پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٧١٩)
چست و چالاک رفتن سریع السیر رفتن تندروی کردن که چون خسرو از تخت کیخسروی سوی لشگر آمد به چابک روی ✏ �نظامی�
پر آشوب پر از شر و شور گزاینده عفریتی آشوبناک شتابنده چون اژدها بر هلاک ✏ �نظامی�
شهر استخر که بر آستان بوسی بارگاه ز تخت سطخرآمدم نزد شاه ✏ �نظامی�
کنایه از تاریخ دان مورخ تاریخ نگار پیر گزارندهٔ تختهٔ سالخورد چنان درکشد نقش را لاجورد ✏ �نظامی�
خانه آتشین زندگی سخت و پر از تعب کنایه از دنیا جهنم ازین آتشین خانه سخت جوش کسی جان برد کو بود سخت کوش ✏ �نظامی�
دستگاه مال و منال حکومت بدان دستگه دست شه بوسه داد به نوبتگه خویشتن رفت شاد ✏ �نظامی�
چاق ران چاق و گرد صد اشتر قوی پشت و مالیده ران عرق کرده در زیر بار گران ✏ �نظامی�
مالیده شده روکش شده چرب شده اندود شده با دهن ( روغن ) پوشیده شده یکی نصفی لعل مدهون به زر به از نار دانه چو یک نارتر ✏ نظامی از افکندنیهای دیبا ه ...
مشت ومال دهنده ماساژ دهنده کیسه کش تنی کانهمه مالش و تاب یافت به مالشگر آسایش و خواب یافت ✏ �نظامی�
تافتن گرم کردن گرم شدن فعالیت نمودن رنج کشیدن برآسوده از آن تفتن و تافتن هراس دز و رنج ره یافتن ✏ �نظامی�
می تابید فروزنده چاهی درو دید ژرف که می تافت زان چاه نوری شگرف ✏ �نظامی�
رازهای مخفی رازهای سری سبب جستن پردگیهای راز کند کار جویندگان را دراز ✏ �نظامی�
مخفی سری رازآلود سبب جستن پردگیهای راز کند کار جویندگان را دراز ✏ �نظامی�
اسطرلاب سطرلاب دوری که فرزانه ساخت برآیین آن جام شاهانه ساخت ✏ �نظامی�
استاد دانا به شاه و به فرزانهٔ اوستاد عددهای خط را گرفتند یاد ✏ �نظامی�
نبندد بسته نکند مسدود ننماید فلک تا بود نقش بند زمی مبنداد بر تو در خرمی ✏ �نظامی�
یکی از پادشاهان دوده شروانشاهان اگر شد سهی سرو شاه اخستان تو سرسبز بادی دراین گلستان ✏ �نظامی�
عیاشان خوشگذران ها تو شادی کن ار شاد خواران شدند تو با تاجی ار تاجداران شدند ✏ �نظامی�
خوشگذران ها عیاشان تو شادی کن ار شاد خواران شدند تو با تاجی ار تاجداران شدند ✏ �نظامی�
افسونگران دلربایان عشوه گران منه دل برین دل فریبان به مهر که با مهربانان نسازد سپهر ✏ �نظامی�
جاه و جلال چو آن کوکب از برج خود شد روان توئی کوکبه دار آن خسروان ✏ �نظامی�
پایگاه جایگاه مقام بارگاه شها شهریارا جهان داورا فلک پایگه مشتری پیکرا ✏ �نظامی�
در گویش شوشتری به معنی: پر و متراکم کردن لبریز نمودن فشرده کردن
کنایه از فرار کردن ترک کردن مهاجرت نمودن کفل گرد کردند گوران دشت مگر شیر از این گورگه در گذشت ✏ �نظامی�
محل گورخر کفل گرد کردند گوران دشت مگر شیر از این گورگه در گذشت ✏ �نظامی�
نگهبانان دژ مراقبین دژ عروسان ِ دز شربت آمیختند در آن شربت از لب شکر ریختند ✏ �نظامی�
هم پایه هم اندازه همراه هم شأن هم رتبه دزی دید با آسمان هم نورد نبرده کسی نام او در نبرد ✏ �نظامی�
تخت گاه پایتخت مقر حکمرانی سوی تخت خانه زمین در نَبَشت به بالا شدن ز آسمان برگذشت ✏ �نظامی�
مهارت چابکی گشاده دستی کمر بندد و چرب دستی کند به صد مهر مهمان پرستی کند ✏ �نظامی�
دژ دار نگهبان دژ فرمانده دژ فرستاد پنهان به دزدار خویش که پیش آورد برگ از اندازه بیش ✏ �نظامی�
بی جان غیر جاندار غیر زنده وز آن جام نا جانور بشنوم درودی کزین جانور بر شوم ✏ �نظامی�
پادشاه بر تخت پادشاه بنام سریر سریری ملک پاسخش داد باز که ای ختم شاهان گردن فراز ✏ �نظامی�
پالتو پوست پالتو خز وشق نیفه هایی چو برگ بهار بنفشه بر او ریخته صد هزار ✏ �نظامی�
نوعی حیوان که پوست و خزی گرانبها دارد سمور سیه روبه سرخ تیغ همان قاقم و قندز بی دریغ ✏ �نظامی�
کنایه از پادشاه کسی که تکیه بر سریر قدرت نموده صاحب سریر و تخت و بارگاه سریری خبر یافت کان تاجدار برآن تختگه کرد خواهد گذار ✏ �نظامی� سریری ز گفت ...
تخت گاه پایتخت پادشاهی فرمانروایی سریری خبر یافت کان تاجدار برآن تختگه کرد خواهد گذار ✏ �نظامی�
کنایه از بر پشت ستور خرامیدن حیوانات راه پیمودن با اسب و حیوانات بارکش زمین خسته کرد از خرام ستور گران کوه را در سرافکند شور ✏ �نظامی�
کوه بزرگ کوه سترگ کوه بلند زمین خسته کرد از خرام ستور گران کوه را در سرافکند شور ✏ �نظامی�
کنایه از سربلندی کردن و سر بر آسمان نهادن سر تاج بر زد به سفت سپهر برافراخت رایت برافروخت چهر ✏ �نظامی�
به معنی وزنده و وزیده شده و وزیدن هم بکار رفته به عزلت کمر بسته باد خزان نسیم بهاری ز هر سو وزان ✏ �نظامی�
سر بر آورده نمایان شده آشکار شده واضح شده پیدا شده فروزنده روزی چو فردوس پاک برآورده سرْ گنجِ قارون ز خاک ✏ �نظامی�
شب سیاه شب تیره شب تاریک چو روز سپید از شب زاغ رنگ برآمد چو کافور از اقصای زنگ ✏ �نظامی�
دژ قلعه فرستاد شه تا به دز تاختند از آن رهزنان دز بپرداختند خرابیش را یکسر آباد کرد دز ظلم را خانهٔ داد کرد اگر آشکارا بدی گر نهان بر آن دز شدی ت ...
قبر آرامگاه آرمستان گور همان گور خانه ز غاری گزید کز آتش در آن غار نتوان خزید ✏ �نظامی�
تاج گاه پادشاهی محل حکمرانی چو کیخسرو از ملک پرداخت رخت نهاد اندران تاج گه جام و تخت ✏ �نظامی�
داستان شب داستانهایی که شبها برای رفع خستگی بگویند تنی چند را از رقیبان راه ز بهر شب افسانه بنشاند شاه از ایشان خبر های آن کوه و دشت بپرسید و آگه ...
خستگی راه ماندگی راه فرسودگی از راه شه و لشگر از رنج ره سودگی رسیدند لختی به آسودگی ✏ �نظامی�
محکم کاران کار بلدان مستحکم کاران ز خارا تراشان احکام کار که بر کوه دانند بستن حصار ✏ �نظامی�
اهل خزران مگر ز آفت آن بیابانیان به راحت رسد کار خزرانیان بفرمود شه تا گذرگاه کوه ببندند خزرانیان هم گروه ✏ �نظامی�
پاسگاه دژ قلعه درین پاس گه رخنه هایی که هست عمارت کند تا شود سنگ بست ✏ �نظامی�