پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٣٦٩)
" رهایی از آسیب ":نجات از استضعاف.
" آسیب " :استضعاف.
" سازا ":استعمار ( سازاگرا ) =سازاگراشناسی. " گولا ":استحمار ( گولاگرا ) =گولاشناسی. " سَرِه ":استثمار ( سَرِه گرا ) =سَرِه گرا شناسی. " زور":استب ...
" وقتهای خوب وقتهای بد ":اوقات خوب و اوقات بد.
گند و خوب ؛ در زبان لری در گزینش گفته میشود گند و خوب کن. ویا میگویند؛ گند و خوب نکن.
" خوب و بد ":حسن و قبح. " خوب ":حسن. " بد " : قبح. بیشتر خوب و بد را به کار می بریم. نیک و بد هم درست است.
بهداشت زندگی؛ ۱_تکایه. ۲_همایه. ۳_دیواره. الف: در فرهنگ. ب: در سیاست. ج: در سرمایه ( سرمایه شناسی ) . یک:در زندگی. دو:در تاریخ. سه:در جاودانگ ...
پُشتا :قافیه.
داناهستی که نام او انسان است. زیبا استی که بود جاویدان است. وز مهر نمادی و نمودی دارد. در راه و روند باورش یزدان است. شهرام. ص
دستک. با دستَکش با واسطه اش:واسطه.
" اِنگاره . پنداره. رخنه. وَرزِه. در خوره. گمانه. انگاشته. برداشته. راهشه. یافته. دریافته. رسیده. کاویده. گرفته. مانده ":فرض.
سِفت. اُستوار . بُرجا:قائم. تو پنداری . . . . . . . پیوسته قائم. شبستری. در زبان لری قائم را به جایی که باید استوار . سخت و برجا باشد می گویند. در ...
"در مرز سرود و پژوهش آن":در حد شعر وتحقیق آن. [معیارالاشعار]. سرود نزد اندیشیان[منطقیان] اما کلام گمانه ووزندار[باوزن] بود. اما کلام لزمهایی باشد. ...
چیستی چام: ماهیت شعر.
" همگان. همه ای. همهء مردم. پیش مردم. همه ای. همگان. نزد همگان. همه ای. همهء مردم. نگاه همه ای . همگان. نزد همگان. پیش همگان. همه ای " :ملاء عام.
[ریخت و پاش#گناس. ] ( [وِلخرج# ناخرج]=کسی که خرج نکند. ) نه ریخت و پاش و نه گناس بلکه به اندازه. نه ولخرج و نه بی خرج بلکه به اندازه. اندازه#ولخر ...
" تورمند. تورمانند. تورماند. تورِش. تور . تورگون. تورگونه. تورگن ":تورنومنت.
" پخشگران و پخش ":انتشارات و نشر.
" پخشگران ":ناشران.
" پخشگر " :ناشر.
آرمان انجمن. آماج انجمن. برنامهء انجمن. نیت انجمن. نیت نوبت است که فارسی است.
" انجمن دانستِهای سیاسی ایران ":انجمن علوم سیاسی ایران.
انجمن آشنایی همگانی ایران:انجمن روابط عمومی ایران.
" انجمن رایانه ای " :انجمن اینترنتی.
آهنجمان. آهنگمان:انجمن.
انجمن:" آنجاماند. آنجاماندن. آنجا مان. آنجامانها ".
ریزِ جستارها. ریزِگفتارها. ریزِ سخنرانی ها. ریزِ پژوهش ها. ریزِ نوشته ها. ریزِ نوشتها. ریزِسرودها. ریزِ چامه ها. ریزِ چامکها. ریزِ شعرها. ر ...
پدیدارهای دگرا؛ ۱_دیر دگرا. ۲_زوددگرا. زمانی رسانه های دیداری و شنیداری و گفتاری امروزه وار نبودند زبانکه گُفتِی و شَنَوی بود در روند زوددگرا بود و ...
۱_اندیشه شناسی=اندیشه پردازی. ۲_سرودشناسی=سرود پردازی. ۳_واژه شناسی=واژه پردازی.
" دوستان خدا ":اولیاء خدا. " دوست خدا ":ولی خدا. مردم هم میگویند؛ دوستان خدا ، دوست خدا ، اولیاء خدا، ولی خدا.
" چشم امید ": چشم عنایت. چشم امید. " چشمداشت ":چشم امید و چشم عنایت.
" چشم تنها ( تنها با چشم ) ":چشم غیر مسلح. " چشم با ابزار ":چشم مسلح. " چشم ناابزار . بی ابزار. ":چشم غیرمسلح. " ابزار چشم ":چشم مسلح. " چشم ابزا ...
" سَرِه های رازوری ": فصوص الحکم. پورتازی. " سَرِه های فرزانش ":فصوص الحکم:بابا یار فارابی.
" پااخگر ِاندیش ":اساس الاقتباس.
" پایهء رسایی ":اساس البلاغه. . . . . . . . . . . . . . پایهء شیوایی:اساس الفصاحه.
کشاف:"یافتگر. یابنده. یابشگر. یابگر. یابنده گر ". کشف کشاف:" یافت یافتگر . یابندهء یابنده گر. یابش یابشگر. دریافت دریافتگر ".
" مال روای قاتی با ناروا ":مال حلال قاتی با حرام. مال واداشتهء قاتی با بازداشته.
" بازداشته ":حرام. " واداشته ":حلال. " انگاشته ":مباح. " خواهشه ":مستحب. " ناخواهشه ":مکروه.
" ناگزیر و گزیر و گریز":واجب و مستحب. مکره. ناگزیر:واجب. گزیر:مستحب. گریز:مکروه.
" خواهش ناب ": مستحب مطلق.
" پرستشهای ناخواهش و یا زشت ":عبادات مکروه. " پرستشهای خواهش و یا زیبا ":عبادات مستحب.
" ناخواهش خودی. خواهش خویشی. ":مکروه نفسی. " خواهش خود . خواهش خویشی: ":مستحب نفسی.
"ناخواهشها":مکروهات. زشتها#" خواهشها: " مستحبات.
" ناخواهش پایه ای و اصلی:"مکروه اصلی. " ناخواهش ناپایه ای و نا اصلی ": مکروه غیر اصلی.
" ناخواهش ": مکروه. " خواهش ":مستحب.
" خواهش ":مستحب. " ناخواهش ":مکروه.
شاپا ( شاید جای بپا است ) . پاشا ( شاید جای بپا باشد ) . شایمان:شایدمان. پایمان:پاییدمان. شایمان:امکان احتیاط. پایمان:امکان احتیاط. شایدها:شایم ...
" جای بپا. جای هشدار. این هشیار. آنک هشدار. هشدارگاه. هوشیار گاه. جایگاه پاییدن. جایگاه هشدار. : منطقهء احتیاط.
" نابِ بپا . برای هوشیاری. ناب هوشیاری. پاس هشدار":محض احتیاط.
" برنامهء هوشیارانه ":تدابیر احتیاط آمیز.