پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٣٦٩)
" آمیز ":سالاد. هر ( آمیز ) باویژگی خود. َسَر خوراک. سَرغذا.
" سایه و واسایه ": ظل وذی ظل
" کار و واکار ":عمل و عکس العمل
کنش و واکنش:فعل و انفعال.
" نانمای فراوانی ":تناقض فراوانی.
تخالف:ناجور. تقابل:رو رو.
متضاد تناقض:" زُدای نانما ".
تناقض عر ضی:نانمای ایرشت. ایرشتی. . یورش. یورشی=عرضی.
تناقض موجهات:نانمای رویی ها. رویی:رونمایی.
تقابل:برابرش. برابری. برابر. رویا رو. رویارویی. رخ به رخ. رخ به رخی. رخایی. رویایی. صورت به صورت.
" نانما ":paradox. تناقض
امتناع:مانش. مانایی. ماندن.
پایهء مانایی نانما ( ها ) :اصل امتناع تناقض ( ها ) .
نانمای گزاره ها: تناقض قضایا.
نانمای راستین#نانمای دروغین. . . نانمای دروغی.
تناقض حقیقی: نانمای راستین. نانمای راستی.
" زدا و نانما ":ضد ونقیض.
تناقض شرطیات:نانمای مرجها. مرج ( ها ) : شرط ( ها ) .
تناقض قضایای موجهه:" نانمای گزاره های رویی".
" خویش زدا. زدای خویش": تضاد نفس.
نانمای خود. خود نانما:تناقض با خود.
زدیت سودها: تضاد منافع
" نانماها ":تناقضات.
تقابل تناقض:" برابر ش نانما ".
" دارای نانما ":دارای تناقض
نانما نما: متناقض نما. نانمایی:متناقضی.
نانماها:متناقضتان: در فارسی جمع دو است.
نا نانما. نبود نانما. بی نانما:عدم تناقض.
" نانما ( یِ ) گزاره های شخصی ":تناقض قضایای شخصی.
" نانما ( یِ ) نانما ":تناقض ِ تناقض.
کاربرد واژگان به گذارده ها ونهاد ها و گزاره های آن بستگی دارد که در نوشتن و خواندن و مانند آن کاربرد روند می یابد و جای خود را به دست می دهد . واژه ب ...
" نه جور نه ناجور ":نه موافق نه مخالف
" جور و ناجور ":موافق ومخالف.
" زُدا . زدایند . زداینده ":متضاد.
" چَندا ":مترادف.
خود پی برد. در هر کدام از دانستنیها نمی شود. زیرا بسیاری از رشته های دانستنیها را باید برپایهء آزمایش دریافت نمود. هرچند برخی را از راه خود پی برد ( ...
" نمایهء پیشا نمایه ":فهرست ما قبل الفهرست. نمایهءنمایه. نمایهء پسا نمایه.
سنجشگران حافظ. سنجشگران بَر. ( بَر=حافظ ) . سنجش گر#سنجش پذیر. از حفظ . ازحافظان است. براست. از براست. برِبراست. حفظِ حفظ است.
کلمه:در بیشتر زبانها از کهن روزگار بوده است به پنداشت ودریافت یافتِ کِلِمَ ؛کِل کردم، فرستادم. فرست، فرستادن. کل کردن؛ مانند پیامک.
" حافظ:حفظتا، اوزستا، اوستا ":حفظ و نگهداری.
" جَمِش ":استودیو.
برابرپذیر. چینش پذیر . . . . . :قابل مقایسه.
همانش#ناهمانش. یکدیگرش. همدیگرش:مقایسه.
" دوبَرهَم. دوبَرهَمِش . دُویِش":مقایسه
"چینش. سنجش. برابرش. پهلویش. نگاهش. چونش. هموارش. چسبش. چسبانش. یِکِش. دُواِش . دووارگش ( دووارگی ) ":مقایسه.
چینش:مقایسه
" بال. بالها ":جناح، جناهها.
ایستادن سفری میان راه:توقف مسافر وسط راه.
" میان بُرّ ":راه وسط.
" دور ازهم . دور از یک. ( نایکدیگر#با یکدیگر ) ": حوث و بوث.