پیشنهادهای محدثه فرومدی (٤,٧٠٥)
واگذاری، اعطا، اعتراف، تسلیم واگذارنده، اعطاکننده، معترف
کوتاه مدت
میان مدت
بلندمدت ( long term )
مدخل on the high side را ببینید
On the high side can be used to mean that there are more of something than would be desirable, but not too much to be dangerous or incorrect درجه زیا ...
درجه زیادی داشتن، بالادرجه بودن، مقدار زیاد داشتن، زیاد بودن ( مقدار زیادی که آسیب زا یا خطرناک نباشد ) On the high side can be used to mean that th ...
مدخل be on the low side را ببینید
It implies that there are fewer that would be desirable, but not necessarily too few درجه کمی داشتن، پایین درجه بودن، مقدار/میزان کمی داشتن، کم/اندک ...
مدخل be on the low side را ببینید
برای معانی بیشتر مدخل built on را ببینید
برای معانی بیشتر مدخل based on را ببینید
پشت پا زدن، تن ندادن
شاق
زیادی تاکید داشتن، تاکید زیادی داشتن
ناپایدار
کم درآمد، کم مزد، کم دستمزد، دستمزدپایین
در عین حال
فوق العاده
مورد ارجاع
اداره آمار
ارائه شده، قیدشده، تامین شده، فراهم شده، فراهم آمده، فراهم آورده
محقق کردن، عینیت بخشیدن
رود پِرل
به مقدار کم، کم، اندک، به سادگی، به آرامی
اَبَرمنطقه
بی پایان
بنا بر، بر پایه، بر مبنای، مبتنی/مبنی بر، بر اساس
نور امید
پرقدرت، پرنیرو، پرتوان، پرمایه، پرزور، پرصلابت، پرطاقت، بسیار قوی، بسیار نیرومند
نفی کردن، نافی/نفی کننده بودن
معنی: به اشاره متضاد : صراحتا
مطلب را گرفتن، متوجه مطلب شدن، متوجه اشاره شدن، اشارتا/تلویحا فهمیدن
از جهاتی
جای دادن/گرفتن در، قرار دادن/گرفتن در، جور شدن/کردن در، کار گذاشتن در، جا گذاشتن در، چپاندن/چپیدن در، چفت کردن/شدن در، نهادن در، گذاردن در، جاانداختن ...
slot in : جای دادن در، گنجاندن در، جور شدن/کردن در، کار گذاشتن در، جا گذاشتن در، چپاندن در، چفت کردن/شدن در، نهادن در، گذاردن در، جاانداختن/افتادن در ...
چفت ( شده ) ، جور ( شده ) ، به خوبی جاافتاده، گنجیده، کارگذاشته، جاسازی شده، چپانده، چپیده، قرارگرفته، نهاده ( شده ) ، جاگرفته، گذارده
به مدخل name of the game رجوع کنید
با ترجمه تحت الفظی هم می توان معنای آن را رساند: it is the name of the game : اسم ( این ) بازی همین است Power is the name of the game for many politi ...
پرخطر، پرمخاطره، پرهراس، بسیار ترسناک، بسیار خطرناک
وارد عمل شدن، وارد صحنه شدن، پا به صحنه گذاشتن
تهی از، خروج از
be pioneered by : به پیشگامی . . . بودن the development state route was pioneered by Japan : مسیر دولت توسعه به پیشگامی ژاپن بود
چیزی به گوش کسی خوردن
. . . نماد آن است symbolized by the 1947 deal between General Motors and the Auto Workers Union, this path generated mass consumption : این مسیر، که ...
آلات، ادوات، لوازم، اسباب، وسایط، سازوبرگ، تجهیزات
پنداشت، پندار
پندار و کردار
مائوئیست، مائوگرا
درک نادرست