پیشنهاد‌های دکتر احمد. ع. معینی (٢,٩٤٣)

بازدید
٢,٥٥٧
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسم بزرگی آئین بزرگی جهان بانوش خواند پیوسته شاه بر او داشت آیین حشمت نگاه ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اینجا کنایه از سرپرست مشکوی اسکندر است که تا روشنک را چو روشن چراغ بیارند با باغ پیرای باغ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به پیروزهٔ بوسحاقیش داد سخن بین که با بوسحاقان فتاد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اینجا کنایه از ماهروی مه روی صورت چون ماه مهسا صدف بود گفتی مگر ماه چرخ درو غالیه سوده عطار کرخ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رود جاری برآمدن موج ز بس رود خیزان که از می رسید لب رامشان رود را می گزید ✏ نظامی ز بس رود خیزان لب رودبار نشانده ز رخسار گیتی غبار ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اینجا منظور از سمت منطقه خیزان درجوار سده اصفهان است ز خیزان طرف تا لب ِ زنده رود زمین زنده گشت از نوای سرود ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زاینده رود ز خیزان طرف تا لب ِ زنده رود زمین زنده گشت از نوای سرود ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواننده خنیانگر سرود خوان ترانه سرا نشاندند مطرب به هر برزنی اغانی سرایی و بربط زنی ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیجاده گون یاقوت فام سرخ گلگون کشیدند بر طرهٔ کوی و بام شقایق نمط های بیجاده فام ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به رنگ یاقوت سرخ فام بیجاده فام کشیدند بر طرهٔ کوی و بام شقایق نمط های بیجاده فام ✏ نظامی بیا ساقی از باده جامی بیار ز بیجاده گون گل پیامی بیار ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقش و نگار زدن آراستن به منسوج خوارزم و دیبای روم مطرز کنند آن همه مرز و بوم ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خرامیدن به ناز راه رفتن راهی شدن رهسپار گشتن به درگاه خسرو خرامش کنیم به آیین پرستیش رامش کنیم ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنده ای برده ای نوکری کنیزی خدمت گزاری کس خانه هم خانه زادی شود به یاد آمده هم به یادی شود ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستبرد آسیب لطمه اگر چرخ گردان خطایی نمود بدین خانه دست آزمایی نمود ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از زیبا رویان مه رویان نازنینان فرشته صفتان بدان سیب چهران مردم فریب همی کرد بازی چو مردم به سیب ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماهروی مه روی زیبا روی که تا روی مهروی دارا نزاد ببینم که دیدنش فرخنده باد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیور آلات به خود بستن عروسان به زیور کشی خو کنند سر و فرق را نغز و نیکو کنند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اینجا به معنی نوعی پارچه نفیس بسی نامهٔ مُهر ناکرده باز ز نیفه بسی جامهٔ دل نواز ✏ نظامی وشق نیفه های شبستان فروز چو خال شب افتاده بر روی روز ...

پیشنهاد
٠

گزارش گری کرد تاریخ نگاری نمود وقایع را ثبت کرد گزارشگر دفتر خسروان چنین کرد مهد گزارش روان ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر از گل کردن سرشار از گل نمودن کنایه از لبریز کردن جام از می گل آگین کند چشمهٔ قند را به شادی گزارد دمی چند را ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چاره کردن علاج نمودن برطرف کردن درمان نمودن اگر جادوئی گر ستاره شناس ز خود مرگ را برنبندی مراس ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افسون کننده جادو کننده مسحور کننده رام کننده به چاره گری زیرک هوشمند فسون فساینده را کرد بند ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بلیناس داند چنین رازها که صاحب طلسم است بر سازها بلیناس را گفت شاه این خیال چگونه نماید به ما بدسگال ؟ چو آن اژدها در بلیناس دید ره آبگینه بر الماس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خود سوز شعله ور بدون نیاز به افزودن سوخت آتشکده ای به نام خودی سوز در آذر آبادگان در آن خطه بود آتشی سنگ بست که خواندی خودی سوزش آتش پرست ✏ نظامی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استوار محکم بنا شده از سنگ متین در آن خطه بود آتشی سنگ بست که خواندی خودی سوزش آتش پرست ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخلاف و پیروان هاروت فرشته مغضوب در بابل چو زهره به بابل درآمد نخست ز هاروتیان خاک آن بوم شست ✏ نظامی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشنفکر هوشیار عاقل زیرک کاردان بر آنگونه کز چند بیدار مغز شنیدم درین شیوه گفتار نغز ✏ نظامی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از کشور گشایی لشکر کشی چو شد ملک در ملک آن ملک بخش به میدان فراخی روان کرد رخش ✏ نظامی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گلگون صورت سرخ رو روی برافروخته همان نازنینان گلنار چهر ز گلزار آتش بریدند مهر ✏ نظامی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشینه ای گذشته ای سابقه ای رسم و رسومی آئینی به ایران زمین از چنان پشتیی نماند آتش هیچ زردشتیی ✏ نظامی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتشگاه آتشکده چنان بود رسم اندران روزگار که باشد در آتشگه آموزگار ✏ نظامی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدیمی ها پیشینیان اهالی عهد قدیم پیران مسن ها درگذشتگان گزارنده داستانهای پیش چنین گوید از پیش عهدان خویش ✏ نظامی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرپوش و درپوش دیگ و تنور و مانند اینها به ار پای ازین پایه بیرون نهم نهنبن برین دیک پر خون نهم ✏ نظامی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژگونه کرا باشگونه بود پیرهن به حاجت بود بازگشتن به تن ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محتاط خداترس پرهیزگار عاقبت اندیش سر از عالم ترسگاری برار بترس از کسی کو نشد ترسگار ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محتاط بودن خداترس بودن پرهیزگاری عاقبت اندیشی سر از عالم ترسگاری برار بترس از کسی کو نشد ترسگار ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سالمند پیر فرتوت مسن جهان پادشا چون شود دیر سال پرستنده را زو بگیرد ملال ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرب زبانی نرم زبانی چاپلوسی نرم گفتاری نیوشنده از گرمی شاه روم به روغن زبانی برافروخت موم ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نشستگان جلوس کنندگان انجمن شرکت کنندگان در جلسه مشاوران دو رویه سماطین آراسته نشینندگان جمله برخاسته ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بساط سفره دو رویه سماطین آراسته نشینندگان جمله برخاسته ✏ نظامی ز روم و ز ایران و از چین و زنگ سماطین صفها برآورده تنگ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاوه بر معانی فوق به معنی سختن و سنجیدن و وزن کردن هم بکار میرود سریر و سراپرده و تاج و تخت نه چندانکه آنرا توانند سخت ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احساس قدرت قوی بودن سرزنده بودن میی کز خودم پای لغزی دهد چو صبحم دماغ دو مغزی دهد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ازخود بیخود شدن لغزش لغزیدن میی کز خودم پای لغزی دهد چو صبحم دماغ دو مغزی دهد ✏ نظامی جهاندار در کار آن پای لغز ازان داستان ماند شوریده مغز ✏ � ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دم فروبستن خاموش بودن ساکت بودن نظامی به خاموشکاری بسیچ به گفتار ناگفتنی در مپیچ ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاهی ترا گاه گاهی گهت چون فرشته بلندی دهد گهت با ددان دستبندی دهد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شبیه کهربا مانند کهربا زرد رنگ که رویت کند کهرباوار زرد کبودت کند جامه چون لاجورد ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مانند کهربا زرد رنگ مکن زیر این لاجوردی بساط بدین قلعهٔ کهرباگون نشاط ✏ نظامی بیا ساقی آن آب آتش خیال درافکن بدان کهرباگون سفال ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درخواست کردن خواهش کردن چیزی خواستن شفاعت کردن چو دارا شنید این دم دل نواز به خواهشگری دیده را کرد باز ✏ �نظامی�

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخالف ناسازگار بدسرشت بدطینت به من بر شده لشگری دیدبان همه خارج آهنگ و ناخوش زبان ✏ �نظامی� بفرمود تا آن دو سرهنگ را دو کنج زخمه خارج آهنگ را ✏ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زخمی خسته مجروح درخت کیانی درآمد به خاک بغلطید در خون تن زخمناک ✏ �نظامی�