پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٥٩٠)
نرد . نردبام. نوردش.
میی دارم چو جان صافی و صوفی می کند عیبش. شاید این گونه صو فیان پیش در آمد صفویان بوده باشند.
می بخورد . مادر بکرد. پدر بکشت .
با یک دل خرم به جهان شادی هست. هر جا که بود شادی آزادی هست. اینک که روند این همانی دار است. دانسته هر آنچه را که توخواهی هست. شهرام ص
آیا امکان دارد هنرمندانی به روند مصر را گرفته اند و فرعونهای مصر نمودار یافته است و آن همه هرم و تندیس و دیگر چیزها را با به کار گیری هنرمندان و هنر ...
"مُدگر. مُدآور. مُد نما . مُدی. مُد. مُدِش. مُدوَر. مُدوَرز. مُدروز. مُدامروز: مُدلینگ.
شیواندن. شیوانیدن:کنسل . در هر چیزی فرهنگی. سیاسی. سرمایه شناسی. فردی . خانوادگی. اجتماعی. تاریخی. خودی . خلقی. خدایی ومانند آن و در هر رشته ای. پند ...
کشور. دیار. میهن. مام میهن. زمین. سرزمین. زادگاه. وطن. سرزمین مادری. دیار. خاک. آب و خاک. خانه. خانه وزندگی. جا. جایگاه. مکان. آشیانه. بوم. بوم و بر. ...
واژگان فارسی چند نمودی هستند برای نمونه ؛ برش به پنداشت ودریافت؛ ۱_برش:قطعه ای از هر گونه شعر. ۲_برش:تقریض و دیباچه برکتابها. ۳_برش:تقریض شعر در دا ...
مبحث مدخل:در آمد ( ها ) مبحث ( اصول ) :پایه ( ها ) و روند. ( درآمد بر پایه های دانستنیها. ) .
دلگشا#نادلگشا. دلگشا#دلتنگا.
خم و چم پذیر. خم پذیر. چم پذیر. خمشی. چمشی. خمشی چمشی. چمشی خمشی. خمی چمی. چمی خمی. چم و خم پذیر. و آنچه آوردیم. و . . . . . . . . .
اینکه سرایندگان کهن در سرود های خود به همه ویا برخی از دانشهای روزگار خود می گراییدند مرزیده بودن و فراگیری آسان و سادهء آن دانشها بوده است. با آنکه ...
آورده اند که در هنگام نبش گور رودکی یافته اند که استخوانهایش شکسته بوده اند که؛ شاید این شکستگی استخوان در گور و بر اثر زمین لرزهء پس از خاک سپاری و ...
سوی . سوغ . سوق. سمت. گوشه وکناری برای کاری همگانی در شهرها. پس سوق فارسی و سوغات یعنی بازاریات آنچه از سوق یا بازار بخرند.
شریف و وضیع: بزرگوار و خوار وار.
خوی رازوران: انیس العارفین.
عشق:اشق، اشک. و اشک ریزی. مهر:مهریه ای باید. دوستی. گرایش. خواهان. شیفته. دلداده. جور. و. . . . .
خوی شیفتگان. خوی دوستداران. خوی مهرورزان:انیس العشاق
" خوی مهر ورزان ":انیس العشاق.
" خوی خواهان و سیاههء روند گان": انیس الطالبین وعده السالکین.
انیس الطالبین و عده السلکین: کنار خواهان وبستهء روندگان.
" آیین آموزندگان ":آداب المتعلمین. آموزندگان:۱_کسانی که آموزش می بینند. ۲_ کسانی که آموزش می دهند. روشهای آموزش:آداب المتعلمین.
دیروز پیشن. دیروز پسین. پسین دیروز. پیسین امروز. پسین پاس :عصر بخیر. پیشین پیش:صبح بخیر.
"تفسیر یاتشریح:":مانند شرح که همان شُر کردِ ویا شُرنمودن و مانند شر شره آوردن باشد. که شُر سبکی از ریخت و پاش است.
شاید پایهء تفسیر در فارسی باشد به دریافت پَسِرَه کا همان پیسر یا پی سر هم باشد.
۱_اما:در لری امانه گفته می شده است که به پنداشت ودریافت آیا می ماند مانند امانت است که به معنی آیا می ماند آیا نزدشان می ماند که به روند روند یافته ...
"دل پسند. دلخواه. گرامی دل. دوست داشتهء دل. دوست داشتنی دل": محبوب القلوب.
" دوست داشتنی فرزانگان ": محبوب الحکما. , نوشتهء ( ابوعبدالله معصومی ) " پدر بنده خدا پاکی" شاگرد پورسینا " دوست داشتنی فرزانگان ویا گرامی فرزانگان. ...
" داده. آمده. دستاورد. نتیجه ":data
" قاف ":مسخره. قاف به زبانش لری ویا فرس ( فارسی ) کهن.
پیش گویی پذیر:قابل پیش گویی
پیشگویی پذیر: قابل پیش بینی.
پیش بینی ناپذیر:غیرقابل پیش بینی.
ظرفیت:گنجایش. ظرفیت:ژرفیت. ظرف:ژرف.
ذهن:دان. دانایی. ذهنم را کور نکنید به لری :مخم را نزنید. دان:زان. زبان.
سیاهی لشکر: سواد اعظم، که به هر انبوهی گفته می شود. در فیلم. در گروه و جمعیت ودر دیگر آورده ها. شلوغی.
مغان :مهان. نیکان. به روند هزاره ها واژگان نیز جابجا می گردند. و در یافت وپنداشت را از نو می خواهند.
معاینه: دیدن. پزشک ببیند: پزشک معاینه کند.
احتمال عقلی:شاید خردی. شاید اندیشی. احتمال آماری:شاید آماری. توانش آماری.
خوشامد. خوش آمد:خیر مقدم.
زحل :زهره به لری زَلَه منی زله سوزه :به زهرهء سبز می ماند. ( کهنسالان سبز را آبی و یا کبود هم می گویند. ) پس زحل فارسی است.
تفسیر به رای:خودپژوهانه. خود سرانه.
جان کشی. شیره کشی:عصاره کشی.
لا تعد ولاتحصی:بیشمار و بی اندازه.
آپایش: مکانیزه.
پایه و ناپایه:معرب و مبنی.
ساختار :ریختار. رُختار.
هوشنگ. هوشنده. هوشندگی:هوش مصنوعی. هوش ساختگی. تاتوان.
نا خدا مر خدا:لا اله الا الله.