پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٨٤٥)
شوت به دردروازه. شوت جریمه. شوت پایان بازی برابر و مساوی. برخی واژگان زبانهای دیگر را ما به کار می بریم و اندیشه و ذهن خودمان را برآنها با مینماییم ...
" دستِ جریمه ":هندِ پنالت. ؛ که جریمهء آن ، شوت یک بازیکن به دروازه با بودن دروازه بان است.
" بستن. بست. بستش. بستن. بستا. بستانه. بستانش. بستانگی ":بلوکه.
"بازگشت. بازگشتش. بازگشته. بازگشتا. بازگشتنی. بازگرد. بازگردا. بازگردایی. بازگردایانه. بازگردینه. واگرد. واگردا. واگردانه. واگشتان. وگشتایی. واگشتایا ...
میان ما و بیرونی و خیام و خواجه وقطب آن است که آنها می یافتند و ما می بینیم. پس ابزارها وسیله ای بیش نیستند.
" دفترخانهء سفارت خانه. دفترخانه. سردفترخانهء سفارت خانه ":کنسولگری.
" بازساخت خود رو ":نجات خودرو.
" پُر . پُرا ": مُلّا.
سامانهء فرزانشِ فرزانه ء پُر ( پُرا ) راهجو سبزواری: منظومهء حکمتِ حکیم ملا هادی سبزواری.
" و ها انا فی غایت المقصود؛سبزواری ":و اینک من در تَه خواسته ام می باشم. فارسیدهء شهرام ص.
" با یاری پروردگارم که هستومند است. گردانیدهء ( ص شهرام ، صمد توحیدی ) ":به عون ربی واجب الوجود، سبزواری.
برخورد و دیدار واژگان در گزارده ها و نهادها و گزاره ها جایگاه پنداشت و دریافت آنها را دگر گون می نماید
" هزوارش ":هشو وزواید، که در زبان بیایند و یا آمده باشند.
ساقه های گندم و جو و کاه وکُلَش را به لری و لکی پیش می گویند. پرندهایی که لانه درست می کنند مردم می گویند پَر وپیش گذاشته است.
" چیش پیش ":چش پیش. چشم پیش. کسی که پیش و آینده و جلو را میبیند.
تنیس ها؛ ۱_تنیس روی میز. ۲_تنیس روی زمین. ۳_تنیس روی چمن.
ارزینه مند . ارزینگی. ارزینه داشت. ارزینه دار. ارزینه داشتن. ارزینه داری:اعتبار داشتن.
اعتبارات:ارزینه ها
" ارزینه. ارزینه ها" :اعتبار. ها
" تجهیز منابع ":بَندِش منابع.
بَندِش. بست. بستش. بستواره:"تجهیز
" رَسِش ":وصول.
" یار ":یِر . دیگر . یِری. اُیِری. آن دیگرم. من دیگرم.
۱_سرور:master. ۲_مولی:مانندمولی علی نوری مازندرانی.
زمایه. زمایه ها. تکایه. تکایه ها. همایه. همایه ها. *تکایه ام. تکایه ات. تکایه اش. تکایه امان. تکایه اتان. تکایه اشان*. تکایهءآن. تکایهء ...
" پرسشی گرفتی ":سؤالی استفهامی. بنگرید که پرسشی گرفتی از سؤالی استفهامی بهتر است. پرسش گرفت. پرسش گرفتی. سوال استفهام. سوال استفهامی.
" ماندهای همایه ای و یا ماندهای زمایه ای ":قراردادهای اجتماعی.
" ماندِ همایه ای. ماندِ زمایه ای ":قرارداد اجتماعی.
" کارزار نظامی ":عملیات نظامی. کارزار را در نظام عملیات هم می گویند. در بانک و دیگر جاها کارواره ها .
" کارواره ":عملیات. " گردِ کارواره ":کاواره ها. " کاروارهء بانکی ":عملیات بانکی. " کارواره های بانکی ":عملیاتهای بانکی.
" بند گردان و بند پویان یا بند گردا و بند پویا ":ترجیع بند وترکیب بند.
اینک زمان آن رسیده است که سرایندگان سرود دوبند، دوبنده یادوبندی ودوبندانه ء با بند گردان و بند پویان در یک سرود را باهم بسرایند که یک سرود بند گردان ...
"ناپیمان. شکنش. شکننده. شکنا. بشکن":ناقض.
" آرمان زدایی. آماج زدایی ":نقض غرض. آماج زدا می باشد. آماج زدایی میکند . کارش آرمان زدایی است. آرمان زدایی مینماید. کارش آمارمان زدایی میباشد:نقض غ ...
یک گام از تو باشد صد گام ما گذاریم. شهرام. ص
شهرام :" شهر آرام در یک بینشِ آرمانشهرنگرورزانگیمندانه وار. "
بنشین بر سر آن سفره بزن کاسهء نو. کاین اشارت ز جهان و جاودان ما را بس. شهرام ص شهرام نیا ص.
کُل و کوتاه# دراز و بلند.
کژدم:عقرب. دُمَر کول. کولاژدِم:لری و لکی. دمرکول:دم روی کول. کولاژ دِم : دم روی کول آژده و انداخته و دِم همان دُم است .
بامخانه: پنت هاس در هر پوش از پوشهای چندگانهء برجها باشد . بامخانه و یا ته خانه گفته می شود. بام خانه:پنت هاوس. تَه خانه:پنت هاوس. واین دو در هر ...
" تَه خانه ":پنت هاوس. تَهِ این برج ته خانه ( پنت هاوس ) آنجاست. هر اندازه هم پوش داشته باشد.
مَثَل=مَتَل=مَتَلک. مثلش این است =متلش این است. متلک گفت=مثلک آورد ( گفت ) .
نقض : زُدا. زُداینده نمونه را شب زدای روز است. و یا هستی زدای نیستی است. هست زدایندهء نیست است. سیری زدایندهء گرسنگی است.
" خواستهء پذیرفتنی ":قابل ادعا. " خواست پذیره":قابل ادعا.
"خوان. خواند. خواندش. خواست. خواسته. خواهان ":ادعا.
درست داشتنی. درست داشت. درست داشتن. درستداشتانگیواریمانندگیورزینش. راسته. درسته. درستش. درستشان.
دست ارزش. ارزشانه. ارزشور. ارزشوری. ارزشورانه. ارزشورانگی. ارزشورانش. ارزشورانشمندانگیهاییکه. ارزشداشت. ارزشدار. ارزشیار. ارزشوار. ارزشکار. ارزسار. ا ...
"تایید":دست. کمک. یار. یاری. یاور. یاوری. همدست. همدستی. همدستانه. همدستیانه. همکاری. همیاری. همکارانه. همیاریانه. هموار. همواری. همواریانه. همراه. ی ...
"پشتوانه. پشت. پشتبان. پشتیان گِ. پشتیبان. دارند. دارنده. دارندگی. دارا. پشتی. پشتا ":حامی.
" بالایند. بالاینده. پایینند. پایننده ":صعود و نزول. بالایی. بالایین. بالاییننده. پایینی. پایینین. پایینیننده. فراز فرازی. فرازین. فرازیننده. فرود. ...