متفاوت است.
اگر با لب بیاد، میه گرد و غنچه کردن لب انگار ناراحتی pursed lios : لبهای غنچه و یک مثال دیگر: The [�] is a typical French vowel: you pronounce it by ...
دوستان گرامی، جِنسیَّت عربی است و نه پارسی. ما قرار است که پارسی سخن بگوییم، نه عربی. بنابراین از برگزیدنِ واژگانِ بیگانه برای ترجمه ی واژگان انگلیسی ...
وَرزیدَن، کارواژه ای پارسی است به چَم و معنی: با دست مالش دادن، زیر و رو کردن، قرب و قاطی کردن، چِلّاندَن و فِشُردَن. مثلاً میگن: برای پخت شامی بای ...
در پارسیِ میانه واژه ای بود به نامِ نیبِگ ( Nibeg ) که برابر است با کتاب که واژه ای است تازی. البته شمار بسیاری از دوستان واژه های دیوان و نَسک را هم ...
برابر است با واژۀ اَرَبیِ کتاب در پارسی میانه واژه نیبگ ( nibeg ) واژه رایجی به معنی کتاب در کل بوده است ( در معنی سنگ نوشته یک بار به کار رفته است ...
تارک یک واژه عربی و زابِ نهادی است. یعنی رها کننده و ترک کننده. صلاة هم که واژه ای اسلامی و عربی است که در پارسی میشود نماز پس روی هم رفته به کسی می ...
ژاژ 👈🏼 کنایه از سخنِ بیهوده، چرند و چرت و پرت ژاژاخا 👈🏼 بیهوده گو، کسیکه سخن چرند و بی ارزش میزنه ( زاب فاعلی ) ژاژخایی 👈🏼 چرندگویی، بیهوده گو ...
مهم عربی است. بنابراین بایستی از واژگانی دیگر که ایرانی هستند بهره جوییم. دوستانی مِهَند و کِرامَند را پیشنهاد دادند که همتاهای بدی نیستند. ولی در ان ...
ریشۀ این واژه پارسی است، نه ترکی. ترک ها این واژه را مانند بسیار واژگانِ دیگر از زبان پارسی وام گرفتند. البته گمانه زنی هایی هم هست که میگویند این وا ...
[گویش اراکی] خوانش: تُ لُّ ن Tollon به چَمِ ( معنیِ ) بسیار داغ بیشتر برای لوازم آشپزخانه، به ویژه دیگ و قابلمه و کاسه به کار میره
Yoot یا Yute همان Youth است ولی گاهی به معنی بچه و فرزند هم است. بیشتر تحت تأثیر گویش جاماییکایی این واژه ساخته شده. damn, she wants a black yoot
یک زاب است به چَمِ چیزیکه گمان میکنیم بایستی بسیار خفن، شگفت انگیز، گران و ویژه نمونه: برات یک هدیه خریدم. اونقدرا که فکر میکنی خاص و آنچنانی نیستش. ...
راه بندان !what a nasty traffic : عجب راه بندانِ گَندی 😡😒
این واژه فرانسوی است ( Entracte ) در انگلیسی به جای آن از Intermission بکار میبرند. معنی این واژه میشه: a short break between the parts of a perform ...
واژۀ برانکارد ریشۀ لاتین و فرانسوی دارد که به انگلیسی و فارسی راه یافته. البته در انگلیسی آنرا به کار نمیبرند. در انگلیسی از ۲ واژۀ Stretcher و Gurn ...
به انگلیسی: First - person singular به عربی: اول شخص مفرد به پارسی: ؟؟؟؟
مفرد بیش از اندازه عربی است و بایستی برای این واژۀ انگلیسی برابری پارسی برگزینیم. First - person singular : اول شخص مفرد ( که هر ۳تاش عربی بود و بای ...
زبان میانجی یک زبان است که بین دو گروه که زبان مادری مشترک ندارند، به کار می رود، به خصوص اگر یک زبان سوم به کار رود که با زبان هر دو گروه متفاوت باش ...
used to praise a person who has done something well خیلی مردی پرچمت بالاست بنازمت
( نام ) توفانی پُرباد، خشن، نابودکننده و درهم کوبنده زاب ( صفت ) آن میشود Tempestuous به چَمِ: 1. literary : affected by a tempest : stormy 2. full ...
در زبان فرانسوی، Liaisonهمان خوانشِ واژگان است، به گونه ای که در آن چنانچه شدنی است، پایان یک واژه را به بخش آغازین واژۀ پَسین میچسبانیم و با هم میخو ...
۲ واژۀ سِپَند و وَرجاوَند که سراسر پارسی و ایرانی هستند را همتاهای مقدس و شریف میدانند.
در فرانسوی MDR دقیقاً همانند LOL در انگلیسی است که یعنی: MDR – Mort de Rire
مُرداد❌ اَمُرداد✅
چَلپاسِه واژه ای است که بیشتر در خوراسان ( افغانستان ) و در خاورِ ایران بکار میرود. چلپاسه همان سوسمار و بزمجه است ( یا گونه ای ویژه از آن )
کوپُن ( Coupon ) واژه ای است که هم در فرانسوی هست و هم در انگلیسی. اکنون ببینیم کوپن به چه معناست: معمولاً یک تکه کاغذ چاپ شده کوچک که به شما امکان م ...
همۀ جهان نام این پهنۀ آبی در اَپاختَرِ ( شمال ) ایران را دریای کاسپین میدانند، به جز جمهوری جعلی باکو ( آران ) ، دولت فاشیست ترکیه و شوربختانه حکومت ...
در گویش اراکی. . . به شنا کردن، آبتَنی کردن هم میگویند
نماهنگ میشود همان Music Video ولی پیشنهاد کاربر گرامی بسیار ریزبینانه و خوب بود. دیدآوا و نماوا هر دو پاسخگوی همتا بودنِ این واژۀ اروپایی هستند.
پادواژه، پادچم، پادنام
همتا، هم ارز، برابر، هم چم synonym, Equivalent
به یاد سپردن به خاطر سپردن از بر کردن بر کردن
کارآمد، کارساز، کارا، پربازده، پاسخگو، بازده مند، بهره ور، بهینه 🚨 بازدهی را همتای واژۀ Efficiency است، نه واژۀ Efficient. ⚠️ اثر واژه ای است عربی، ...
منسوخ واژه ای است تازی ( عربی ) که همتاهای گوناگونی را میتوان برای آن در نگر گرفت. ولی از این ها هم میتوان بهره برد: از دور بیرون ( خارج ) شده از کا ...
همۀ جهان نام این پهنۀ آبی در اَپاختَرِ ( شمال ) ایران را دریای کاسپین میدانند، به جز جمهوری جعلی باکو ( آران ) ، دولت فاشیست ترکیه و جمهوری اسلامی. ح ...
اینکه این واژه از چه زبانی به پارسی راه یافته را نمیدانم، ولی هویداست که یا این واژه از زبانی دیگر به پارسی آمده یا معرب و تورکی شدۀ یک واژه پارسی اس ...
[گویش اراکی] کِلاشیدن یعنی خاراندن. مثلاً به اون وسیله هایی که باهاش پشت و کمرمون را میخارونیم میگویند گُرده کَلاش یا گُرده کِلاش. البته برخی میگویند ...
۱. [کِلاش]: تفنگِ کلاشینکف ۲. [کُلاش]: عامیانۀ کُلاهش یا کلاهِ او. ۳. [کَلّاش]: هفت خط، کلاهبردار، غلطی، قالتاق، شارلاتان، مَکّار، حیله گر / مفت خور ...
گاهی میشه به جای زیاد از چندان به کار برد. نمونه: زیاد مهم نیست که کی بشه رئیس جمهور. چندان مهم نیست که کی بشه رئیس جمهور. نمونه: چی سفارش بدم؟ زی ...
شوالیه واژه ای است فرانسوی که به پارسی میشه شهسوار و سوارکارِ زبده و پرافتخار و بلندپایه ( و گاهی اشراف زاده )
کشوری که از هر سو بشرده و دژمند ( محصور ) در خشکی باشد و به آبهای آزاد دسترسی نداشته باشد را a landlocked country مینامند. bro got a landlocked coun ...
کمینه و بیشینه را برابر با حداکثر و حداقل یا همان ماکسیمم و مینیمم میدانند. بهتر است برای اقلیت و اکثریت ( که بیشتر برای جمعیت افراد در جامعه بکار ...