پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٧١٩)
روشنفکر هوشیار عاقل زیرک کاردان بر آنگونه کز چند بیدار مغز شنیدم درین شیوه گفتار نغز ✏ نظامی
کنایه از کشور گشایی لشکر کشی چو شد ملک در ملک آن ملک بخش به میدان فراخی روان کرد رخش ✏ نظامی
گلگون صورت سرخ رو روی برافروخته همان نازنینان گلنار چهر ز گلزار آتش بریدند مهر ✏ نظامی
پیشینه ای گذشته ای سابقه ای رسم و رسومی آئینی به ایران زمین از چنان پشتیی نماند آتش هیچ زردشتیی ✏ نظامی
آتشگاه آتشکده چنان بود رسم اندران روزگار که باشد در آتشگه آموزگار ✏ نظامی
قدیمی ها پیشینیان اهالی عهد قدیم پیران مسن ها درگذشتگان گزارنده داستانهای پیش چنین گوید از پیش عهدان خویش ✏ نظامی
سرپوش و درپوش دیگ و تنور و مانند اینها به ار پای ازین پایه بیرون نهم نهنبن برین دیک پر خون نهم ✏ نظامی
واژگونه کرا باشگونه بود پیرهن به حاجت بود بازگشتن به تن ✏ �نظامی�
محتاط خداترس پرهیزگار عاقبت اندیش سر از عالم ترسگاری برار بترس از کسی کو نشد ترسگار ✏ �نظامی�
محتاط بودن خداترس بودن پرهیزگاری عاقبت اندیشی سر از عالم ترسگاری برار بترس از کسی کو نشد ترسگار ✏ �نظامی�
سالمند پیر فرتوت مسن جهان پادشا چون شود دیر سال پرستنده را زو بگیرد ملال ✏ �نظامی�
چرب زبانی نرم زبانی چاپلوسی نرم گفتاری نیوشنده از گرمی شاه روم به روغن زبانی برافروخت موم ✏ �نظامی�
نشستگان جلوس کنندگان انجمن شرکت کنندگان در جلسه مشاوران دو رویه سماطین آراسته نشینندگان جمله برخاسته ✏ �نظامی�
بساط سفره دو رویه سماطین آراسته نشینندگان جمله برخاسته ✏ �نظامی�
علاوه بر معانی فوق به معنی سختن و سنجیدن و وزن کردن هم بکار میرود سریر و سراپرده و تاج و تخت نه چندانکه آنرا توانند سخت ✏ �نظامی�
احساس قدرت قوی بودن سرزنده بودن میی کز خودم پای لغزی دهد چو صبحم دماغ دو مغزی دهد ✏ �نظامی�
ازخود بیخود شدن لغزش لغزیدن میی کز خودم پای لغزی دهد چو صبحم دماغ دو مغزی دهد ✏ �نظامی�
دم فروبستن خاموش بودن ساکت بودن نظامی به خاموشکاری بسیچ به گفتار ناگفتنی در مپیچ ✏ �نظامی�
گاهی ترا گاه گاهی گهت چون فرشته بلندی دهد گهت با ددان دستبندی دهد ✏ �نظامی�
شبیه کهربا مانند کهربا زرد رنگ که رویت کند کهرباوار زرد کبودت کند جامه چون لاجورد ✏ �نظامی�
مانند کهربا زرد رنگ مکن زیر این لاجوردی بساط بدین قلعهٔ کهرباگون نشاط ✏ �نظامی�
درخواست کردن خواهش کردن چیزی خواستن شفاعت کردن چو دارا شنید این دم دل نواز به خواهشگری دیده را کرد باز ✏ �نظامی�
مخالف ناسازگار بفرمود تا آن دو سرهنگ را دو کنج زخمه خارج آهنگ را ✏ �نظامی�
زخمی خسته مجروح درخت کیانی درآمد به خاک بغلطید در خون تن زخمناک ✏ �نظامی�
ندارد کسی سوک در حربگاه نه کس جز قراکند پوشد سپاه ✏ �نظامی�
میدان جنگ میدان نبرد محل جنگ ندارد کسی سوک در حربگاه نه کس جز قراکند پوشد سپاه ✏ �نظامی�
جان بدر بردن بسلامت ماندن به جان برد خود هر کسی گشته شاد کس از کشته خود نیاورده یاد ✏ �نظامی�
فراریان افراد پشت کرده به دشمن گریزندگان را در آن رستخیز نه روی رهائی نه راه گریز ✏ �نظامی�
ز بس در دهن ناچخ انداختن نفس را نه راه برون تاختن ✏ �نظامی�
ستیزه جو جنگجو رزم آور ستیزنده از تیغ سیماب ریز چو سیماب کرده گریزا گریز ✏ �نظامی�
تیرباران سنگین گران تیر باران کنون آمدی بجای نم از ابر خون آمدی ✏ �نظامی�
در اینجا به معنی تمساح ها کروکودیل ها ز فریاد روئین خم از پشت پیل نفیر نهنگان برآمد ز نیل ✏ �نظامی�
بی خرد بی مغز در اینجا به معنی توخالی ز غریدن کوس خالی دماغ زمین لرزه افتاد در کوه و راغ ✏ �نظامی�
افراد نزدیک معتمدان افراد مورد وثوق همان استواران درگاه را کز ایشان بدی ایمنی شاه را ✏ �نظامی�
تیر اندازان افراد تیر انداز کمانداران گروهی که پرتابیان ساختشان چپ انداز شد بر چپ انداختشان ✏ �نظامی�
قلب گاه مرکز وسط جهاندار در قلبگه کرد جای درفش کیانیش بر سر به پای ✏ �نظامی�
قصد نهانی مقصد پنهانی منظور نهایی قیامت که پوشیدهٔ رای ماست بود روزی آن روز فردای ماست ✏ �نظامی�
پیروز شدیم غالب شدیم طرف مقابل را شکست دادیم بکوشیم کوشیدنی مردوار رگ جان به کوشش کنیم استوار ✏ �نظامی�
مردانه دلاورانه شجاعانه بکوشیم کوشیدنی مردوار رگ جان به کوشش کنیم استوار ✏ �نظامی�
پرخور شکم باره شکم پرست شکمو که ایرانی از رومی بیش خورد به قایم کجا ریزد اندر نبرد ✏ �نظامی�
شاه چین در اینجا کنایه از خورشید است که از خاور طلوع میکند چو گوهر برآمود زنگی به تاج شه چین فرود آمد از تخت عاج ✏ �نظامی�
دشمنان خود مخالفین خود چو در فال فیروزی خویش دید بر اعدای خود دست خود بیش دید ✏ �نظامی�
خورشید تابنده در اینجا کنایه از پادشاه: نبرید بازوی تابنده هور ولیکن شد آزرده در زیر زور ✏ �نظامی�
متحد باهم متفق به اجماع جملگی همه هم گروهه به یک سر زنند به یکبارگی بر سکندر زنند ✏ �نظامی�
صاحب دولت دولتمند دارای مال و مکنت دارای جاه و جلال چنان دید دارای دولت صواب که لشگر بجنبد چو دریای آب ✏ �نظامی�
کنار گرفتن دوری گزیدن برحذر بودن کنار کشیدن شه آزرم او به که یک سو کند کزان پهلوان پیل پهلو کند ✏ �نظامی�
کنار گرفتن دوری گزیدن برحذر بودن کنار کشیدن شه آزرم او به که یک سو کند کزان پهلوان پیل پهلو کند ✏ �نظامی�
سپاهیان رزم آوران لشکریان نبرد آزمایان ایران سپاه گرفتند بر لشگر روم راه ✏ �نظامی�
پای فشردن پافشاری کردن پایمردی نمودن استقامت کردن سر سختی کردن دگر باره از بخت امیدوار پی افشرد بر جای خویش استوار ✏ �نظامی�
پافشاری کردن مداومت نمودن استقامت کردن پایداری نمودن دگر باره از بخت امیدوار پی افشرد بر جای خویش استوار ✏ �نظامی�