پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٢٢)
دراکولایی
دراکولا
تک حزبی
سوخت رسانی، نیروبخشی
مکش، مک زنی، میک
پسوند: پسا، پس از، مابعد China embarked on its post - Mao journey with economic reforms : چین سفر پسامائویی خود را با اصلاحات اقتصادی آغاز کرد China ...
روبرداری، پرده برداری
هواداران، طرفداران، هواخواهان، پشتیبانان، حامیان ( صورت جمع کلمهsupporter ؛ برای معانی بیشتر آن مدخل را ببینید )
متحدان، هم عهدان، همدستان، قربا، منتسب، منتسبان
هم بند
هم نوعان
نشان دادن به صورت/به شکل/در قالب To represent by a sign, symbol, number, or formula: express a fraction as a decimal : نشان دادن کسر به صورت اعشاری
ملاعبه، تجمش، مغازله
دوگانگی
پرورنده، پروراننده
( به ) پیش بردن
راهکار، علاج، پاسخ، درمان، دوا، تعمیر، مرمت Informal ) Something that repairs or restores; a solution ) : there is no easy fix for an intractable pr ...
واگذاری، اعطا، اعتراف، تسلیم واگذارنده، اعطاکننده، معترف
کوتاه مدت
میان مدت
بلندمدت ( long term )
مدخل on the high side را ببینید
On the high side can be used to mean that there are more of something than would be desirable, but not too much to be dangerous or incorrect درجه زیا ...
درجه زیادی داشتن، بالادرجه بودن، مقدار زیاد داشتن، زیاد بودن ( مقدار زیادی که آسیب زا یا خطرناک نباشد ) On the high side can be used to mean that th ...
مدخل be on the low side را ببینید
It implies that there are fewer that would be desirable, but not necessarily too few درجه کمی داشتن، پایین درجه بودن، مقدار/میزان کمی داشتن، کم/اندک ...
مدخل be on the low side را ببینید
برای معانی بیشتر مدخل built on را ببینید
برای معانی بیشتر مدخل based on را ببینید
پشت پا زدن، تن ندادن
شاق
زیادی تاکید داشتن، تاکید زیادی داشتن
ناپایدار
کم درآمد، کم مزد، کم دستمزد، دستمزدپایین
در عین حال
فوق العاده
مورد ارجاع
اداره آمار
ارائه شده، قیدشده، تامین شده، فراهم شده، فراهم آمده، فراهم آورده
محقق کردن، عینیت بخشیدن
رود پِرل
به مقدار کم، کم، اندک، به سادگی، به آرامی
اَبَرمنطقه
بی پایان
بنا بر، بر پایه، بر مبنای، مبتنی/مبنی بر، بر اساس
نور امید
پرقدرت، پرنیرو، پرتوان، پرمایه، پرزور، پرصلابت، پرطاقت، بسیار قوی، بسیار نیرومند
نفی کردن، نافی/نفی کننده بودن
معنی: به اشاره متضاد : صراحتا
مطلب را گرفتن، متوجه مطلب شدن، متوجه اشاره شدن، اشارتا/تلویحا فهمیدن