پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٢٢)
پیش بینی نشده، غیرمنتظره، نامنتظره
وابستگی به مسیر Path dependence explains how the set of decisions people face for any given circumstance is limited by the decisions they have made i ...
فوق کارآمد
پسرفت، پسروی، برگشت، عقبگرد
فرامرزی
پیاده کردن، کاربست، کارگزاری
تغییر جهت دادن، رو کردن به
تغییر جهت، تغییر مسیر
حق خرید سهام
آشفته، درهم ریخته، جابجا، نابجا، عوضی، نامرتب، اشتباه، نادرست
پسوند: سازگار با، دوستدارِ، متناسبِ، متناسب با environment - friendly farming : کشاورزی سازگار با محیط زیست
برگرفتن
1 مقروض، قرض دار 2 انسان، فرد، شخص، بنده، آدم، کس، تن، نفر، آدمی، بشر individual, mortal, person, somebody, someone, soul - a human being= thefreedic ...
در صورت ممکن
چیزنت
پولشویی
درج
عبور ( کردن از )
پرداختن، حریف شدن، چیره شدن، جوابگو بودن، پاسخ گفتن، روبررو شدن
آشکارا، به وضوح
مبین
هموارسازی، تخفیف، کاستن
طرز تفکرات
از هم پاشیدن
فروپاشیده، فروافتاده، فروریخته، متلاشی، ویران
ناآگاهانه، ندانسته
عقب نشینی ( کردن )
سیرت، طریقت ( کاربرد قدیمی ) : تطبیق دادن
اشتباهی، اشتباها، غیرعمد، سهوا، غیرعامدانه
زبان اول
زبان دوم
زبان آموز، فراگیر/فراگیرنده زبان
1 بدنمند 2 گنجیده، نهفته، موجود
طرفین قرارداد، پیمانکاران، مقاطعه کاران
روشنگر خود
به ظاهر متفاوت
به راه/روبه راه نبودن، اشتباه شدن/بودن، سوءعمل، عملکرد سوء داشتن، عملکرد ناقص داشتن، بد/نادرست عمل کردن، بد کار کردن، منحرف شدن، به اشتباه رفتن
رونق و رکود a situation in which a period of great prosperity or rapid economic growth is abruptly followed by one of economic decline
وقفه، سکته
عملکرد خوبی داشتن
تضعیف
مربوطه
چیست، کدام است، یعنی چه
درآمیختگی
راه بردن به، راه یافتن به، راهبر بودن به، راهبری کردن به
استخدام، به کارگماری بکارگیرنده، بکاربرنده
مورد انتظار
خوب از آب درآمدن، خوب رقم خوردن
تحلیل رفته، آسیب دیده، صدمه دیده، سست، ضعیف، نابود، فروپاشیده، ازبین رفته، تخریب شده
بی هیچ انگیزه واضحی