برانگیخته

/barangixte/

مترادف برانگیخته: مبعوث، تحریض، تحریک شده، واداشته

معنی انگلیسی:
excited, up

لغت نامه دهخدا

برانگیخته. [ ب َ اَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) مبعوث. || بلندشده. برخاسته. || تحریک شده. وادارشده. منبعث.تحریض شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به برانگیختن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) تحریک شده تحریض گردیده .

فرهنگ معین

( ~. اَ تَ ) (ص مف . ) تحریک شده ، تحریض گردیده .

فرهنگ عمید

۱. وادارشده.
۲. تحریک شده.

فرهنگستان زبان و ادب

{excited} [شیمی، مهندسی بسپار] ویژگی هـر سامانه که در حـالت پایه نباشد

جدول کلمات

منبعث

مترادف ها

excited (صفت)
مشتعل، پر هیجان، برانگیخته

hot (صفت)
تند، حاد، تیز، با حرارت، تابان، گرم، داغ، تند مزاج، اتشین، برانگیخته، پر حرارت، تفته

wrathful (صفت)
خشمگین، سترگ، عصبانی، غضبناک، برانگیخته، قهر الود، تلافی دراورده

فارسی به عربی

حار , قطران

پیشنهاد کاربران

بپرس