تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to bench = to remove from or prevent from playing in a sports contest نیمکت نشین کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آرام متین با اعتماد به نفس با خیال راحت خونسرد منسجم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مدل الگو نقشه الگو طرح الگو

پیشنهاد
٠

have a good/excellent command/mastery/proficiency of something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Pollute Contaminate Poison Infect

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شبیه . . . بودن مانند . . . دیده شدن کسی یا چیزی را نمایاندن یاد . . . انداختن ( فعل متعدی است )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بریدن، تراشیدن، قلم زدن شکل دادن به چیزی از چوب یا فلز با برش دادن و قلم زدن و نظایر مثال: Eisenhower is a surname derived from the German word Eisen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شپش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلافاصله فوراً آناً همان لحظه اول معمولاً به صورت "right off the bat"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Some synonyms for "thought provoking": intriguing inspiring interesting fascinating

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Relaxed and confident in one's manner of presenting oneself and interacting with others; conveying the impression that one has a clear, satisfying u ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

زیر و رو کردن چرخاندن برگرداندن معکوس کردن مثال: New leaders need to flip their focus. Instead of looking at others, they must realize that others no ...