پیشنهادهای Adel Chaichian (١٨٩)
ملاحظات
iso - generator منبع انرژی که به همان اندازه که سوخت مصرف می کند، سوخت جدید در خودش تولید می کند. مانند راکتورهای هسته ای با نوترون سریع و زاینده ( ...
مجموعه ای از 15 عنصر فلزی رادیواکتیو جدول تناوبی مندلیف است که با اکتینیوم ( عدد اتمی 89 ) شروع و به لورنسیوم ( عدد اتمی 103 ) ختم می گردد. غیر از ا ...
کاری را شروع کردن، ترتیب دادن، اعلام کردن، افتتاح کردن
عمدتاً در مورد منابع مختلف: دست نخورده استفاده نشده برداشت نشده به کار گرفته نشده
با کسی تعارض داشتن با کسی کل کل داشتن با کسی درگیر بودن با کسی کارد و پنیر بودن فلانی با بهمانی آبش توی یک جوب نمی رود
تسویه بازپرداخت نقد کردن
شخص متصدی مقام یا پست در یک اداره متصدی شخص دارای تصدی پست اداری شخص عهده دار پست اداری عهده دار
منظم منضبط نظام مند
جایگیری سطح در بر گیرنده
a bundle of rods with a projecting axe blade, carried by a lictor in ancient Rome as a symbol of a magistrate's power, and used as an emblem of autho ...
جامعه ابتدایی
اقوام پدری خویشاوندان پدری
به صورت قطعه قطعه جدا جدا پاره پاره
اعقاب
پرنده ای حشره خوار شبیه چلچله و پرستو با بال های بلندتر از آنها بادخورک بادقپک
Restrictions
shoot oneself in the foot = be asking for trouble behave self - destructively cut your own throat dig your own grave be your own worst enemy sig ...
در نهایت قبول کردن زیر بار چیزی رفتن رضایت دادن به تن دادن به قبول کردن چیزی علی رغم امتناع اولیه
اغماض کردن چشم پوشیدن بر/نادیده گرفتن ( چیزی یا کاری نامطلوب )
to direct all your efforts into the particular task you are involved in to try to avoid trouble or involvement in a difficult or dangerous situation ...
A non - dispatchable source of electricity generates electrical energy but cannot be turned on or off in order to meet societies fluctuating electric ...
نوعی کاپیتولاسیون مصونیت از پیگرد قضایی
به خواسته کسی ( یا خود ) تن در دادن دل کسی ( یا خود ) را بدست اوردن به میل کسی ( یا خود ) رفتار کردن برآورده کردن خواست/میل خود یا دیگران
باریابی شرفیابی ملاقات رسمی به حضور پذیرفتن
هیئت همراه
چمچه ملاقه هر چیز شبیه چمچه یا ملاقه برای برداشتن و جابجایی مواد مختلف
منتفی دانستن نامحتمل شمردن کنار گذاشتن حذف کردن
unrivalled synonym: peerless unmatched unequalled unparalleled unexampled
تیر فلزی افقی کشتی که نقش ستون فقرات کشتی را دارد و پروانه به ته آن نصب می شود.
حمل و نقل جاده ای کالا ترابری جاده ای انتقال زمینی مواد ( نه مواد مخدر! )
فرآیند تجزیه مواد شیمیایی بر اثر گرما و افزایش دما
هر زمان یا مکانی که مناسب شخص است
به اختیارِ به انتخابِ به تصمیمِ به صلاحدیدِ به تشخیصِ
محصولات مصرفی
keep it short یعنی: خلاصه اش کن!
قوی مقتدر فوق العاده بزرگ استثنایی
به صورت ناگهانی ظاهر شدن یا اتفاق افتادن به طور غیرمترقبه پیش آمدن به طور ناگهانی پدیدار گشتن
1 - از مرحله سختی گذشتن، دوره سختی را گذراندن 2 - تحقیق و بررسی کردن یک موضوع به صورت روش مند
زیر بار مسئولیت چیزی بودن غرق در کار بودن
همراه بودن با هم نظر بودن با مثال: I am lined up with you on this subject
در ابعاد بزرگ در مقیاس بزرگ
عامل احیاء کننده سنگ آهن در کوره بلند ( کوره دمشی ) که معمولا آهک، هیدروژن، یا متان است.
کلوخ توده کُپّه قطعه قطعه گلوله گلوله
خاکه نرمه
شمش آهن خام یا شمش چدن که شکننده بوده، و محصول کوره ذوب آهن است و دارای کربن ( حدود 4% ) و سیلیس و ناخالصی های بالاست و برای تولید فولاد استفاده می ش ...
گاری برای حمل سنگ آهن، آهک، یا کُک به بالای کوره واگن حمل متریال به کوره که روی یک خط ریل حرکت می کند
در وضعیتی با مشغله زیاد در حال حرکت یا مسافرت
نوعی خاک رس با قابلیت جذب بالای آب و میزان انبساط و انقباض شدید که در گندله سازی آهن به عنوان مواد افزودنی و نیز به عنوان گل حفاری استفاده می شود.
اشتها میل
با دوز و کلک دور زدن با لطایف الحیل سر پیچی کردن پیچاندن
اوج گرفتن تدریجی به طور تدریجی شدت گرفتن
Omoiyari is a form of selfless compassion, putting yourself in the shoes of others, and from their perspective anticipating their needs.
به خاک افتاده از پا درآمده درمانده فرومانده به خاک ذلت نشسته ضعیف و ناتوان بیچاره شده تسلیم بی دفاع
به طور ناگهانی به چیزی توجه دادن با اشتیاق و به سرعت از فرصت استفاده کردن به سرعت چیزی را مغتنم شمردن قاپیدن فرصت به سرعت قدر فرصت را دانستن و از آن ...
“Sashimono” is a technique for assembling furniture and other wooden items without nails, using both simple and highly complex wood joints.
تحقیر شده
بدتر کردن با افزودن تشدید کردن
ممانعت کردن جلوگیری کردن از کسی جلو زدن و راه او را بستن یا تغییر دادن
منش طبع مرام خصلت مجموعه نگرش ها و عادت ها و رسوم یک جمعیت انسانی
به طور منقطع به طور گسسته گاه گاهی هر از گاهی غیر پیوسته
شروع کردن اجرای سیاست جدید یا برنامه جدید استقرار دادن برقرار نمودن
خطور کردن تاثیر گذاشتن نفوذ کردن
لب به لب بستن لب به لب روی هم انداختن عمران: سر دو میلگرد را لب به لب گذاشتن و به هم بستن
صرف کلمه ( گرامر ) پایانه کلمه اضافه نمودن پسوند به انتهای کلمه یا تغییر پایانه کلمه برای تعیین حالت گرامری آن
به اختیار خود به صلاحدید خود به تشخیص خود
it dawned on me. دو ازاری ام افتاد، گرفتم، فهمیدم، متوجه شدم، دریافتم،
کاروان دسته/ گروه در حال حرکت
سنگ شکن چرخشی سنگ شکن دوار سنگ شکن ژیراتوری
جدا کردن فلز از سنگ کانی توسط آبگونه ها به ویژه اسید
پذیرفتن قبول کردن فهمیدن به باور . . . رسیدن
در علوم سیاسی: انشعاب شاخه
ترکاندن/ترکیدن منفجر کردن/شدن
تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده نیروی ویژه نیروی دریایی ایالات متحده تکاور نیروی دریایی ایالات متحده
کمیته اجرایی
مناطق مسکونی حاشیه شهر
جنگ طلبی ( در مقابل pacifism و pacificism )
مار - اژدهای بالدار افسانه ای نماد کازان، پایتخت تاتارستان
خانه ویلایی بزرگ عمارت اربابی عمارت خانه اربابی با باغ اطراف آن
کنار آمدن با ساختن با تحمل کردن
تلگرام ( لطفاً این معنی جایگزین ارسالی قبلی شود )
تلگراف خبر گزارش
entrysm = entrism نفوذ دادن اعضاییک گروه به داخل یک حزب به منظور به دست گرفتن رهبری آن یا اثرگذاری در تعیین اهداف و برنامه ها
توان و اراده ناشی از تلاش اولیه نیروی حرکت عزم حرکت نیروی فزاینده
مکتبی از فلسفه یونان قدیم ( Cynicism ) که بر مبنای عقاید زیر استوار است: - زیستن بر روال طبیعت و بی نیازی - ضرورت تقوا و فضیلت برای رسیدن به خوشبخت ...
در خطر از دست دادن در معرض خطر
بسته شده به طناب یا سیم بند شده بند دار دارای حرکت محدود و مقید شده
شل کردن سست کردن ریلکس کردن دچار رخوت کردن
در روانشناسی و هیپنوتیزم: بازخوانی کامل یک تجربه قبلی با انجام حرکت خاصی ( عمل یا سخن یا اشاره و نظایر ) فراخوانی عمل شرطی شده
داغ گذاشتن
حرکت دادن سریع و ناگهانی در جهت بالا و پایین یا جلو وعقب تکان دادن
لغو کردن
سرنگون کردن/شدن باعث سرنگونی شدن باعث فروپاشی شدن فرو ریختن کله پا کردن/شدن
اصطلاح آلمانی به معنی سبک معماری و دکوراسیون داخلی آلمان از 1915 تا 1948 که بر اساس قابلیت استفاده، استحکام، و راحتی بود.
سرزمین های محصور ( توسط کشورها یا ایالات دیگر )
آرامش خاطر آسودگی خاطر حالت صلح و آرامش سکوت
تشکیل دادن به شکل خاصی درآوردن شکل دادن تدوین کردن تنظیم کردن
خشکاندن خشکیدن به تدریج محو کردن/شدن آرام آرام ناپدید کردن/شدن
آغاز کردن به راه انداختن برپا کردن افتتاح کردن باز کردن گشودن مطرح ساختن
انسان یا جانوری که شکمش خالی شده است شکم خالی شده محرومیت کشیده محروم
کارگران و کارمندان حقوق بگیر
علم زبان شناسی
بحران اقتصادی رکود اقتصادی
پیشبینی کردن فکر چیزی را از قبل کردن تصور چیزی را کردن در نظر داشتن
رفع مسئولیت کردن ترک کردن دست کشیدن از
به هر طریقی که شده به هر نحوی که شده از هر راهی که شده
طبقه اجتماعی شامل بازرگانان و سرمایه داران صاحبان صنعت و تجارت صاحبان موسسات تجاری و صنعتی ( در مقابل زمین داران یا فئودال ها )
مژده نوید بشارت
استقبال کردن خوشآمد گفتن شادباش گفتن گرامی داشتن
به صورت سوال بدون توقع پاسخ یا بدون نیاز به پاسخ به صورت بدیعی به صورت بلاغتی به صورت سوالی که در اصل خبری است
استوار و آماده ( برای شروع کاری ) از خود مطمئن دارای اعتماد به نفس دارای تعادل
منگنه یا گیره برای فشردن و نگه داشتن دو قطعه تخته منگنه چوب گیره چوب بست چوب
احساس سنگینی کردن به سمت پایین فشار دادن یا کشیدن افتادن به سمت پایین
ساختن اسم از فعل، صفت، قید، یا ترکیبی از کلمات انتزاعی به شکل اسم درآوردن اسم سازی
معنی ضمنی معنی تلویحی دلالت ( داشتن ) فحوای کلام
تکرار رئوس مطالب جمع بندی مطالب خلاصه اهم مطالب
[رنج، درد، بلا] به سرِ خود یا کسی دیگر آوردن [رنج، درد، بلا] متوجه خود یا دیگری ساختن تحمیل کردن وارد ساختن اعمال کردن
تهیه خلاصه ای از اهم موارد گرفتن ایده یا معنی اصلی از مجموعه ای از اندیشه ها، اطلاعات، یا تجربیات خلاصه گیری کردن تخلیص
تقدیس تطهیر
ادمین محترم! لطفاً معنی درج شده مرا وارد نکنید.
پرانتز باز و بسته علامت ( )
وارد شدن به جایی با حیله و فریب رسیدن به چیزی یا جایی با دوز و کلک چپاندن ( معمولاً با into )
علایق احساسات تمایلات
روابط تغییرات صوتی صدا در سخن
فرمان دستور تحمیلی بخشنامه آمرانه
سیاست کج دار و مریز مماشات باج دهی کوتاه آمدن در برابر حریف و امتیاز دادن
تجمیع انباشتن گردآوری جمع
ژنرال ارتشبد بالاترین درجه افسران در ساختار سازمانی ارتش ( سپهبد یا Lieutenant General فرمانده یک لشکر بوده و پایین تر از ارتشبد است )
لشکر که شامل 2 تا 5 تیپ ( division ) بوده و تحت فرماندهی یک سپهبد ( lieutenant general ) است. چند لشکر یک سپاه را تشکیل می دهند که تحت فرماندهی یک ژ ...
در کوهنوردی و طبیعت گردی: مسیر پاکوب
غلاتی که فرآوری و تصفیه نشده است، غلاتی که دارای همه 3 جزء تشکیل دهنده آن ( endosperm, germ, bran ) باشد، غلاتی که هیچ کدام از اجزای تشکیل دهنده دا ...
چنگک مکانیکی، قلاب، چنگاله
لایه میانی کره زمین ( بین پوسته و هسته )
سنگ متامورفیک: یکی از 3 گونه سنگ طبیعی که از سنگ های رسوبی، آذرین، یا متافورمیک اولیه بر اثر فشار و دمای بالا ایجاد می شود. سنگ تغییر شکل یافته
Biochar is the lightweight black residue, consisting of carbon and ashes, remaining after the pyrolysis of biomass, and is a form of charcoal. Bioch ...
مبارزه طلبی، به چالش کشیدن، مقابله، عرض اندام.
دنبال کردن تعقیب کردن
ضربه برخورد تصادم
تعادل خونسردی آرامش متانت کرامت
act deferential = the act of showing respect or submission to someone in a position of power or authority. People who are deferential may avoid disa ...
خوردن چیزی به یک سطح و دور شدن یا منعکس شدن
عینک آفتابی عینک دودی
to stop treating ( someone ) in a strict or harsh way. to do them a favor or excuse them from a punishment or an onerous task to stop criticizing or ...
کسی را با چرب زبانی متقاعد به کاری کردن کسی را با زبان بازی راضی به کاری کردن فریفتن خر کردن کسی با زبان بازی و چاپلوسی کسی را با چرب زبانی به راه آو ...
مغلوب شده مسخر شده متحیر شده وامانده
بریدن حرف کسی قطع کردن حرف کسی
خطوط افقی که وظایف و مسئولیت ها را در چارت و دیاگرام گردش فعالیت ها به بخش های مختلف تقسیم می کنند. ( مدیریت پروژه - Kanban )
to pitch something to someone = to try to persuade someone to do something She pitched her idea to me over a business lunch.
vulgar, slang, mainly US. a woman's breasts.
معنی مستقیم: هیزم به آتش رساندن، تامین سوخت، سوخت رسانی معنی ضمنی: تامین کردن، تغذیه کردن
کلافه شدن بی حوصله شدن آزرده شدن بی قرار شدن عصبانی شدن
بروز ندادن احساسات مثبت یا منفی عدم ابراز هیجانات ( مثبت یا منفی ) خونسردی عاطفی خنثی بودن از نظر احساسی و هیجانی احساساتی نبودن بی تفاوت بودن نسبت ...
پذیرش شکست اعتراف به شکست تسلیم شدن به شکست
خود تحقیری خود را کم ارزش دیدن یا تصور کردن خود را کوچک شمردن خود را دست کم گرفتن
به طور واکنشی خود به خودی به صورت خودکار غیرارادی
در عین حال
دارای ذهن خشک و بسته دارای ذهن ساده و خطی دارای ذهن جزئی نگر دارای ذهنی غیرخلاق
مزورانه ریاکارانه بدون صراحت غیرمنصفانه غیرصادقانه
Sinoing = giving too much attention and affection ( whether through gifts, compliments, or acts of service ) as a way of seeking validation from some ...
استدلال قیاسی استدلال استنتاجی روش منطقی رسیدن از ایده های کلی به نتایج خاص رسیدن از کل به جزء
opposite to feminism
Chick crack is slang for communication techniques or conversational topics which provoke emotional responses.
مشک کره گیری اسباب گردنده برای گرفتن کره از شیر بالا و پایین شدن شیر در مشک کره گیری تلاطم
تعویض
پرداخت کننده قبض ( برق، تلفن، آب و نظایر )
consent application means an application filed with Board by an individual ( or by an insured credit union on behalf of an individual
آبجوی باز ( در مقابل بطری آبجو ) آبجویی که از بشکه ریخته می شود
a portion of meat, usually served grilled or fried and often covered in breadcrumbs. "a pork cutlet" :British a lamb or veal chop from just behind ...
very foolish or stupid
busy doing something else
lie in ruins = to be extremely badly damaged so that most of it has fallen down
Other synonyms for surmountable: conquerable, superable, vincible, stoppable, beatable, achievable, attainable, winnable, manageable
the time between the receipt of and the fulfillment or completion of an order, document, or the like. مدت زمان از دریافت یک سفارش تا تکمیل آن.
bagel vs donut: Donuts contain a lot more sugar and fat than bagels, and bagels contain more protein and sometimes more fiber than donuts. Donuts ar ...
to consider doing something, but not seriously, or to be interested in something for a short time سرسری گرفتن به بازی گرفتن ( یک موضوع جدی ) جدی ...
psychologically ) manipulator = gaslighter ) = کنترل گر Gaslighting is a form of psychological manipulation in which the abuser attempts to sow self ...
to catch up with someone = begin to have a damaging effect on someone گریبان کسی را گرفتن
to bench = to remove from or prevent from playing in a sports contest نیمکت نشین کردن
آرام متین با اعتماد به نفس با خیال راحت خونسرد منسجم
مدل الگو نقشه الگو طرح الگو
have a good/excellent command/mastery/proficiency of something
Pollute Contaminate Poison Infect
شبیه . . . بودن مانند . . . دیده شدن کسی یا چیزی را نمایاندن یاد . . . انداختن ( فعل متعدی است )
بریدن، تراشیدن، قلم زدن شکل دادن به چیزی از چوب یا فلز با برش دادن و قلم زدن و نظایر مثال: Eisenhower is a surname derived from the German word Eisen ...
شپش
بلافاصله فوراً آناً همان لحظه اول معمولاً به صورت "right off the bat"
Some synonyms for "thought provoking": intriguing inspiring interesting fascinating
Relaxed and confident in one's manner of presenting oneself and interacting with others; conveying the impression that one has a clear, satisfying u ...
زیر و رو کردن چرخاندن برگرداندن معکوس کردن مثال: New leaders need to flip their focus. Instead of looking at others, they must realize that others no ...