پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (١,٥٩٠)
نهاد وبنیاد. " بنیاد ":ارگان. بنیاد آزادگان بنیاد کودکان.
زاد روز. زاد:تولد. روز زایش. روز زاد. زمان زاد. زادزمان. زاد. زایش. زادهنگام. زادوقت. زادساعت. پسین زاد. پیشین زاد. شب زاد. زادشب. سده زا ...
" دَستکِرد ":خُسران. از دست کردن از دست دادن. #دستاورد. دست یاب. دست یافت.
" زورشکاری ":تزویر. " زورشکار ( ها ) " :مزوِر ( ها ) .
" دوسویه و دو گویه ": متخالف و متقابل.
" میان ناهمرو و همگو ": فرق تخالف و تقابل.
" یابش همگوی ":احساس متقابل.
" همگوی دری ":متقابل ضربدری.
اصل تقابل:" پایهء همگوی. "
" گویمان به سر ":متقابل به راس.
" کار گویمان ":عمل متقابل.
" همگو ":متقابل. تقابل:" همگوی. " در قبال:" در گفت. . " مقابله:" گویمان ".
همه چیز نسبی است، اگر تغییر در شماره ء ماشین حساب خود بنمایید نمی توانید آنها را بخوانید . اگر به فارسی بازگردانیدشان راحت شمار هارا می خوانید، پس در ...
" باز. بازکرد. بازکردن. بَزِ حرف :بازحرف. بازگفت. وازگفت، ها ی گِرد هم بر آنها افزوده می شود. ":بحث ج بحث. بحث ها.
" آغازش و برگشتش":مبدا ومعاد.
" شِک و آموز ":شَک و تحصیل.
" خاورش و رَهنُمِش ":اشراق و ارشاد.
" در خورِ چرخ و زنجیره است ":مستلزم دور وتسلسل است.
" نُوِش های آموخت ":بدایع انشاء.
" فَن و نُوِش ":صنع و ابداع.
" پُشتک ":خلفک.
" سوگند به آفریدگان ":قسم به مخلوقات.
فَنها:صنایع.
" نوآوریها ":بدایع.
" فن نو آوری ":صنعت ابداع.
" نوفناوریها ":بدایع صنایع.
لمعات الهیه : " خدای نامه ". علامه عبدالله زنوزی. ویراست سید جلاالدین آشتیانی.
بردگی هم بر غزل جای دارد؛ زبندگان خداوندگار خود باشم.
" به برابرش ". به تساوی " برابرش ":تساوی. متساوی :" برابرش مند . "
" ترازش ":معادله. معادلات: " ترازش ها. " تعادل:" تراز ".
زمین شهرآورد. نگاه به شهرآورد. تماشاچیان شهرآورد. داورشهرآورد. شهرآوردهای آینده و پیش رو. شهرآوردهای جام جهانی. شهرآوردهای المپیک. شهرآوردهای ...
" اندیش استوار پذیری ":منطق اثبات پذیری.
" راست پاکش ":مصداق کامل.
" برای این است که. و برای همین است که":" به مصداق".
" آن جور. همان جور که. همان طور. از نگاه ":به مصداق.
انام و امام:پسوا و پیشوا. امام:پیشدار. جلودار.
" درخور یاد است. شایسته است. شایستهء یاد است ":قابل توجه.
" یادمندانه ":قابل توجه. *یادمندانه است: قابل توجه است. * توجه کنید:ببینید. بنگرید. توجه کن:ببین. بنگر. توجه نمایید. . و . . . .
جلب توجه :"چشمگیر بود. جلب توجه می کرد. دیدآیند؛دیدایند است، میباشد.
جلب توجه:" چشمگیری. "چشمگیر. "
بَست. بستی. :دیپلماتی. و. . . . از نگاه بست و بستی : از نگاه دیپلماتی و دیپلماتیک و . . . .
آیا بهتر نیست که؛ " رسا " :نام پسران. و؛ " شیوا " : نام دختران باشد.
" ویراستار . ویراینده . ویراستگر. ویراستکار:مصحِح" . تصحیح: ویراست. ویرایش. ویراسته. مصحَح:ویراسته.
پرچیدن: در لری به پنداشت ودریافت برسر کسی ریختن برای نمونه بر سر فروشنده برای خرید ریختن . جانوران نیز برای چریدن گیاه و آب ، مردم می گویند حیوانات پ ...
شیوا:راحت می فهمی. سخنی که راحت فهمیده شود. رسا:راحت می شنوی. سخنی که راحت شنیده گردد. " آیین رسایی و شیوایی سخن. " " آیین سخن شیوا ورسا. " " سخن ر ...
تنزیه و تشبیه:ناهمانند و هماند. تنزیه:ناهمانند. تشبیه:همانند.
" آرمان ابزار را به دست می دهد ":هدف وسیله را توجیح می کند.
" پرتوهای الهی ":روشنای خدایی. روشنای الهی. پرتوهای خدایی " :لمعات الهیه
تشبیه : " همانند ". تعطیل:" گذاشتن. وانهادن . " تحریم:" آرام. آرامیدن . " تنزیه:ناهمانند. تکبیر:بزرگی. تکفیر:ناسپاس نمایی. دورباش. دورش. تحدید:مر ...
" ویژایی . شناسش":توصیف.