پیشنهادهای Adel Chaichian (٢١٢)
منتفی دانستن نامحتمل شمردن کنار گذاشتن حذف کردن
unrivalled synonym: peerless unmatched unequalled unparalleled unexampled
تیر فلزی افقی کشتی که نقش ستون فقرات کشتی را دارد و پروانه به ته آن نصب می شود.
حمل و نقل جاده ای کالا ترابری جاده ای انتقال زمینی مواد ( نه مواد مخدر! )
فرآیند تجزیه مواد شیمیایی بر اثر گرما و افزایش دما
هر زمان یا مکانی که مناسب شخص است
به اختیارِ به انتخابِ به تصمیمِ به صلاحدیدِ به تشخیصِ
محصولات مصرفی
keep it short یعنی: خلاصه اش کن!
قوی مقتدر فوق العاده بزرگ استثنایی
به صورت ناگهانی ظاهر شدن یا اتفاق افتادن به طور غیرمترقبه پیش آمدن به طور ناگهانی پدیدار گشتن
1 - از مرحله سختی گذشتن، دوره سختی را گذراندن 2 - تحقیق و بررسی کردن یک موضوع به صورت روش مند
زیر بار مسئولیت چیزی بودن غرق در کار بودن
همراه بودن با هم نظر بودن با مثال: I am lined up with you on this subject
در ابعاد بزرگ در مقیاس بزرگ
عامل احیاء کننده سنگ آهن در کوره بلند ( کوره دمشی ) که معمولا آهک، هیدروژن، یا متان است.
کلوخ توده کُپّه قطعه قطعه گلوله گلوله
خاکه نرمه
شمش آهن خام یا شمش چدن که شکننده بوده، و محصول کوره ذوب آهن است و دارای کربن ( حدود 4% ) و سیلیس و ناخالصی های بالاست و برای تولید فولاد استفاده می ش ...
گاری برای حمل سنگ آهن، آهک، یا کُک به بالای کوره واگن حمل متریال به کوره که روی یک خط ریل حرکت می کند
در وضعیتی با مشغله زیاد در حال حرکت یا مسافرت
نوعی خاک رس با قابلیت جذب بالای آب و میزان انبساط و انقباض شدید که در گندله سازی آهن به عنوان مواد افزودنی و نیز به عنوان گل حفاری استفاده می شود.
اشتها میل
با دوز و کلک دور زدن با لطایف الحیل سر پیچی کردن پیچاندن
اوج گرفتن تدریجی به طور تدریجی شدت گرفتن
Omoiyari is a form of selfless compassion, putting yourself in the shoes of others, and from their perspective anticipating their needs.
به خاک افتاده از پا درآمده درمانده فرومانده به خاک ذلت نشسته ضعیف و ناتوان بیچاره شده تسلیم بی دفاع
به طور ناگهانی به چیزی توجه دادن با اشتیاق و به سرعت از فرصت استفاده کردن به سرعت چیزی را مغتنم شمردن قاپیدن فرصت به سرعت قدر فرصت را دانستن و از آن ...
“Sashimono” is a technique for assembling furniture and other wooden items without nails, using both simple and highly complex wood joints.
تحقیر شده
بدتر کردن با افزودن تشدید کردن
ممانعت کردن جلوگیری کردن از کسی جلو زدن و راه او را بستن یا تغییر دادن
منش طبع مرام خصلت مجموعه نگرش ها و عادت ها و رسوم یک جمعیت انسانی
به طور منقطع به طور گسسته گاه گاهی هر از گاهی غیر پیوسته
شروع کردن اجرای سیاست جدید یا برنامه جدید استقرار دادن برقرار نمودن
خطور کردن تاثیر گذاشتن نفوذ کردن
لب به لب بستن لب به لب روی هم انداختن عمران: سر دو میلگرد را لب به لب گذاشتن و به هم بستن
صرف کلمه ( گرامر ) پایانه کلمه اضافه نمودن پسوند به انتهای کلمه یا تغییر پایانه کلمه برای تعیین حالت گرامری آن
به اختیار خود به صلاحدید خود به تشخیص خود
it dawned on me. دو ازاری ام افتاد، گرفتم، فهمیدم، متوجه شدم، دریافتم،
کاروان دسته/ گروه در حال حرکت
سنگ شکن چرخشی سنگ شکن دوار سنگ شکن ژیراتوری
جدا کردن فلز از سنگ کانی توسط آبگونه ها به ویژه اسید
پذیرفتن قبول کردن فهمیدن به باور . . . رسیدن
در علوم سیاسی: انشعاب شاخه
ترکاندن/ترکیدن منفجر کردن/شدن
تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده نیروی ویژه نیروی دریایی ایالات متحده تکاور نیروی دریایی ایالات متحده
کمیته اجرایی
مناطق مسکونی حاشیه شهر
جنگ طلبی ( در مقابل pacifism و pacificism )