modestly


محجویانه، باشرم، با آزرم، از روی فروتنی، با افتادگی، با تواضع

جمله های نمونه

1. the widow dresses modestly
بیوه زن عفیفانه لباس می پوشد.

2. Being youngsters, we sat modestly at the back, never daring to speak.
[ترجمه گوگل]ما که جوان بودیم، متواضعانه پشت سر نشستیم و جرات حرف زدن نداشتیم
[ترجمه ترگمان]جوان بودن، با حجب و حیا روی پشتی نشسته بودیم و هرگز جرات حرف زدن نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They talked modestly of their valiant efforts to keep the tanker afloat.
[ترجمه Ramin] ]آن ها با فروتنی درباره تلاش های شجاعانه شان برای شناور ماندن تانکر صحبت کردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها با متواضعانه از تلاش های شجاعانه خود برای شناور نگه داشتن نفتکش صحبت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با فروتنی درباره تلاش های شجاعانه آن ها برای شناور ماندن تانکر صحبت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Britain's balance of payments improved modestly last month.
[ترجمه گوگل]تراز پرداخت های بریتانیا در ماه گذشته به میزان قابل توجهی بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]توازن پرداخت ها در بریتانیا در ماه گذشته به طور متوسط بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She modestly suggests that "sex, or at any rate gender, may account for the difference".
[ترجمه گوگل]او متواضعانه پیشنهاد می کند که "جنس یا در هر حال جنسیت ممکن است دلیل این تفاوت باشد"
[ترجمه ترگمان]او با فروتنی پیشنهاد می کند که \" سکس، یا هر گونه جنسیت، می تواند تفاوت را توضیح دهد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 'I was just lucky,' he said modestly.
[ترجمه گوگل]او با متواضعانه گفت: من فقط خوش شانس بودم
[ترجمه ترگمان]او با فروتنی گفت: من فقط خوش شانس بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On the whole she had lived modestly, with a notable lack of ostentation.
[ترجمه گوگل]در مجموع او متواضعانه و با فقدان خودنمایی زندگی کرده بود
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته با حجب و حیا زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. 'I'm not a very good painter,' he said modestly.
[ترجمه گوگل]او با متواضعانه گفت: من نقاش خوبی نیستم
[ترجمه ترگمان]با فروتنی گفت: من نقاش خوبی نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A black kerchief modestly veiled her hair.
[ترجمه گوگل]یک دستمال سیاه به طور متواضعی موهایش را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]یک روسری سیاه، با حجب و حیا موهای او را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She cast her eyes down modestly while Jack was talking about her.
[ترجمه گوگل]در حالی که جک در مورد او صحبت می کرد، او با متانت چشمانش را پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]در حالی که جک داشت در مورد او حرف می زد، چشمانش را کمی خشک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Women have to dress modestly, to avoid being harassed by the locals.
[ترجمه گوگل]زنان باید ملایم لباس بپوشند تا از آزار مردم محلی جلوگیری کنند
[ترجمه ترگمان]زنان باید با فروتنی لباس بپوشند تا از آزار و اذیت افراد محلی اجتناب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She dressed modestly in a blue pantsuit covered by a tan all-weather coat.
[ترجمه گوگل]او لباسی متواضعانه به تن کرد و یک کت شلوار آبی پوشیده از یک کت برنزه به تن داشت
[ترجمه ترگمان]با کت و شلوار آبی که روی کت و شلوارش پوشیده بود، لباس آبی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Modestly numbered and sparely equipped, they had just bested the greatest army the Federal government had ever assembled.
[ترجمه گوگل]آنها با تعداد متوسط ​​و تجهیزات کم، بزرگترین ارتشی را که دولت فدرال تا به حال جمع آوری کرده بود، شکست داده بودند
[ترجمه ترگمان]ارتش فدرال به شماره افتاده و کمی مجهز بود، درست از بهترین ارتشی که دولت فدرال در آن جمع کرده بود، پیشی گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wilkie, who describes himself modestly as a working journalist, then tracked down the poet's widow.
[ترجمه گوگل]ویلکی که خود را متواضعانه به عنوان یک روزنامه نگار شاغل توصیف می کند، سپس بیوه شاعر را ردیابی کرد
[ترجمه ترگمان]Wilkie، که خود را با فروتنی به عنوان یک روزنامه نگار کار توصیف می کند، سپس بیوه شاعر را تعقیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Those early days of marriage were lived modestly in a one-bedroom flat in Clapham, South London.
[ترجمه گوگل]آن روزهای اولیه ازدواج در یک آپارتمان یک خوابه در کلافام، جنوب لندن زندگی می‌کردند
[ترجمه ترگمان]نخستین روزه ای ازدواج با فروتنی در یک آپارتمان تک خوابه در Clapham در جنوب لندن زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a modest fashion; humbly, unpretentiously, unassumingly; moderately; in a limited manner; appropriately, decently

پیشنهاد کاربران

متواضع - ساده - با فروتنی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : modesty
✅️ صفت ( adjective ) : modest
✅️ قید ( adverb ) : modestly
نه چندان زیاد
تا حدی
به طور متعادل؛ نه در مقادیر زیاد
نسبتاً
متواضعانه
به مقدار کم، کم، اندک، به سادگی، به آرامی

بپرس