پیشنهادهای دکتر احمد. ع. معینی (٢,٧١٩)
رسوم گذشته آداب کهن عادات قدیمی همان عهد دیرینه برجای داشت علَمهای پیشینه بر پای داشت ✏ �نظامی�
قوی پنجه زورمند قلدر پر توان قدرتمند پر زور ولی تا قوی دست شد پشت من نشد حرف گیر کس انگشت من ✏ �نظامی�
خرده گیری عیب جویی گر انگشت من حرف گیری کند ندانم کسی کاو دبیری کند ✏ �نظامی�
حیات بخش زندگانی جاودان بودن میی کاو ز محنت رهایی دهد به آزردگان مومیایی دهد ✏ �نظامی�
بیرون جستن بیرون جهیدن تو نیز ای به خاکی شده گَرد ناک بده وام و بیرون جَه از گرد و خاک ✏ �نظامی�
سیخ سیخ کباب نکردی یکی مرغ بر بابزن که ارسطو نبودی بر آن رای زن ✏ �نظامی� در گویش شوشتری و دزفولی به معنی بادبزن می باشد.
هوشیار باهوش با ذکاوت تیزهوش هم او همّتی زیرک اندیش داشت هم اندیشه زیرکان بیش داشت ✏ �نظامی�
اطاعت فرمانبرداری قبول اوامر و دستورات ملک زاده با او به هم داد دست به پذرفتگاری بر آن عهد بست ✏ �نظامی�
خدمت گزاری خدمت کاری نوکری کارگری چاکری ارسطو که هم درس شه زاده بود به خدمت گر ی دل بدو داده بود ✏ �نظامی�
پدر ارسطو حکیم یونانی نقوماجس آنکو خردمند بود ارسطوی داناش فرزند بود ✏ �نظامی�
شایسته تر درخور تر با کمال تر ندارد پدر هیچ بایسته تر ز فرزند شایسته شایسته تر ✏ �نظامی�
پدر یا جد اسکندر یونانی که چون شاه یونان ملک فیلقوس برآراست ملک جهان چون عروس ✏ �نظامی�
نویسندگان گزارش نویسان مورخین تاریخ نگاران گزارنده درج دهقان نورد گزارندگان را چنین یاد کرد ✏ �نظامی�
گزارش دهنده مورخ تاریخ نگار داستان نویس گزارنده درج دهقان نورد گزارندگان را چنین یاد کرد ✏ �نظامی� گزارنده دانای دولت پرست به پرگار دولت چنین نق ...
بخششی بخشیدنی نه بذلی که طوفان برآرد ز مال نه صرفی که سختی درآرد به حال ✏ �نظامی�
به فتح ک یعنی کار سخت و دشوار به قدر بسندش یساری بود کند کاری ار مرد کاری بود ✏ �نظامی�
به اندازه کافی به اندازه بقدر کفایت به قدر بسندش یساری بود کند کاری ار مرد کاری بود ✏ �نظامی�
آسان کار آسان و راحت میسر قابل انجام به قدر بسندش یساری بود کند کاری ار مرد کاری بود ✏ �نظامی�
رشد نمودن نمو کردن بالنده شدن قد کشیدن بالغ شدن چو شد رسته تر کار شمشیر کرد ز شیر افکنی جنگ با شیر کرد ✏ �نظامی�
خوش خوردن و نوشیدن خوب خوردن و نوشیدن شکم پرستی جهان می گذارد به خوشخوارگی به اندازه دارد تک بارگی ✏ نظامی چو شاهان مکن خوب خوشخوارگی هراسان ش ...
کسی که میل به میدان کند میل به جنگاوری کردن تمایل به عرض اندام کردن شد از چنبر مهد میدان گرای ز گهواره در مرکب آورد پای ✏ �نظامی�
خدمت گزاران خدمه نوکران کارگران ششم خانه را کرده بهرام جای چو خدمتگران گشته خدمت نمای ✏ �نظامی�
سر زلف بیچان چو مشک سیاه وزو مشگبو گشته مشکوی شاه ✏ �نظامی�
می مکید مک میزد ز بی شیری انگشت خود می مزید به مادر بر انگشت خود می گزید ✏ �نظامی�
برتری جستن برتری نمودن اعمال قدرت کردن زور گفتن تحکم نمودن سبق جست بر وی به شمشیر و تاج فرستاد کس تا فرستد خراج ✏ �نظامی�
نوه نتیجه اخلاف نو آیین ترین شاه آفاق بود نوا زادهٔ عیص اسحق بود ✏ �نظامی� نوا زادهٔ زنگه را باز جست طلب کرد و زنگار از آیینه شست ✏ �نظامی�
گوارای حیات خوشگوار گوارا بیا ساقی آن آب حیوان گوار به دولت سرای سکندر سپار ✏ �نظامی�
شبیه باشد مانند باشد مشابه باشد دروغی که ماننده باشد به راست به از راستی کز درستی جداست ✏ �نظامی�
غیرقابل قبول غیرقابل باور بلی هر چه ناباورش یافتم ز تمکین او روی بر تافتم ✏ �نظامی�
نقشه کشان جغرافی دانها ترسیم کننده نقشه مساحت گران داشت اندازه گیر بر آن شغل بگماشته صد دبیر ✏ �نظامی�
1_خیاطی 2_ترجمه آراستن برگرداندن خرد نامه ها را ز لفظ دری به یونان زبان کرد کسوت گری ✏ �نظامی�
زبان یونانی خرد نامه ها را ز لفظ دری به یونان زبان کرد کسوت گری ✏ �نظامی�
گیتی نورد جهانگرد همه کردهٔ شاه گیتی خَرام درین یک ورق کاغذ آرم تَمام ✏ �نظامی�
نظم پرداختن شعر سرودن به نظم درآوردن وگر راست خواهی سخن های راست نشاید در آرایش نظم خواست ✏ �نظامی�
ملامت سرزنش طعنه کنایه خرده ز هر یک زبان هرکه آگه بوَد زبانش ز بیغاره کوته بود ✏ نظامی به بیغاره گفتا بیاور پیام پیام آور از بند بگشاد کام ✏ نظا ...
نگاشته شده نوشته شده ترسیم شده درج شده کتابت شده یادداشت شده اثر های آن شاه آفاق گرد ندیدم نگاریده در یک نورد ✏ �نظامی�
دنیاگرد جهانگرد اثر های آن شاه آفاق گرد ندیدم نگاریده در یک نورد ✏ �نظامی�
رو راست سر راست درستکار چو می کردم این داستان را بسیچ سخن راست رو بود و ره پیچ پیچ ✏ �نظامی�
بتخانه ای بتکده ای پراکنده از هر دری دانه ای برآراستم چون صنم خانه ای ✏ نظامی پری پیکرانی درو چون نگار صنم خانه هائی چو خرم بهار ✏ �نظامی�
باور کردن قابل باور شدن مورد قبول واقع شدن چنان گفتم از هر چه دیدم شگفت که دل راه باور شدش برگرفت ✏ �نظامی�
بازی سریع رویدادهای ناگهانی اتفاقات بدیع بازی های خلق الساعه شب و روز از این پرده نیلگون بسی بازی چابک آرد برون ✏ �نظامی�
شادی بخش روح آرام بخش روان مسرت بخش شادی انگیز بیا ساقی آن راحت انگیز روح بده تا صبوحی کنم در صبوح ✏ �نظامی�
راحتی بخش شادی انگیز مسرت بخش بیا ساقی آن راحت انگیز روح بده تا صبوحی کنم در صبوح ✏ �نظامی�
افراد غمگین افراد ناشاد مردم افسرده فسرده دلان را درآرد به کار غم آلودگان را شود غمگسار ✏ �نظامی�
گیاهی مانند اسفند با بویی تند و مهوع و دور کننده حشرات که در طب قدیم هم استفاده میشده است ز سحر آن سرا را نیابی خراب که دارد سفالینه ای پر سداب سد ...
عذر خواهنده معذرت خواه پوزش طلب همان پنجم از مجرم عذر خواه ز روی کرم عفو کردن گناه ✏ �نظامی�
کنایه از: فروتن فرمانبردار مطیع سربراه دو شخص ایمنند از تو کایی به جوش یکی نرم گردن یکی سفته گوش ✏ �نظامی�
روزی خواهان مستمندان ز هر نعمتی کایدش نو به نو دهد بخش خواهندگان جو به جو ✏ �نظامی�
دژبان نگهبان حصار محافظان قلعه بر آن دژ که او رایت انگیخته سر کوتوال از دژ آویخته ✏ �نظامی�
اسب سفید بانشاط اسب آرام اسب خجسته اسب راهوار کجا گام زد خنگ پدرام او زمین یافت سرسبزی از گام او ✏ �نظامی�