پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٧٩٧)
" سوختنی " :قابل احتراق.
" درون سوخت ":احتراق داخلی. " جُنبَک درون سوخت ":موتور احتراق داخلی.
" بابا و پاپا ":پدر وپدر بزرگ.
" بار و بُرد. ":حمل ونقل.
" ارزش مردمان به زبان آنهاست . "
" جهان ":طبیعت. فیزیک. " فرا جهان " :مابعدالطبیعه. متافیزیک. کالبد:طبیعت. فیزیک. فراکالبد:ماوراءالطبیعه. متافیزیک.
خواجه یارالدین الدین طوسی چهار نوشته در اخلاق دارد؛ ۱ - اخلاق ناصری ( برای فرزانگان ) . ۲ - اخلاق محتشمی برای اسماییلیان. ۳ - اوصاف الاشراف ( ویژان ...
" نسخهء پایه ":نسخهء اصلی. " پس از نسخهءپایه نوبت نسخه واره ها می رسد. " نسخهء پایه:نسخهء اصلی. نسخه واره: نسخه بدل.
دیباچهء نوشته ها را مانند خود نوشته ها تا هست نگاهبان باشیم.
در هر نوشته ای باید نمادهای ویرایش وایرایش را در روندِ نگرش داشت. ِ ّ ُ َء؟؛:! ) ( ً . تا متن های نوشته ها برجا بماند.
یار. همسر. همکار:یک کار. هم یار :یار هم. واژگانی مانند هماورد:همسنج. هم وزن :یک وزن. همدل: یکدل. هم زبان: یک زبان . هم بازی. همراه. همسایه، میشود ی ...
" هم پنداست. هم دریافت ":مشترک المعنی.
هم پذیر . یکدیگری. همدیگری:مشتر ک المقیاس:هم چینش.
باران:بارش. تند است. بارش سخت . شوف است:سخت رِفت است:سفت نَم و نُول است:اندک اندک لَفاب ( لَف آب ) است سخت بسیار. تِیف تَف است:کم کم تَم تَم است ...
چینش پذیر:commensureble.
ضرپ؛ چرخشی. گردشی. پرشی. سرشی. پایشی. پشتشی، در توپا و . . . . .
میزتوپا:تکبال.
" شهراورد بیمارسان ":مسابقه آمبولانس.
*به این چام تر شهرام می نازند و می بازند سیه چشمان ایرانی و زیبایان تهرانی شهرام*
" سامانیان در گستره و تاریخ فرمانروایی خود جایگاهی والا را بخود ویژه ساخته اند . از رودکی تا فردوسی. از رازی . فارابی. پورسینا. خیام. سرایندگان. ...
" بهره های دانستها ":اجزاءالعلوم.
در زبانش لری میگوییم؛ چاو او رو: چاپ وروایت. چاو:چاپ. رو:روایت. " چاپ و روایت ":چاو او رو. حدیث:آنچه از هر کسی در هر زمانی به زبان آورند تاشنیده ...
بیمار رسان ( بیمارسان ) :آمبولانس. اینک نوبت بکارگیری این واژه است.
" بودن وفرسودن ":الکون و الفساد.
نهادِ خودآیی ( خودآ ) :وضع تعینی.
نهادِ خُودِشی:وضع تعیینی.
" خودِشِ اویِش ":تعیین هویت.
" کوچ وارو. ":مهاجرت معکوس.
" دانستهای کاربردی ":علوم تجربی " دانستهای آرمانی ":علوم انسانی.
" دانستهای آرمانی " :علوم انسانی. " دانستهای کاربردی ":علوم تجربی.
" پارهء ناخواسته ":عنصر نامطلوب . پاره ای مردم. پاره ای مرد ( ها. ) پاره ای زن ( ها ) . پارهء دل . پارهء قلب. سیاهی چشمم هم می باشد پاره تنم است ...
بالانشینها:لژیونرها.
" بخشای رُویه و روا ":مقسم تصور وتصدیق.
پنداشتِ روا در راسته ها:معنی تصدیق در حقوق.
بررسی نامهء کابردی در رُویه ورَوا و آویزه هایش:شرح الرساله التصویر والتصدیق و تعلیقاته.
رُویِه ها:تصدیقات.
:برای، به رأی ( راه ) ؛براینده:مصداق. برای این پدیدار:بمصداق هذا الکون.
رُویهءبِخود ( ی ) :تصور بدیهی. رُویهءبِغیر ( ی ) :تصورِ اکتسابی.
روایِ بی رویه:تصور بلاتصدیق.
تیر . سر. باقلا چشم. کلان. پیش:رئیس.
کلان:رئیس
دانستِ سرود:علم الشعر.
دانستِ سرود:فن الشعر.
جایگاه:زمان و مکان. جای:مکان. گاه:زمان. گاهجای:زمان و مکان.
" پنداشتِ دانستِ بودن ":معنی علم الکون.
" نامهء فراکالبد ":رساله مابعدالطبیعه. رساله الطبیعه:نامهء کالبد.
" گزیدهء بودن وفرسودن ":تلخیص الکون والفساد.
" جهان بودن وفرسودن ": عالم کون وفساد.
" در بودن وفرسودن. پیرامون بودن و فرسودن ":در کون وفساد.
در زبان فارسی در تاکید ( تکیدن ) باید را به کار می بریم باید ببخشید. که در زبان تازی ( ل ) تاکید بکار می رود.