پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٥٩٠)
افتامد . فرا افتامد. فروافتامد. پسا افتامد. پیشاافتامد. واافتامد. زیرافتامد. . زِبَرافتامد. بازافتامد. ورافتامد. ؛با افزودن گرا وگرایش و گرایی به هر ...
بدبهرِگی امروزه روز از همهء دیگر پدیده ها بیشتر مورد بدبهرگی می باشد ، واز هر گفتار و پندار و کرداری برپایهء هر راست ودرستی و آیینی بیشتر در بدبهرگی ...
فروافتامد گرایی:foluwrealism. که با واپس گرایی ونیز با؛ واپیشگرایی فرق دارد و با واگرایی یکی نیست. من به دنبال آیینی میگردم که همهء گراها وگرایشها ...
یکه خودن. شگفت زده. ( بوالعجبی:شگفتی را به دیگر واژگان برای مهم بودن گزاره به کار بردن ) .
mark timeism:" درجازدنگرایی ":برو به گاوها. برو به گاوها چرا من بروم پس کی برود ( با یک ضربه ناسفت ) این مرد برود. و. . . . . . .
supercrookerway:ابرکچراهه. مانند؛ آب سرد یا آب گرم. در هر صورت کس گوش مالی می خورد. به هر رنگی بپردازد.
ابرکچراهه:سوپر superunstright
" دادِه گِرا ":دادائیسم. ( هر پدیداری یک داده است، بر پایهء هر آیینی که نگریسته شود. )
" اَبَر اُفتامَدی ( ابر راستی ) ":سوپر ریالیسم.
شیشلیک:سیخ بریژ به لری به فارسی آن سیخ برشت:برشتن با سیخ. که برگ آن به لری گِلَه بِریژ گفته می شود. و به فارسی؛ ۱_سیخ برشت. ۲_گله برشت.
بهشت بی تو به مانند سرابی. ودوزخ بویی از قلب کبابی. چنانکه با تو مهر کردگار است. به آیینی که باشد در کتابی. ص شهرام.
رفت فصل زمستان و نکردیم کاری. کاری که بود از بهر یاری، یاری. این فصل که آتش بیار عشق بود. باشد به چهارشنبه سوری اش انگاری. شهرام ص
پُراپُر:لبالب. پُرِپُر:مالامال.
فرا جام. اَبَرجام:سوپرجام.
میبی :نام دختر. می بی. کیبی:نام پسر. کی بی.
مُشکسا. هواسا. نام برای دختران.
" کنار آب ":توالت.
" کَند و کاو ": تجریدالاعتقاد. کَند، کَندن ، کَندِش. کاو، کاویدن از پیچیدگی در آوردن.
" جِردَک ":شورت. مایو.
مانیوود:مانیبود. وود:بود
" شیلات. شیلنگ. شیل ":شیلات
دو چیزِ نانما هستند که کار هر کسی نیستند ؛ ۱_سیاست. ۲_رازوری. سیاست سیا سیا نشان دادن است. رازوری سفید سفید درون بودن است.
ارج گذاری و بها دادن به خود ودیگران یا واژگان دیگران قاف انداختن به دیگران است.
" پیشین . زودتر. گذشته. گذشته ها. پیشتر. جلوتر. جلوترها. ":اسبق. ( اسبق سابق:پیش پیشین. پیشتر پیش. پیشتر پیشین )
" سَبُک شُو ":مینی واش
" روش آموزش ":روش تدریس. روش درس:روش تدریس.
مهریه:مَهر . مه آر. بهترین چیزی را آوردن.
"نَهِل، نَهِل گرایی. ناهَلِیده باور. گرایش به آنچه هَلِیده نشده است":نِهِلِیزم. نیهیلیزم. نیهیلیسم. نیهیلیست.
عشق:"این همانی دل ودیده". اشق ، اشک؛عشق.
دو حرف کاف و گاف هم چنانکه زودتر یکسان نوشته می شدند و به روند سرکش گاف به دست آمد پندار من این است که در گفتش هم یکسان بوده باشند و به روند جدایش ی ...
ازجمله. من جمله:از گذارده. جمله ، گذارده تا دارای نهاد و گذاره باشد.
به گیتی در: به شهر اندر و مانند آن می رساند که سرشت مردم سرشت سرایندگی هم هست و به روند سرود وساده نمودار یافته اند این سبک واژگان جای سرودی و شعری خ ...
بنگر به چهار شنبه سوری اینک. هان نسل جوان وبا چه شوری اینک. آتش که نشان خشم بردیوان است. در خشم شده دیو و چه جوری اینک. ص شهرام.
چهار شنبه سوری درایران باستان و هم پریدن از روی آتش بوده است. وگذراندن سیاووش از روی آتش می رساند که آتش ناب نبوده است زیرا سیاووش را برای بختُم گنا ...
لامردان:mansion. سمت مردها.
کوشک:کوچک . خلوتخانه.
گیشه:open. باز. باجه.
زن و مرد هر دو انسان هستند برای اینکه ؛ ۱_عاشق و معشوق هم. ۲_دلبر و دلدار هم. ۳_مهرورز هم. ۴دوستدار هم میباشند . ۵ هم زبان هم هستند. پس هر دو ان ...
برد وباخت:برد می برد پیش می برد. باخت:بخت، بخت است ، پیش می آید.
انگار نه انگار. انگار بی انگار.
ای مز به تو ما امید وار می باشیم. در ترس و امید رستگار می باشیم. امید رهایی چون به تو می داریم. بابودن خودبه پای کار می باشیم. شهرام ص.
پاس:پاس دادن . پاس کاری.
" تِیک بِی رَت:تَک شُد رَفت ":تیکت.
بیلیت. بِهَلِیت . اجازه. بهلیت برود. پاس برد. روادید:بلیط. بلیت.
"مسافر برگ. سفر برگ. مسافرت برگ":بلیط
" برگهء مسافرتی":بلیط
حجم: هوجم ، هو جِمِش دِ بینم :آهای جنبش ده ببینم پس فارسی است.
بسی هند و بسی شند وبسی یند. ۱_هند:هستند؛ زنده هستند ؛ در این جهان هستند. ۲_بسی شند :می شوند ( راهی می شوند ؛ به جهان دیگر ) . ۳_یند. می آیند ؛ به ...
کار. تلاش. کوشش. پیگیری. درگیر. پای کار. سرکار. پرداختن. پردازی. زرنگ. کاری. پرکار. درکار. پیاپی. گُرّان. هی.
" شناسهء درست. شناسهء راست. شناسهء راستین ":تعریف معقول.