پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٣٦٩)
پَرما: به جای پرنسهاکه به دریافت وپنداشت پر ومار به زبان فرس کهن که" پدر مادر " هستند. " پرما=پرماها. ". زودتر هم آورده بوده ام .
" پاپابزرگ =نه نه بزرگ":پدر مادر بزرگ و مادرپدر بزرگ. با شمارهء تاریخی نیاکان هم درست است برای نمونه مسگوییم؛نیای یکم نیای دوم نیای سوم چه پدری وچه م ...
باباکلان:پدر بزرگ. مامان کلان:مادر بزرگ.
واژگان دو دسته اند؛ ۱_واژگان آرمانی. ۲_واژگان کاربردی. و دانستنیهای چهارگونه اند، دانشها. فرزانشها. آیینها. رازوریها. و هرکدام واژگان خود را م ...
"نانمودن. ناپذیرفتن. ناپسند. ناپسندیدن. وانمود. ناباور ":انکار
بُنامدها:حقایق. حقیقتها.
مال دنیا:گوسفندها. گله. مال و منال:دارایی های زندگی و خانه و خانواده. خانه و زندگی را هم می گویند.
" گاو و گوسفند ":غنم و حشم.
تُرچیدن. تُرچِس به لری. زوربرچیزی آمدن. برماهیچه. یا بر اندامهای دیگر:stretch.
" زبانِش ":استریو
انسان بر پایهء دانستهای چهارگانهء خود به جهان می نگرد؛ ۱_دانستمند، برپایهء دانش و ویژان وتخصص خود. ۲_رازور وعارف بر پایهء رازوری وعرفان خود. ۳_فرزا ...
تایید:همدست. دست. دستی. دستانه. دستینه.
فرقه فارسی است و پایهء آن را به زبانش لری پَرک می گویند.
شاعران مهجر :" سرایندگان کوچ. پنداشت گرایان. هنگ سوار. هنگ پیاده:سواره نظام:"هنگ سوار.
نویسنده. سراینده. نویسندگان. سرایندگان. چام. چامه. چامک، شاعران. رام. رامه. رامک، نویسندگان.
سراینده. سرایندگان. بیتگوی. بیتگویان. چامه گویان. چامه گوی. چام گوی. چام گویان. چامک سرا. چامک سرایندگان. چامک سرایان. بیتبندان:شاعران.
" شاش. چُر. پیشاب. [پَتی#پُر] ":ادرار
ناپا#پا. شل#نعوظ
شُل پایی. شُل به پا شدن. خوب به پا نشدن:اختلال نعوظ.
پا. پاشدن. به پا . به پا شدن . شرم مرد:نعوظ
ابزار کندشی و کانونی که فارسی است.
دستواژ. دستواژه. دستواژها. دستواژگان:اصطلاح؛دست برادر: پسرهایی که باهم دوستند. دست خواهر دخترهایی که باهم دوست هستند. پس اصطلاح را . . . . . که اینجا ...
مانندگری:ضرب المثل.
ضرپ متل ویا مثلهای همگانی و متلهای آنها:
" واژگان ":اصطلاحات.
پنداشت کلمه ای ( لغتی ) و واژه ای: معنی لغوی و اصطلاحی.
واژه:اصطلاح.
به سبک. به سبکی. به گفتِ. به گفتی.
درست ها. درستِشها:اصطلاحات.
درست. درستش:اصطلاح.
" سبک نمودن. ":عبارت کردن.
سبک. سبک سخن . سبک گفتار. سبک نوشتار. از ( ازسبکش. فراز . بلند ( بلندی از سخنش:عبارت.
گِرد پدیدارها. پدید ها. نشانها:" جمع آیه ".
آیهء قیامت :" نشان رستاخیز ".
نشان خدا:آیت الله.
" پدیدهء روان ":آیهء روح
" فحوای آیه ":سَبک آیه.
" نماد شمار ":آیهء عدد.
نشان پرسش: آیهء سوال.
پدیدهء شهراورد:" آیهء مسابقه ".
دوده. آتشگاه ( تَژگا ) . بابا ( برای خود بابا یی هستند ) . نسل. تُرّ. شُرّ. خانه. خانواده. کس. کسی. کس وکار. کس وکاری است:شعوب و قبایل.
آیهء گوارا. آیهء ناگوار:آیه های حلال و حرام. گوارا:حلال. ناگوارا:حرام.
پدیده ها. پدیدها. آمده ها. هِنی است ها. چیزها. چیزهایی. نهادها. نهاده ها:آیات.
پدیده. پدید. هِن است. چیز. چیزی=چیزی است . یک چیزیست. آیه . می آیه. می آید، آمده؛ پس فارسی است.
" ساخته باز . ساخت باز. ":سوژه باز.
ساخت خنده. خنده ساخت:سوژه خنده.
ساخت اصلی. ساخت پایه . ساخت پایه ای. پایه ساخت. پایه ای ساخت:" سوژهء اصلی".
دستاخت ( دست آخت ) :سوژه.
سوژه:بهانه. دستاویز. پرچم.
" هشتبیجات. چندبیجات ":سالاد.