پیشنهادهای صمد توحیدی(شهرام) (٢,٨٤٥)
پیَک. دوپیک به لری و لکی= درپی هم . پی یکدیگر:جوانب. اگرچه جوانب گِرد جنب است که فارسی است بجینب ( بگرد ) بیاب، پیدا کن. جنب و جوش. جنبان. جنبنده. جن ...
" زورزورکی. به زور ":تحمیلی.
تحمیلی:" زورکی. باری ".
" به سر جان. نه به چشم. چشم. به روی سر. هرچه شما بگویی، بخواهی. خواست شما هرچه باشد . هر چه بخواهی. هرچه بگویی. در خدمتم ":با کمال میل.
" روزنامهء جهان ":جریدهء عالم.
هر کس به بت و درونه ها می نگرد. هر کس به گناه خود رها می نگرد. آنی که فرو را و فرا را باشد. اینسان به نماد و انگها می نگرد. شهرام. ص.
یا پیپ و کراواتی است در پیشش نیست. شهرام. ص.
" نواندیش. نوگر. نوورز. تازه اندیش. تازه گر. تازه ورز. تازه ور. دگراندیش. دیگراندیش. نوآور. نونما. نونمود . ازنو. بازازنو. دوباره. دولاره گر . وراورد ...
" دانستمندان والا و بالای الهی ":علمای شامخین و صدر المتالهین.
رودربایستی. روی در بایستی:رودربایستی.
داد. دادِش. دادِشگری. دادشوری. دادشور. دادشورز. دادشورزی. دادشگر. دادشکر. دادشکار. دادِشگروانه. دادشگَرَوانِگی. دادِشمند. دادشمَندانه. دادشمندانه وار ...
" برتر نابرتر. بَرتَرِشایی. بَرتَرِشنده. برترشندهء نابرترشنده. برترای نابرترای. ":ترجیح بلا مرجح.
" رَوندِشایی و دِگردُویی ":دگرثانی و صیرورت.
" روند. دگرودیی. دگردویی و روندش ":دگرثانی و صیرورت
دِی به لری و لکی؛ ۱_زایش. در کیک سال اُما وِدی:در کیک سال به دنیا آمد. ۲_دید. ۳_دود ۴_دی:دیروزی که فارسی است ودر شعرهایی مانند خیام؛ از دی که گذشت. ...
در تاریخ پسندد
و به همان نماد. . . . .
پورسیناست
اندک اندک
بیهودگی و ناروند پذیری. . . .
روند دانش. . . .
" پساویژان. پساویژانی ":postdoct.
" سرکارافزا. سرکارافزایی. فراکارافزا. فراکارافزایی ":فوق دکتری.
" سرکارافزایی. فراکارافزایی ":فوق دکتری.
" سرکارافزا. سرکارافزایی. فراکار افزا. فراکارافزایی ":فوق دکترا. فوق دکترایی.
" کارافزا. کارافزایی ":دکتر . دکترا.
" کارشناس. کارشناسی ":لیسانس. لیسانسه.
عشق افلاطونی آن است که همه عشق است بی گسست و بی پیوست بی ترازی مادی و معنوی و فرتراز مادی و معنوی است برخوردی در کار نیست وباز خوردی درکار نخواهد بود ...
" دلِ مهر. مهرِ دل ":قلبِ عشق. عشقِ قلب.
" بُنامَدِ جادویی. بُنامَد جنبلی. بنامَدِ سرّ. بنامد بلایی در راه آوردن ":ایده آلیسم جادویی. بُنامِد افسونی:ایدآلیسم جادویی.
خودشگر. خودشگری. خودشگرا. خودش ورز. خودش ور. خودشکار. خودشکاری. خودشنما. خودشنمایی. خودشنمایانگی:"محاسبه النفس.
خودِشایی. خودشی. خودشا. خودا. خورو. خودورز. خودوری. خودورزی. خودورزایی:محاسبه النفس.
خودیابی . خودکاری. خودشناسی. خودشمار. خودشماری. خودگر. خودگری. خودکر. خودکری. خودیاب. خودبابی. خودبرانداز. خودورانداز. خودوراندازی. خودشناس. خودشکنای ...
پیشنهادی من در مواردی یک واژه با چند فرست پیشنهاد شده اند. که انگار و لحاظ گردند.
" آبزی نما ":آکواریوم.
" پرتابا. پرتاب ":جکوزی. گرمابه گرد.
" ایستاد گاز . گازایستاد ":گاز استیشن.
فراافتامد جنبلی. فرا افتامد جادویی. فراافتامد بسته. فراافتامد سرّ. فراافتامد بلایی در راه آورد:سورریالیسم جادوِی.
" افتامد جنبلی ":ایده آلیسم جنبلی.
افتامد سرّ. افتامد بسته. افتامد جنبل. افتامد جادو. افتامد بلایی در را ه آوردن. افتامد راست و درست:ریالیسم واقعیت و حقیقت.
ایراد:" ایرهات به لکی یعنی درآمد. جلوی کسی در آمد".
بازساخت. بازساز. بازسازی. بازپردازی. بازبنا. بازساختمان. بازنماد. بانما. باساخت. بازسازی. بازپردازی. بازنهاد.
" کارنما. خدمت نما. ورز نما. گرنما. نمانما. کَرنما . کَرند. کَرنده. گَرند. گَرنده" سِروِر ".
افتامَدِ جَنبَلی:رئالیسم جادویی.
نوشته.
همراه. هم بهره. همکار. هم یار. باهم. دست به یک. دست به یکی. یک دست. یکدست:باهم.
" دربار. درباری. دربایها. درباریان ":مسئول. مسئولان . مسئولها. بار که می دادند. کسانی می پرسیدند کی و کیان در ( بار ) هستند که دربار به آنهایی که کا ...
دماغ:پِت، به لری و دکی. بددماغ:ناخشنود.
سبک. نیمه سبک. سنگین. نیمه سنگین.